صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

بازتاب مشی، گفتمان و اندیشه شریعتی در پیروزی انقلاب

  • کد خبر: ۳۰۸۷۵
  • ۲۹ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۸:۴۱
نگاهی به شخصیت، اندیشه و آثار دکتر علی شریعتی به مناسبت چهل و سومین سالگرد درگذشت او
علی صمدی جوان/شهرآرانیوز، شریعتی از افراد تأثیرگذار در تاریخ معاصر ایران است. درباره او هم در زمان حیات و هم بعد درگذشتش نظر‌های مختلفی مطرح شده است، ولی به هیچ وجه نمی‌توان نقش او را نادیده یا دست‌کم گرفت. باید دانست که دکتر شریعتی متفکر بوده است و کار متفکر، تولید اندیشه است؛ بنابراین او از جمله افراد انگشت‌شماری است که رفتار مقلدانه نداشته است. با این اوصاف، شریعتی دارای روح یادگیرندگی بوده است و در ادامه این یادگیری، هر آنچه را که به‌نظرش مفید می‌آمد، نقد و بررسی می‌کرد. امروز که ۴۳ سال از درگذشت او می‌گذرد، می‌توان ادعا کرد که شریعتی رهبر انقلاب اندیشه، فکر و فرهنگ برای مخاطبان پرشمار خود به حساب می‌آمده است.

علی شریعتی کیست؟

دکتر علی شریعتی به سال ۱۳۱۲ در مزینان از توابع سبزوار دیده به جهان گشود و در خانواده‌ای اندیشمند، فرصت یادگیری و بالندگی یافت. شریعتی، نویسنده و جامعه‌شناس، استاد تاریخ دانشگاه مشهد و از متفکران و نظریه‌پرداز‌های ایجاد انقلاب اسلامی در ایران بود. پدرش استاد محمدتقی شریعتی، از اندیشمندان معاصر و از مؤسسان کانون نشر حقایق اسامی در مشهد بود و علی نزد پدر، هر آنچه را که برای ترسیم آینده خود احتیاج داشت، فراگرفت.

شریعتی به‌دلیل کارنامه فعالیت‌هایش برای احیای مذهب و سنت در جامعه و بیدارگری درباره سلطنت وقت نیز شهرت داشته است و یکی از علت‌های مانایی مبارزه در بین اقشار تحصیل‌کرده و متوسط جامعه، گفتمانی بود که با شریعتی آغاز شد، تکامل یافت و پس از درگذشتش نیز ادامه یافت.

شریعتی از سال ۱۳۲۵ در دبیرستان فردوسی مشهد به تحصیل پرداخت و در پایان این مقطع تحصیلی وارد دانشگاه مشهد شد و در سال ۱۳۳۵ به‌دلیل نمرات بالا، از سوی این دانشگاه برای ادامه تحصیل به دانشگاه سوربن فرانسه رفت. وی در بازگشت به ایران مدتی در بازداشت ساواک بود و پس از چندی به‌عنوان آموزگار انشای کلاس چهارم در یکی از روستا‌های اطراف مشهد به تدریس مشغول می‌شود و در نهایت با سمت استادیاری رشته تاریخ دانشگاه مشهد به این مرکز آموزشی می‌پیوندد و در دوران تدریسش در دانشگاه، منشأ پرورش دانشجویان مهمی می‌شود. براساس آنچه از شاگردان او باقی مانده است، سال‌های طلایی اندیشه‌ورزی دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد، سال‌های ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۰ عنوان شده است.
 
 

شریعتی مدتی بعد به‌عنوان سخنران در حسینیه ارشاد تهران و به دعوت علامه شهید مرتضی مطهری، جلسات سخنرانی‌ای را برپا می‌کند که از حیث شنوندگان و شرکت‌کنندگان، در فضای سیاسی آن زمان بی‌سابقه بیان می‌شود و همین برای ساواک کافی بود تا حسینیه ارشاد را تعطیل کند و دکتر، سال‌های ۵۱ و ۵۲ را مخفیانه زندگی کند. در نهایت ساواک با گروگان‌گیری پدر و همسرش موفق به دستگیری او می‌شود و شریعتی به مدت ۱۸ ماه در انفرادی زندانی می‌شود و تنها فشار‌های بین‌المللی سبب می‌شود تا شاه حکم به آزادی او و دیگران روشن‌فکران زندانی بدهد. اما از زمان آزادی تا مهاجرت اجباری او به اروپا، شریعتی امکان هیچ فعالیت یا سخنرانی‌ای را به‌دست نمی‌آورد و همین در تصمیمش برای مهاجرت با نامی مستعار مؤثر واقع می‌شود.
 
 

دکتر شریعتی ۳ هفته پیش از درگذشت خود، ایران را به مقصد بلژیک ترک می‌کند و سپس راهی انگلستان می‌شود و در نهایت در بامداد ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در ساوت‌همپتون فوت می‌کند. وصیت شریعتی بر دفن او در حسینیه ارشاد بود که میسر واقع نشد و بنابراین در قبرستانی در نزدیکی زینبیه دمشق به خاک سپرده می‌شود.

ولایت فقیه و شریعتی

دکتر شریعتی در زمان حیات خود صاحب دیدگاه‌های گوناگونی بود که در هر مقطع از حیاتش آن را بررسی، اجرا، نقد و در نهایت نفی می‌کند که این لازمه پختگی هر روشن‌فکری در سطح اوست. شریعتی در اواخر عمر و پس از مدت‌ها دانش‌اندوزی و کسب معرفت‌های گوناگون، بر این نتیجه استوار می‌ماند که طرحی نو از امت و امامت ارائه دهد.

