صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

وقتی گلوله‌ها لالایی را بریدند؛ صدای زنان غزه در گوش اسرائیل

  • کد خبر: ۳۲۵۶۸۳
  • ۲۰ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۰
  • ۶
با حرکت موس روی صفحه لپ تاپ، خبر‌ها باز می‌شوند، خود را روایت می‌کنند و می‌روند؛ انگار روی صفحه نمایش جنگی دیگر در حال شکل‌گیری است، جنگ روایت‌ها و خبر‌هایی که هر کدام با تیتر‌ها و تصاویر دردناک می‌خواهند زودتر خوانده شوند.

یکی از خبر‌ها را باز می‌کنم روایت رنج زنان و مادران در بحبوحه آتش و بمباران است. حالا من هم آنجا هستم. در قلب غزه، جایی فراتر از عدد و آمار شهدا و مجروحین ایستاده‌ام، جایی که جغرافیا بوی سوخته استخوان می‌دهد و تاریخ در هر گوشه اش ضجه می‌زند. اینجا نه فقط محل وقوع جنگ امروز که امتداد قرن‌ها ستم و اشغال است؛ زیتون‌هایی که روزگاری به نام صلح ریشه دواندند حالا با چشمانی خونبار در سوگ کودکانی می‌گریند که هرگز طعم عشق و بلوغ را نچشیدند.

در جایی که آسمان خونین است و زمین از تل‌های ویرانی و آوار پوشیده شده؛ نسیم مدیترانه همان نسیمی که قرنهاست از کنار معبد سلیمان، از بلندی‌های طبریه از کنار دیر‌های باستانی و صومعه‌های خاموش عبور کرده، حالا چیزی جز بوی خون شهدا در هوا نمی‌دمد.

زمان از دستم در می‌رود، انگار اینجا ساعت‌ها هم زیر بمباران جانشان را از دست داده‌اند و پاهایشان بی رمق‌تر از همیشه یارای نشان دادن زمان را ندارد، اما شب با لوای سیاه از راه رسیده است.

غزه سرزمین روایت‌هاست، شهری که به اندازه‌ی هر سنگش، قصه‌ای برای گفتن دارد. قصه دختربچه‌ای که برای آخرین بار لبخند زد، قصه‌ی مادری که در دل شب، فرزندش را زیر آوار صدا می‌زند و هیچ صدایی جز پژواک زخم نمی‌شنود. اینجا لالایی‌ها دیگر خواب نمی‌آورند؛ مرثیه‌اند، سوگندنامه‌ای برای جهانی که زن بودن را در شعار‌های غربی خلاصه کرده، اما صدای زنان غزه را نشنیده است!

سکوت این ویرانه‌ها نمناک است از اشک و آه مادران. تنها صدایی که در دل شب به گوش می‌رسد، آواز حزن انگیز لالایی مادرانی است که طفلشان زیر بمب و آتش به آسمان پرکشیده است.

اینجا، در غزه، زمین از خون بیگناهان رنگین شده و آسمان دل‌ریش از دیدن زنانی که روز‌ها در زیر بمباران‌های بی‌رحم جان می‌کنند و شب‌ها در دل خیمه‌های پناهندگان به دنبال لحظه‌ای آرامش می‌گردند.

به اردوگاه زنان می‌رسم، دختری جوان در گوشه‌ای با کاغذی در دست، مثل ابر‌های بهاری می‌گرید، می‌گوید بین لباس‌های خواهرش پیدا کرده، خواهری که بعد از بمباران صبح امروز بدنش در آسمان پرواز کرد، کاغذ را می‌گیرم واژه واژه اش آتش به جانم می‌زند:

«ای زنان اسراییلی، شما که در دنیای امن و آرام خود در کنار خانواده‌تان زندگی می‌کنید، آیا از خود پرسیده‌اید چه بر سر ما می‌آید؟ آیا از خود پرسیده‌اید که در این سرزمین چه ظلم‌هایی به ما روا داشته‌اید؟ شما هم زن هستید مادر می‌شوید و مثل ما مهر مادرانه دارید، مگر نه؟ آیا فکر کرده‌اید دست‌های شما به خون بی‌گناهانی که هیچ‌گاه برای شما تهدیدی نبوده‌اند آغشته است؟ آیا می‌دانید در همین لحظه که شما در کنار خانواده‌تان آسوده خواب هستید، فرزندانی در غزه هستند که هیچگاه مادران‌شان را نخواهند دید؟ آیا می‌دانید این زنان که در دل بمباران‌ها و ویرانی‌ها مقاومت کرده‌اند، هر لحظه ممکن است جان خود را از دست بدهند؟

