آغاز اکران آثار منتخب هجدهمین جشنواره سینما حقیقت در سینما ویلاژتوریست مشهد + جدول اکران پوستر جشنواره چهل و سوم فیلم فجر اصلاح می‌شود آغاز فصل دوم برنامه برمودا + زمان پخش یک خبرنگار تئاتر درگذشت + علت اختتامیه بیست‌وششمین جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی خراسان رضوی برگزار شد همه چیز درباره فصل دوم بازی مرکب ( اسکوییدگیم ) + بازیگران و تریلر و خلاصه داستان هوش مصنوعی باید در خدمت هنر باشد | گفت‌و‌گو با علیرضا بهدانی، هنرمند برجسته خراسانی هوران؛ اولین رویداد گفت‌و‌گو محور بانوان رسانه در مشهد| حضور بیش از ۵۰ صاحب‌نظر در حوزه زنان+ویدئو نگاهی به آثاری که با شروع زمستان در سینما‌های کشور اکران می‌شوند شهر‌های مزین به کتاب | معرفی چند شهرِ کتاب در جهان که هرکدام می‌تواند الگویی برای شهرهای ما باشد معرفی اعضای کارگروه حقوقی معاونت هنری وزارت ارشاد + اسامی واکنش علی شادمان، بازیگر سینما و تلویزیون، به رفع فیلترینگ + عکس چرا فیلم علی حاتمی پوستر فجر شد؟ صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳ فیلم‌های آخرهفته تلویزیون (۶ و ۷ دی ۱۴۰۳) + زمان پخش و خلاصه داستان پوستر چهل و سومین جشنواره فیلم فجر را ببینید + عکس «فراهان» با نوای اصیل ایرانی در مشهد روی صحنه می‌رود
سرخط خبرها

افسانه شریعتی‌ مزینانی: به‌خاطر رعایت حال استاد، از بحث سیاسی خودداری کنید/ یاد تو پرشکوه و جاوید است

  • کد خبر: ۲۴۳۳۳
  • ۳۱ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۰
افسانه شریعتی‌ مزینانی: به‌خاطر رعایت حال استاد، از بحث سیاسی خودداری کنید/ یاد تو پرشکوه و جاوید است

افسانه شریعتی‌مزینانی

هوا هنوز گرگ‌ومیش بود که در را کوبیدند. از همان ابتدا کوبش‌ها شدید بود و با هر تأخیری، شدت بیشتری می‌گرفت. خبر، خوش نبود. می‌دانستیم که باز حکایت مکرر «بردن‌ها»ست. ساواک هربار که برای بردن پدر و برادر می‌آمد، صبح علی‌الطلوع را انتخاب می‌کرد. به خود می‌لرزیدیم و بیشتر از همه مادر بود که به التماس می‌‌‌افتاد: آقا! علی‌جان! چیز خطرناکی اگر هست، قایم کنیم و همیشه چیز خطرناکی بود.

به‌سرعت کتاب‌ها یا اطلاعیه‌ها و عکس‌هایی را که نباید به‌دست آن‌ها می‌افتاد، مخفی می‌کردیم. همیشه در جواب سؤال پدر و برادر که چه شده، چه‌خبر است، پاسخ این بود که هیچ، فقط شما را می‌بریم تا به چند سؤال پاسخ بدهید و برمی‌گردید و البته برگشتن‌ها خیلی طول می‌کشید. چشم‌به‌راهی، عادتمان شده‌ بود. گاه خبرهایی که درز می‌کرد، خوشایند نبود. بی‌قرار می‌شدیم اما تنها کارمان دعا بود.


بررسی اندیشه و دیدگاه‌های محمدتقی شریعتی از نگاه دیگران

اینجا ببینید: یادگار‌های فرهنگی شریعتی


پس از ماه‌ها که می‌آمدند، همه به گردشان حلقه می‌زدیم. همه را نمی‌گفتند اما آنچه می‌گفتند، هم درد داشت و هم غرور. قیافه‌هاشان تکیده‌ بود و خسته به نظر می‌آمدند اما روحیه، قوی بود و محکم. با خودت می‌گفتی کدام شعله، چنین گرمشان می‌کند؟

از فردایش خانه شلوغ می‌شد. اقوام و فامیل می‌آمدند و سخن‌ها همه حول سیاست بود و حال‌وهوای زندان.

روزگار چنین گذشت و...

پس از انقلاب، روزی که برای دیدن پدر رفتم، تابلویی نظرم را جلب کرد که بر سردر خانه نصب شده بود:

به‌خاطر رعایت حال استاد، از بحث سیاسی خودداری کنید.

در خانه پس از احوال‌پرسی، از پدر سؤال کردم آیا آن روزگارانی که چنان پرشور و مشتاق، مبارزه می‌کردید، چنین روزی را پیش‌بینی می‌کردید؟ اندوهی آشکار، سیمای پاکش را پر کرد. مکثی کرد و گفت باباجان! ما به تکلیف عمل می‌کنیم.

گفتم: اگر داداش بود؟

با تلخ‌خندی جواب داد: خوب شد نبود. از اتاق بیرون زدم.

بی‌شکوه و غریب و رهگذرند

یادهای دگر، چو برق و چو باد

یاد تو پرشکوه و جاوید است

و آشنای قدیم دل... اما

ای دریغ، ای دریغ، ای دریغ!

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->