صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

«اکبر خرمدین» کیست؟ + ویدئو و تصاویر

  • کد خبر: ۸۸۹۱۹
  • ۳۰ آبان ۱۴۰۰ - ۱۵:۲۶
اکبر خرمدین، قاتل زنجیره‌ای است که در اواخر اردیبهشت سال ۱۴۰۰ به همراه همسرش ایران موسوی ثانی به اتهام قتل دو فرزند و دامادشان بازداشت و در بازجویی‌های اولیه به جرم خود اعتراف کردند.

شهرآرانیوز - اکبر خرمدین پدر بابک خرمدین کارگردان سینما است که با خبر قتل پسر و دختر و دامادش نامش بر سر زبان ها افتاد.

طبق اقرار، پدر این کارگردان با او اختلاف داشته و ابتدا او را بیهوش و بعد جسد را با چاقو تکه تکه کرده است. پدر خرمدین در اعترافات خود گفته: پسرم مجرد بود. به خاطر اختلافاتی که داشتیم صبح روز قتل او را با خوراندن مواد بیهوشی، بیهوش کردم و سپس با ضربات چاقو به قتل رساندم و برای خارج کردن جسدش از خانه، آن را تکه تکه کردم و در نزدیک‌ترین سطل آشغال خیابان انداختم.

خرمدین در سال ۸۹ به‌عنوان دانشجو راهی لندن می‌شود و در آن‌جا با مساله مهاجرت و غربت درگیری پیدا می‌کند. وی فیلم «سوگنامه ای برای یاشار» را تا حد زیادی با الهام گرفتن از آن دوره زندگی خود ساخته است.

این فیلم روایت زندگی روزمره یاشار، مهاجر ایرانی ترک‌تبار در لندن است که با ویزای دانشجویی وارد لندن شده است. خرمدین همزمان با اتمام کالج دچار مشکلات مالی و نیز دلتنگی برای خانواده‌اش و ایران می‌شود و بین ماندن و برگشتن مردد است. ولی سرانجام تصمیم به بازگشت به کشور می‌گیرد.

به گزارش ایسنا، در مراسمی که دی ماه سال ۹۴ به بهانه اکران فیلم بابک خرمدین در موزه سینما برگزار شد، او از پدرش دعوت کرد که به روی صحنه بیاید و پدرش در سخنانی کوتاه گفته بود: «به نام خداوند آموزگار و به نام شهدای گلگون کفن جنگ هشت ساله و درود به شرافت آن شهدا که مملکت را حفظ کردند. من سرهنگ پیاده ستاد خرمدین هستم. ۳۰ سال خدمت کردم، ۶۹ ماه در مناطق عملیاتی بودم، دو مرتبه شیمیایی شدم و ۴ بار ترکش خوردم و خوشحالم که در مقابل ممکلت انجام وظیفه کردم. به جوانان توصیه می‌کنم از این گهواره وطن غافل نباشند چون رشد و سربلندی آنان در همین مملکت اتفاق می‌افتد. از این ۳۰ سال خدمت ۱۷ سال را دور از خانواده انجام وظیفه کردم و تمام زحمات خانواده روی دوش این خانم عزیزم (همسرش) بود که وطن دوم من هستند.»

ویدئویی از اعترافات هولناک پدر «بابک خرمدین» 

در حاشیه بازجویی از پدر بابک خرمدین در دادسرای امور جنایی تهران، او در گفت‌وگویی زوایای پنهان ۳جنایتی را که مرتکب شده بازگو کرد. اکبر خرمدین در این مصاحبه گفت‌ که اگر دستگیر نمی‌شد قصد داشت دختر و پسر دیگرش را هم به قتل برساند.

درباره زندگی دخترتان صحبت کنید. مشکلات شما با او از چه زمانی آغاز شد؟
دخترم آرزو ابتدا با یک دندانپزشک ازدواج کرد. آن‌ها زندگی خوبی داشتند، اما بعد از مدتی با یکدیگر دچار اختلاف شدند و مدتی بعد دخترم از شوهرش طلاق گرفت. او مدتی تنها بود تا اینکه با پسرخواهرم به نام فرامرز ازدواج کرد. او ورزشکار بود و در رشته‌های رزمی فعالیت می‌کرد.