من شاهد تاریخ زنده‌ام. نه‌فقط تاریخ اشغال ۱۹۴۸ یا محاصره ۲۰۰۷ و حملات ۲۰۲۳، بلکه تاریخ اسحاق و یعقوب و یوسف و موسی؛ پیامبرانی که با رسالت صلح و توحید آمدند، اما اکنون نامشان بازیچه‌ی جنایت‌کارانی شده که دیوار حائل را نه‌فقط در خاک، که میان دل‌ها کشیده‌اند.‌ای قوم بنی‌اسرائیل، اگر ادعای پیروی از موسی دارید، من روز قیامت نزد او خواهم رفت و از شما شکایت خواهم برد. از مادرتان ساره خواهم پرسید: آیا این نسل از نوادگان توست که بر ما چنین تاخته‌اند؟

دیر یا زود من هم با یکی از بمب‌هایی که همسران و پدران شما بر سرمان می‌ریزند، از این جهان می‌روم در حالی که هیچ عکسی از فرزندانم و همسرم که کشته شده‌اند، ندارم عکسهایشان هم با خودشان در انفجار‌ها از بین رفت.

تورات می‌خوانید و می‌گویید دینتان یهود است مگر نه؟ من شکایتم را در آن دنیا به حضرت موسی خواهم برد.‌ ای بدترین مردم قوم بنی‌اسرائیل، من از رنج‌های خودم با حضرت ساره خواهم گفت و از ظلم‌هایی که بر من و سرزمینم روا داشته‌اید به خدا شکایت خواهم کرد.

من هم مثل همه آن زن‌های دیگر می‌روم، اما بدانید غزه هرگز تمام نخواهد شد. زمین این جغرافیا، حتی زیر این خاک و ویرانی‌ها، بذر مقاومت را خواهد کاشت. به یاد داشته باشید که این سرزمین خونین نمی‌میرد. روح ما در این خاک خواهد ماند، تا روزی که قدس آزاد شود؛ و شما زنان ارتش اسرائیل که هر روز صبح یونیفرم آدمکشی بر تن می‌کنید و موهایتان را جلوی آیینه می‌بافید، مسواک می‌زنید و مرتب و آراسته آستین‌هایتان را برای جنایت‌های خونین علیه ما بالا می‌زنید، این را بدانید که تاریخ هرگز فراموش نخواهد کرد و روزی خواهد رسید که شما نیز زیر آوار این ظلم دست و پا می‌زنید. غزه تمام نمی‌شود، اما آوارگی شما آغاز خواهد شد.»

اشکهایم را پاک می‌کنم، خبر‌های روی صفحه نمایشگر بیشتر شده‌اند، تلخ‌تر، خونین‌تر ! آمار تازه شهدا، چون مادری بچه مرده صورتش را چنگ می‌زند و کمی آن‌طرفتر فیلم‌های ارسالی از غزه شهدایی را نشان می‌دهد که حالا نه فقط با روح که با جسم‌شان در آسمان عروج می‌کنند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۶
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
زینب نقیبی
۰۸:۳۹ - ۱۴۰۴/۰۱/۲۱
سلام تشکر از شهرآرا مطلب خیلی خوبی بود
سیده مریم رسولی
۲۳:۳۳ - ۱۴۰۴/۰۱/۲۰
تموم درد دلمون رو توی این حرف ها فریاد زدی...
ممنون
فاطمه سراج
۲۱:۴۹ - ۱۴۰۴/۰۱/۲۰
عالی بود خدا به دادشون برسه حتی تصورش ادمو داغون می‌کنه ممنون از شهرآرا بابت این دغدغه مندی و مطالب ارزشمند
اکرم تقی پور
۱۹:۰۳ - ۱۴۰۴/۰۱/۲۰
چقدر خوب این جنایت بشری رو وصف کردین برقرار باشین تشکر از شهرآرا
محسن حیدری
۱۳:۰۴ - ۱۴۰۴/۰۱/۲۰
واقعا مرگ بر اسرائیل
رضا محمدزاده
۱۲:۴۵ - ۱۴۰۴/۰۱/۲۰
خیلی خوب توحش این رژیم منحوس به تصویر کشیده شده با لطیفترین توصیفات فوق العاده است 👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