در واقع شریعتی را می‌توان سرآغاز پیدایش اندیشه ولایت فقیه به سبکی دانست که قشر دانشگاهی را مجذوب کند. کتاب «امت و امامت» او جزو آن دسته آثاری است که زمینه تفکر اجتماعی نسل دانشگاهی را برای پذیرش ولایت فقیه آماده می‌کرد. او در این کتاب تبیینی ارائه می‌دهد که امروز به کار ما می‌آید، در کتاب امت و امامت بحثی مطرح شده که از دهه ۴۰ تاکنون امتداد پیدا کرده است. هسته اصلی اندیشه او در این کتاب بسیار مهم است. شریعتی در این کتاب مطرح کرده است که نظام جامعه اسلامی هرگز نمی‌تواند بر مبنای نگاه استبدادی یا لیبرال استوار باشد. مجموعه‌ای از این نظر‌ها به ما ثابت می‌کند که شریعتی از چهره‌هایی است که هیچ‌وقت کهنه و قدیمی نمی‌شود.


شریعتی، سکان‌دار تغییر نگرش جوانان دهه ۵۰ از کمونیسم به اسلام

امروز و با گذشت بیش از ۴۰ سال از فوت دکتر شریعتی، می‌توان ادعا کرد که وی نقش تعیین‌کننده‌ای در جلب توجه جوانان به اسلام، دل‌سردکردن آنان از کمونیسم و مخالفت با استعمار و استثمار غرب ایفا کرد؛ هرچند که خود فرصت بهره‌برداری از این نحله فکری را نیافت.

شریعتی در میدان انقلابیگری و مبارزه، قهرمانانه درخشید، زیرا با سلاح هر تفکری که در عصر او وجود داشت، به تبیین مبارزه می‌پرداخت. شریعتی می‌توانست مانند روحانیان از اسلام سخن بگوید و تحلیل‌های شگفت‌انگیزی از مسائل مذهبی ارائه دهد و هم‌زمان به‌عنوان دانش‌آموخته دانشگاه‌های غربی و متفکری چپ‌گرا، هم‌نوا با چپ‌گرایان، از استعمار غرب و ستم و تجاوزشان سخن بگوید و از سویی، مانند کمونیست‌ها از ستم سرمایه‌داران و محرومیت فقرا و مستضعفان دم بزند؛ بنابراین او به ‌تنهایی پرچم همه گروه‌ها را در دست داشت، به همین علت بود که به‌زودی در میان جوانان درخشید و نفوذ پیدا کرد.
 
 

شریعتی فرصت بهره‌برداری از این سبک خاص مبارزه‌اش را نیافت و اگر همچنان زنده می‌ماند، شاید سرانجامی درخور مبارزه‌اش پیدا نمی‌کرد. اما اگر بخواهیم او را در ظرف زمان، یعنی سال‌های طلایی مبارزه با رژیم پهلوی بررسی کنیم، درمی‌یابیم که شریعتی در جای خود، شخصیت بزرگی بود و به‌قدر کافی از استعداد و فهم و شجاعت و فضایل اخلاقی برخوردار بود و این‌ها، نماد‌های جاودان اوست.

شجاعت دانستن و انتشار آن

نکته پایانی و ارزشمندی که شریعتی و دیدگاه او را از معاصرانش متمایز می‌کند، شجاعت دانستن و فهمیدن او بود. وی شجاعت آن را داشت که چیز‌هایی را بداند و بفهمد که دیگران شجاعت دانستن و فهمیدن آن را نداشتند.

شجاعت او ۲ رویه دارد: شجاعت اسلام‌شناسی و شجاعت غرب‌شناسی. شجاعت او از دین به‌گونه‌ای است که می‌گفت درک عموم و خواص از دین یکسان است و باید توجه ما به ظرف زمان در تاریخ و جامعه تاریخی ایران عصر پهلوی جلب شود که هر اسلام‌پژوهی یا اسلام‌شناسی‌ای، مهر ارتجاع و خرافه‌پرستی می‌خورد و کار شریعتی در رواج اسلام در خفقان ایدئولوژی باستان‌گرایانه پهلوی‌ها، بسیار ارزشمند می‌شود.

دکتر در غرب‌شناسی هم به سبک خود تحولی به ارمغان می‌آورد. شریعتی می‌گفت باید از غرب تقلید کنیم، اما تقلیدی که خودمان تشخیص بدهیم. او می‌گفت باید تقلید کنیم تا یاد بگیریم، نه اینکه یاد بگیریم تا تقلید کنیم. او غرب‌ستیز نبود، مخالف سرمایه‌داری و لیبرالیسم بود، اما امروز می‌توان نتیجه گرفت که خواسته وی، نظام سوسیال دموکراسی دینی بوده است.

سرانجام گفتار آن است که شریعتی مانند متن یا اعلامیه‌ای است که جامعه یا به سبک خود آن را می‌فهمد یا به زبان و لهجه خود آن را می‌خواند. با گذشت ۴۳ سال از مرگ او، شریعتی می‌تواند دست‌مایه طنز‌های پیامکی باشد، می‌تواند جمله ادبی فضای مجازی باشد یا می‌تواند اثرگذار در هدف جوانی باشد که یا «کویر» را خوانده است یا به «فاطمه، فاطمه است» او ابراز ارادت می‌کند؛ بنابراین امثال شریعتی در جهان‌شمول بودن و در دسترس اجتماع بودن بسیار اندک‌اند.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.