خیلی وقتها اثری که یک عکس میتواند بگذارد بیش از یک کتاب پانصدصفحهای است. احساساتی که در عکسها نهفته است گویای داستانهایی است که هریک روایتی از ماجرایی ساده، اما مهم در پی دارد. کمتر از یک هفته پیش، وقتی پیامی تلگرامی را باز کردم، با تصویر گروهی از زنان و مردان روبهرو شدم که زیر باران، در صف دور و درازی پشت سر هم ایستاده بودند تا یکییکی تست بدهند، ببینند سلولهای بنیادیشان آیا به کمک کودک پنجساله سرطانی میآید؟
مشابه چنین رفتارهایی را از نزدیک مشاهده کرده یا از اطرافیانمان شنیدهایم. چندان باورنکردنی نیست زمانی که خودمان هم در کشوری زندگی میکنیم که فداکاری و همیاری در خون تکتک افراد آن است. کمک به زلزلهزدهها یا سیل زدهها، کودکان کار، حاشیهنشینان، کمکهزینه به بیماران صعبالعلاج، و همیاری و همراهی با بیماران کرونایی نمونههایی است که به آسانی نمیتوان از کنار آنها گذشت.
ریشه این رفتارها را باید در محیطی جستوجو کرد که فرزندان در آن، مراحل رشد و تکامل را پشت سر میگذارند. بر کسی پوشیده نیست که خانواده، پایه گذار فرهنگ است. بسیاری از پژوهشهای تربیتی در ایران و خارج از کشور بر این مهم تأکید دارند که آموزش فرهنگ باید از سنین پایه و در خانواده شکل بگیرد، خانوادهای که پدر و مادر مهمترین افراد اثرگذار آن هستند و باید به دنبال نقشآفرینی هرچه بهتر باشند.
از این مهم نیز غافل نشویم که تحکیم روابط بین همسران، نقشی کلیدی در تربیت فرزندان دارد. شاخصه داشتن یک جامعه پویا و توسعهیافته، تحکیم روابط در اجتماع کوچک خانواده است. پدر و مادر باید با اخلاقمداری، آگاهی به مسائل روز و دنبال کردن سبک زندگیای به دور از بحران، از فروپاشی ارکان خانوادگی پیشگیری کنند. فراموش نکنیم فرزندان، ادبیات ابتدایی فرهنگ را نخست در خانواده آموزش میبینند و با همان ادبیات در اجتماع حضور مییابند.
درست است که خانواده اولین محیط آموزشی فرزندان به شمار میآید، اما بر وظیفه نظام آموزشی که مهمترین مکمل خانواده در فرهنگسازی است، نمیتوان چشم پوشید. این نگاه فرهنگی باید از خردسالی که فرزند وارد مهد کودک و دبستان میشود با او همراه شود تا در بزرگسالی به بهترین شکل خود را نشان دهد.
کلام آخر اینکه فرزندان، آینه تمامنمای پدران و مادران هستند. بروز هر رفتار امروز آنها برگرفته از کردار و گفتاری است که من وشما دیروز به نمایش گذاشتهایم.