چطور شد که تصمیم گرفتید دامادتان را بکشید؟
فرامرز و آرزو مدتی با یکدیگر زندگی کردند، اما بعد فهمیدم فرامرز در کار قاچاق است. او با قاچاقچی‌ها در ارتباط بود و آدم قاچاق می‌کرد. دخترم می‌گفت انسان خوبی نیست. می‌گفت در خانه رفتار‌های زشتی انجام می‌دهد و افراد مختلف را به خانه می‌برد. او حتی با همسرم هم رفتار بدی داشت. به همین دلیل اواسط سال ۹۰ بود که من، همسر و دخترم تصمیم گرفتیم او را بکشیم.

درباره قتل فرامرز صحبت کنید. چطور توانستید او را که رزمی‌کار بود به قتل برسانید؟
یک شب او و دخترم را به خانه‌مان دعوت کردیم. آن شب غذا زرشک پلو با مرغ داشتیم. دخترم ۸۰ قرص خواب‌آور از قبل تهیه کرده بود که همه را داخل غذای شوهرش ریخت و وقتی فرامرز غذایش را خورد بیهوش شد. بعد من او را کشتم و ۳ نفری جسد را به حمام خانه بردیم و در آنجا جسد را مثله کردیم و بقایای آن را همان شب در اطراف شهرک اکباتان انداختیم. فرامرز یک پراید هم داشت که آن را در اطراف مهرآباد جنوبی رها کردیم و به خواهرم و خانواده‌اش هم گفتیم که او آمده و زنش را در خانه ما گذاشته و خودش هم برای کارش که قاچاق بود به منطقه اشنویه رفته است. بعد از چند وقت هم وقتی خبری از او نشد همه گفتند شاید در مرز بلایی بر سرش آمده است و شاید قاچاقچی‌ها او را کشته‌اند. این حرف ما باعث شد که دیگر هیچ‌کس پیگیر سرنوشت فرامرز نشود و همه فکر کنند او خارج است یا اینکه کشته شده است.

بعد از قتل دامادتان، دخترتان کجا زندگی می‌کرد و چه شرایطی داشت؟
مدتی بعد از قتل دامادم درحالی‌که همه فکر می‌کردند او به خاطر قاچاق ناپدید شده است دخترم درخواست طلاق غیابی داد و از دادگاه خانواده طلاقش را گرفت. از آن به بعد آرزو با ما زندگی می‌کرد. اوایل همه‌چیز خوب بود، اما کم‌کم فهمیدیم که او معتاد شده است. او ماریجوانا و هروئین و موادمخدر دیگر مصرف می‌کرد. دختر فاسدی شده بود و پسر‌های مختلف را به خانه می‌آورد. وقتی من و همسرم به مهمانی می‌رفتیم می‌گفت هر وقت که برمی‌گردید خبر بدهید، چون من مهمان دارم. او فاسد بود و آبرویمان را برده بود. همین رفتار آرزو باعث شد من و همسرم نقشه قتل او را بکشیم.



نقشه قتل آرزو را چطور اجرا کردید؟ نقش همسرتان در قتل او چه بود؟
حدود ۷ سال از قتل فرامرز گذشته بود که تصمیم گرفتیم آرزو را هم پیش او بفرستیم. دیگر تصمیم‌مان را گرفته بودیم. دخترم خیلی کله‌پاچه دوست داشت. یادم می‌آید که یک روز صبح برایش کله‌پاچه گرفتم و بیدارش کردم تا بخورد. مادرش از قبل تعداد زیادی قرص در صبحانه او ریخته بود و آرزو چند دقیقه بعد از خوردن کله‌پاچه بیهوش شد. آن روز هم خودم او را با چاقو کشتم و با همسرم جنازه‌اش را به حمام بردیم و مثل فرامرز او را هم مثله کردیم. چند ساعت بعد تکه‌های جسد را داخل چند کیسه انداختیم و آخر شب در سطل زباله‌های اطراف شهرک اکباتان انداختیم و به همه گفتیم که آرزو به ترکیه رفته است. خانواده هم زیاد پیگیر ماجرا نشدند.

