صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

آش پلوی تاجیک و میزبان مهربان در قرقیزستان

  • کد خبر: ۸۳۳۸۸
  • ۱۸ مهر ۱۴۰۰ - ۱۴:۴۷
  • ۱
آش‌پلو غذای ویژه و اصیل تاجیک‌هاست که ترکیبی منحصربه‌فرد از برنج، هویج، گوشت و روغن فراوان دارد و بسیار چرب‌وچیلی و خوشمزه است.

حمید سلطان‌آبادیان | شهرآرانیوز؛ در امتداد سفرمان با دوچرخه در کشور‌های آسیایی وارد قرقیزستان می‌شویم. اولین شهر مسیرمان در این کشور «باتکن» است. در اینجا دیگر از گویش زیبای فارسی خبری نیست و مردم با زبان روسی و قرقیزی صحبت می‌کنند. زبان انگلیسی هم چندان کاربردی ندارد و بیشتر مجبوریم با زبان ایماء و اشاره صحبت کنیم. چیزی که در همین روز‌های اول در کشور قرقیزستان نظرم را جلب می‌کند طبیعت بی‌نظیر و رنگ‌های زیبای پاییزی است.

طبیعت هزار‌رنگ این کشور هرلحظه بیشتر و بیشتر زیبایی خود را به رخ می‌کشد. قرقیزستان در سال‌۱۹۹۱ پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به استقلال دست یافته‌است. این کشور در شرق و جنوب شرقی با چین، در شمال با قزاقستان و در جنوب با تاجیکستان و از غرب با جمهوری ازبکستان همسایه و هم‌مرز است.

جمعیت این کشور ۵میلیون نفر و پایتخت آن شهر بیشکک است. زبان اصلی مردم قرقیزستان روسی و قرقیزی است، ۷۵‌درصد مردم مسلمان و ۲۰‌درصد مسیحی و ۵‌درصد آنان نیز پیرو سایر ادیان هستند. بیش از ۸۰‌ملیت و قوم در قرقیزستان ساکن‌اند. قرقیز‌ها مخلوطی از نژاد‌های ترک و مغول هستند و قرابت نژادی نزدیکی با قزاق‌های قزاقستان دارند و سابقا که قزاق‌ها را قرقیز می‌خواندند، به اینان نیز قراقریز می‌گفتند. در اولین روز حضور در قرقیزستان، مهمان یک خانواده چندملیتی می‌شویم. در شهر «کیزیل کیا» با «دلشاد» آشنا می‌شویم که زبان تاجیکی بلد است و ما را به خانه پدر و مادرش دعوت می‌کند. ما مهمان «اکبرجان» و همسرش می‌شویم.

پدر اکبر‌جان، اویغور و مادرش تاجیک است. همسر او نیز تاجیک و فارسی‌زبان است. این خانواده مهربان به‌گرمی از ما استقبال می‌کنند. آش‌پلوی خوشمزه‌ای کنار این خانواده می‌خوریم. آش‌پلو غذای ویژه و اصیل تاجیک‌هاست که ترکیبی منحصربه‌فرد از برنج، هویج، گوشت و روغن فراوان دارد و بسیار چرب‌وچیلی و خوشمزه است. در مهمانی‌های تاجیک‌ها غذای اصلی معمولا همین آش‌پلو است. علاقه مردم تاجیک به این غذا طوری است که باعث دورهم جمع‌شدن‌ها و آشتی‌کردن‌های فراوان می‌شود.

حتی ماجرای طنزی شنیدیم مبنی‌بر اینکه جمعی از میهمانان که میزبانشان تاجیک بوده است تا نیمه‌های شب از خانه میزبان بیرون نمی‌رفته‌اند، چون هنوز با آش‌پلو از آن‌ها پذیرایی نشده بوده! ما در تاجیکستان تقریبا هرروز این غذا را حتی در سه وعده می‌خوردیم. رسم جالبی که هم در تاجیکستان و هم در اینجا (قرقیزستان) با آن روبه‌رو می‌شویم، تکه‌کردن نان توسط میزبان برای میهمان است. به این صورت که میزبان در بدو ورود میهمان برای او نان می‌آورد و نان را به تکه‌های کوچک تقسیم و جلو میهمان می‌گذارد، به‌اصطلاح خودشان نان را می‌شکنند.

