روانشناسان خانواده درد دل کردن با فرزندان را یک رفتار آسیبزننده به روح و روان کودک اعلام کردهاند.
به گزارش شهرآرانیوز، «یه غمخوار داشته باشی بسه. دعا کن بچه تو هم دختر باشه. اصلا بچه اول باید دختر باشه. مگه نشنیدی میگن دختر غمخوار مادر و گریهکن باباست؟ ۵ تا پسر مثل یه دختر دلسوز نمیشه.»
بهجرئت میتوان تخمین زد آرزوی همه مادران ایرانی داشتن یک یا چند دختر است. بخش زیادی خود عاشق دختر هستند (البته علت روانیاش را نمیدانند) و بخش دیگر به اصرار نزدیکان، داشتن یک دختر را در سر دارند.
این علاقهمندی به حوزهها و مکانهای دیگر اجتماع هم کشیده شده است. والدینی که صاحب فرزندی نمیشوند، از بین همه کودکان رهاشده در بهزیستی، طالب دختر زیبا، موبور و چشمرنگی آن هم در نوزادی هستند. یعنی حالا که قرار است تا آخر عمر یک فرزند داشته باشیم، باید دختر باشد. آنها که برای IVF یا لقاح مصنوعی یا تعیین جنسیت میروند هم دختر میخواهند، اما چرا؟
دختران از کودکی یاد گرفتهاند غصه مادر، پدر، خواهر و برادرشان را بخورند. اصلا دختری که در خانه پای حرفهای دیگری نمینشست، انگار به بخشی از وظایف جنسیتیاش عمل نمیکرد. دوستی که حالا در آستانه چهلسالگی است میگوید: «مادرم همیشه به من میگفت تو پسر پدرت هستی، چون همیشه دوست داشتم با پدرم بروم مغازه تا اینکه با او بروم مهمانی.»
حالا همان دختر ازدواج کرده است و آنقدر غصه و حرف نگفته دارد که آرزو میکند مانند مادرش دختر دیگری در خانه داشته باشد، برایش از روزهای سخت بچگی بگوید، خواستگاری که دوستش داشت، اما مادرش راضی نشد، دردسرهای شب عروسی، رفتارهای مادرشوهر و خواهرشوهر، بیتوجهیهای همسر، حرف و حدیثهای قوم شوهر، بدبختیهای مالی و فدارکاریهایش در زندگی مشترک و .... یک لحظه همینجا صبر کنید!
پیش از اینکه به مرور خاطرات غمانگیز خود بپردازید، باید بگویم روانشناسان خانواده درددل کردن با فرزندان را یک رفتار آسیبزننده به روح و روان کودک اعلام کردهاند.
شاید شما مشکلات زیادی از سرگذرانده باشید، اما حق ندارید به عنوان یک والد آنها را برای فرزند خود بازگو کنید، آن هم هرروز، هرشب و به مدت چند سال. یکی از روانشناسان به نقل از پژوهشهای صورتگرفته درباره اثر این درددلها برفرزند، آن را به استفراغکردن یا تجاوز به فرزند تشبیه کرده است. یعنی اثر درددلهای شما همچون تأثیر تروماگونه تجاوز، همیشه بر وجود فرزندتان باقی میماند.
احساس حقارت و خودکمبینی، نگرانیهای مداومی که در بزرگسالی میتواند به وسواس، اضطراب یا افسردگی منجر شود، بدبینی به اطرافیان که در موارد شدید به پارانویید تبدیل میشود، ناتوانی در انتخاب همسر، مشکل در روابط زناشویی، طلاقهای متعدد و تمایل نداشتن به فرزندآوری برخی آثار همان درددلها هستند که میتوانید در زوجهای جوان امروزی فراوان مشاهده کنید. پاسخ همان رفتن سراغ روانشناس است. اگر قصد شما از بازگو کردن فیصله دادن ذهنی است، او میتواند به شما کمک کند، اما فرزندتان فقط این کولهبار غم را با خودش حمل خواهدکرد.