صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

عید ابلاغ ولایت الهی امیرالمومنین علی (ع)

  • کد خبر: ۷۵۷۸۱
  • ۰۷ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۸:۰۹
دکتر سعید طاوسی مسرور - عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
رسول خدا (ص) در سال دهم بعثت، دو حامی مهم خود را از دست داد؛ عمویش ابوطالب و همسرش خدیجه. درکنار گستردگی و شدت آزار‌های قریش در حق ایشان، آنچه شرایط را سخت‌تر می‌کرد، بن بست دعوت در مکه بود؛ یعنی تقریبا دیگر هیچ کس مسلمان نمی‌شد، بنابراین پیامبر (ص) عازم طایف شد تا با دعوت اهالی این شهر به اسلام و پذیرش احتمالی آنان، هم دعوت از بن بست خارج شود و هم از شدت آزار‌ها در حق آن حضرت کاسته شود؛ آزار‌هایی که ممکن بود منجر به قتل ایشان شود. اما بنا بر گزارش سیره نویسان، پاسخ طایف منفی بود و سفیهان و کودکان به آن حضرت سنگ پرتاب کردند و ایشان با سر و صورتی خون آلود از طایف بیرون آمد.
 
با بازگشت پیامبر (ص) به مکه، آزار‌های قریش در حق ایشان به اوج خود رسید؛ مثلا خاکستر و شکمبه گوسفند بر سر ایشان می‌ریختند یا حتی آب دهان به صورتش می‌انداختند. در چنین شرایطی، پیامبر (ص) عزم دعوت از بدویان ساکن در واحه‌های اطراف مکه را کرد، اما پاسخ آنان نیز منفی بود. پیامبر (ص) در راه بازگشت به مکه به سراغ قبیله بنی عامربن صَعصَعه رفت. مردی از این قبیله به نام بحیره بن فراس که از قدرت مطلق قریش و تسلط آن بر مکه و نواحی اطراف، خشمگین بود و آرزوی سلطه بر مکه را در سر می‌پروراند، نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت که بنی عامر حاضر است ایشان را یاری کند، اما یک شرط دارد که جانشین شما باید از قبیله ما باشد.
 
در آن شرایط سخت هر کسی به امید بهبود اوضاع، ممکن است چنین پیشنهادی را بپذیرد؛ چون از دو حال خارج نیست؛ یا دعوتش شکست خواهد خورد که در این صورت دیگر جانشینی در کار نیست یا پیروز خواهد شد که در این صورت، زور یک قبیله به او نخواهد رسید و می‌توان خلف وعده کرد. اما چنین محاسباتی در قاموس پیامبران جایی ندارد و سیره نویسانی که پیشنهاد پیامبر (ص) را نقل کرده اند، نوشته اند که پیامبر خدا (ص) چنین پاسخ داد: «اختیار این امر با خداست و او آن را در هرجا که خود بخواهد، قرار خواهد داد».
این سخن کوتاه که هزینه بیان آن حمایت نکردن قبیله بنی عامر و تداوم آزار‌های مکیان بود، نشان می‌دهد که امر ولایت، الهی است و مردم یا حتی خود رسول خدا (ص) را در آن حقی نیست. شگفت آنکه راویان گفت وگوی پیامبر (ص) با بحیره، بزرگان اهل تسنن بوده اند؛ مثلا ابن هشام حمیری، ابن اثیر و شمس الدین ذهبی، بنابراین چگونه روایت رسول خدا (ص) را رها و به سخن خلیفه دوم استناد می‌کنند که پیامبر (ص) برای خود جانشین تعیین نکرد؟ همین روایت نشان می‌دهد که نه تنها پیامبر (ص) بلکه یک عربی بدوی به نام بحیره نیز به لزوم تعیین جانشین برای پیشوا توجه داشته است، چنان که خلیفه اول هم در زمان مرگ برای خودش جانشین تعیین کرد.
 
از روایت پیش گفته استفاده می‌شود که ولایت، امری است الهی و تعیین مصداق این «امر» تنها در انحصار الهی است. بدیهی است که امر الهی را رسول خدا (ص) ابلاغ می‌کند و ایشان هم این وظیفه را در غدیرخم انجام داده است. حدیث غدیر، حدیثی متواتر است که در منابع اهل تسنن از بسیاری از صحابه و تابعان نقل شده است، اما فرقه‌هایی که به ولایت امیرالمؤمنین علی (ع) اعتقاد ندارند، این اشکال را مطرح کرده اند که مولا در این حدیث به معنای دوست است و نه به معنای، ولی امر، درحالی که در همان منابع اهل تسنن، در روایت مستدرک حاکم نیشابوری (ج ۳، ص ۱۰۹-۱۱۰) از حدیث غدیر به نقل از صحابی پیامبر (ص)، ابوالطفیل عامربن واثله که حاکم آن را حدیثی صحیح می‌داند، چنین آمده است: «اخذ بید علی رضی ا... عنه فقال من کنت اولی به من نفسه فعلی ولیه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» (دست علی را گرفت و فرمود: هر کس من بر او بیش از خودش ولایت دارم، پس علی، ولی اوست. خدایا! دوست بدار آن که او را دوست دارد و دشمن بدار هر کس با او دشمنی کند). این روایت ابوالطفیل درباره معنای مولی در روایت مشهور حدیث غدیر راهگشاست.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.