به‌همراه این تکه‌های نان معمولا پیاله‌ای چای سبز هم می‌نوشند و خبری از قند و شکر نیست. وقتی میهمان پیاله چای را می‌نوشد، دوباره پیاله‌اش را از چای پر می‌کنند و این اتفاق آن‌قدر ادامه می‌یابد تا میهمان با دست اشاره کند که دیگر چای نمی‌خورد. پیاله‌های چای هم نقش و نگار دل‌چسب و چشم‌نوازی دارد و در حین نوشیدن چای، چشم را به مهمانی رنگ و نقش‌های اصیل و آرامش‌بخش دعوت می‌کند.

مادر دلشاد که به زبان فارسی دری مسلط است، با ما گفتگو می‌کند. اکبر‌جان هم که کمی فارسی می‌داند در این گفتمان، ما را همراهی می‌کند. درباره ایران صحبت می‌کنیم و شباهت‌های زیاد رسوم ایرانی با تاجیک‌ها را یک به یک می‌شماریم و کیف می‌کنیم.

شب در خانه اکبرجان می‌خوابیم. صبح بعد از خوردن صبحانه خوشمزه‌ای که شامل نان و ماست و کره محلی و غذایی دیگر که ترکیبی از تکه‌های گوشت قورمه و سیب‌زمینی است، قصد رفتن داریم که همسایه اکبر‌جان، «زهرا خانم»، به دیدار ما می‌آید و، چون او هم تاجیک است و زبان فارسی می‌داند، مشغول صحبت درباره سفرمان می‌شویم. زهرا‌خانم وقتی می‌فهمد عکاس هستیم از ما دعوت می‌کند به خانه اش برویم و از پسر و عروسش که تازه ازدواج کرده‌اند، عکاسی کنیم.

از صحبت‌های ایشان متوجه می‌شویم که در این منطقه رسم است عروس و داماد تا چهل‌روز بعد از مراسم عروسی در خانه می‌مانند و در این مدت، درِ خانه به روی مهمانان باز است و هرروز صبح تازه‌عروس باید جلو در برای مهمانانی که از راه می‌رسیدند، مراسم سلامِ عروس را به جای آورد. مهمانان نیز هرروز برای زوج جوان غذا و میوه و مایحتاج اولیه زندگی را هدیه می‌آورند. در این چهل روز، یخچال و فریزر زوج جوان از هدایای مهمانان پر می‌شود و دغدغه‌هایشان از این بابت کم و خیالشان راحت می‌شود. به نظر رسم جالب و خوبی می‌آید.

یک‌ساعتی مهمان زهرا‌خانم هستیم و از اتاق تازه‌عروس و تازه‌داماد دیدن می‌کنیم. عروس‌خانم ۱۹‌سال دارد و داماد ۳۱‌ساله است. دو اتاق از خانه پدر داماد در‌اختیار آن‌هاست؛ یکی به‌عنوان اتاق پذیرایی و یکی هم برای خواب. آشپزی هم به‌طور مشترک در آشپزخانه مادر شوهر انجام می‌شود.

از عروس و داماد و خانواده‌شان عکاسی می‌کنیم و چای می‌خوریم و گپ می‌زنیم و بعد از سپری‌شدن لحظاتی خوش، راه می‌افتیم. اکبرجان و همسرش هم هدایایی به ما می‌دهند؛ یک شال کمری و یک دستمال، یک پاکت سیب سرخ و مقدار زیادی مغز گردو و برگه زردآلو. این مهر و محبت و میهمان‌نوازی ما را به‌شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد. خداحافظی از این خانواده مهربان بسیار سخت است. تا نزدیک جاده بدرقه می‌شویم و با ذهنی سرشار از خاطرات خوب دوباره دل به جاده می‌سپاریم.

از دفتر خاطرات سفر در قاره آسیا با دوچرخه

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۱۶:۲۶ - ۱۴۰۱/۰۳/۲۷
چه خوب