آیا بابک از قتل آرزو با خبر شده بود؟
بابک رابطه خوبی با خواهرش نداشت و زیاد پیگیر نبود، اما وقتی مدتی گذشت پرسید که بلایی برسر آرزو آورده‌اید؟ روز حادثه او خانه نبود، اما آنطور که بعدا فهمیدیم ظاهرا او فیلم دوربین‌های مداربسته ساختمان را کنترل کرده و چیز‌هایی درباره قتل آرزو فهمیده بود. او دیده بود که من و مادرش چند کیسه را با خود بیرون می‌بریم، اما به درستی نمی‌دانست که چه اتفاقی افتاده است. در خانه سعی می‌کردیم درباره آرزو حرفی نزنیم تا ماجرای او فراموش شود. با این حال ۴‌ماه قبل درحالی‌که حدود ۳‌سال از قتل آرزو گذشته بود، دختر دیگرم که در این مدت همیشه برای روشن شدن سرنوشت خواهرش کنجکاو بود نزد پلیس رفت و اعلام مفقودی کرد. او گفت که خواهرش از ۳ سال قبل گم شده، اما پلیس هچ وقت نتوانست ردی از او پیدا کند.

چطور شد که تصمیم گرفتید بابک را هم به قتل برسانید؟ آیا او را به خاطر اینکه ماجرای قتل آرزو را فهمیده بود کشتید؟
دردسر‌های ما با بابک بعد از شیوع کرونا آغاز شد. او استاد دانشگاه بود، اما بعد از شیوع کرونا کلاس‌هایش آنلاین شده بود و اغلب در خانه بود و از طریق فضای مجازی کلاس‌هایش را برگزار می‌کرد. ما در شمال بودیم که برادرش تماس گرفت و گفت بابک خانه‌مان را خانه فساد کرده است. او دختران دانشجو را به خانه می‌آورد و مادرش را مجبور می‌کرد که از آن‌ها پذیرایی کند و گاهی هم مادرش را اذیت می‌کرد به خاطر همین مثل دو دفعه قبل در غذای او هم داروی بیهوشی ریختیم و او را کشتیم و بعد از مثله کردن جسد در حمام تکه‌های جسد را در سطل‌های زباله میدان صادقیه، میدان قدس و فاز سوم شهرک اکباتان انداختیم.


رابطه شما با بابک چطور بود؟ از اول هم از او نفرت داشتید یا این اواخر با هم دچار مشکل شده بودید؟
من بابک را خیلی دوست داشتم. نام خانوادگی ما چیز دیگری بود، اما من فامیل‌مان را عوض کردم و خرمدین گذاشتم. وقتی هم که بابک به دنیا آمد به خاطر علاقه‌ای که به بابک خرمدین داشتم اسم پسرم را بابک گذاشتم. می‌خواستم نام بابک خرمدین را زنده نگه دارم. امیدوار بودم که پسرم راه بابک خرمدین را ادامه دهد.

حالا که ۱۰ سال از قتل دامادتان، ۳ سال از قتل دخترتان و چند روز از قتل بابک می‌گذرد آیا از جنایتی که مرتکب شده‌اید پشیمان نیستید؟
از کاری که با همدستی همسرم کرده‌ام پشیمان نیستم. آن‌ها افراد فاسدی بودند. خدا را هم شکر می‌کنم که آن‌ها را کشته‌ام و از کارم راضی هستم. اگر پلیس ما را دستگیر نمی‌کرد حتما دختر و پسر دیگرم را هم می‌کشتم.

خواهر فرامرز، داماد اکبر خرمدین، پیش از این گفته بود: تصمیم ما اشد مجازات و قصاص قاتلان است. ما می‌دانیم که اکبر خرمدین سرطان پیشرفته دارد و امیدی به زنده ماندن ندارد و احتمالا با توجه به بیماری‌اش، خودش خواسته که رازش فاش شود. رها کردن جسد بابک در نزدیکی خانه‌شان هم احتمالا به همین‌خاطر است، اگر نه او دو بار در گذشته مقتولان خود را به‌گونه‌ای سر به نیست کرده بود که امکان شناسایی‌اش وجود نداشت و حتی احتمال دارد که او پیش از محکومیت و اجرای حکم فوت کند.

«اکبر خرمدین» امروز (یکشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۰)  به دلیل ایست قلبی در بهداری زندان رجایی شهر کرج به کام مرگ فرو رفت.

منبع: تسنیم/همشهری/ایسنا

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.