تجلیل مدیرکل دفتر امور زنان و خانواده استانداری خراسان رضوی از اولین بانوی اسیر دفاع مقدس «معصومه آباد»، قهرمان استخبارات بعثی‌ها در آغوش گرفتن کودک چه فوایدی دارد؟ آشنایی با ژن‌هایی که از مادر به فرزند منتقل می‌شود آیا مصرف قرص آهن در دوران بارداری موجب افزایش وزن جنین می‌شود؟ ابتلای ۳۷ درصد از زنان خراسان شمالی به پوکی استخوان فردوسی ثامن، نماینده جدید مشهد در لیگ برتر فوتسال بانوان کشور کسب مقام سوم توسط تیم ملی دختران بسکتبال ۳ به ۳ ایران در رقابت‌های لیگ ملت‌های آسیا جزئیاتی از آمار شهدا و ایثارگری‌های زنان در دوران دفاع مقدس ۵ زن ایرانی که سال‌ها در اردوگاه‌های عراق اسیر بودند را بیشتر بشناسیم عوامل موثر در شکل‌گیری یک رابطه صمیمی و عمیق بین مادر و دختر نقش موثر افق رسانه‌ای زن مسلمان در ایجاد تحولات بزرگ در منطقه نکاتی از شرایط ویژه و چالش‌های لیگ دوومیدانی بانوان کشور از زبان دونده خراسانی فضای مجازی، عامل مهم تغییر نقش‌ها و مسئولیت‌های زوجین در زندگی مشترک درباره تعداد اسرای زن جنگ تحمیلی چه می‌دانید؟ بررسی عوامل مهم در کاهش فرزندآوری| تک فرزندی، تبعات گسترده‌ای برای جامعه دارد تولد ۳ فرشته در قلب خراسان | چندقلوزایی در ایران نویدبخش شادی آیا حضور ملی پوش جوان خراسانی در هجدهمین دوره لیگ برتر فوتبال زنان ایران قطعی می‌شود؟ پیاده روی اربعین، عامل اساسی در تغییر و تحول در سبک زندگی مردم
سرخط خبرها
دغدغه‌ای که هنوز با من مانده‌است

دغدغه‌ای که هنوز با من مانده‌است

  • کد خبر: ۳۰۶۷۳۸
  • ۰۲ دی ۱۴۰۳ - ۱۴:۳۴
تنها تاریخی که توی آن تقویم کاغذی بزرگ روی دیوار برایم مهم بود، پیدا می‌کردم و دورش خط قرمزی می‌کشیدم. باید از دوسه ماهی مانده به روز موعود پول‌توجیبی‌هایم را جمع می‌کردم تا هدیه‌ای متفاوت‌تر از سال پیش بخرم.

تنها تاریخی که توی آن تقویم کاغذی بزرگ روی دیوار برایم مهم بود، پیدا می‌کردم و دورش خط قرمزی می‌کشیدم. قصه تکراری هرسالم بود. باید از دوسه ماهی مانده به روز موعود پول‌توجیبی هایم را جمع می‌کردم تا هدیه‌ای متفاوت‌تر از سال پیش بخرم. جوراب ساق‌بلند، کیف پول، قاب عکس، روسری، چادر نماز، مجسمه و...؛ ولی نمی‌دانم چرا هرسال هدیه‌هایم حول همین چیز‌ها می‌گشت.

باید کلی ناز پدرم را می‌خریدم تا راضی می‌شد و صدتومانی اضافه‌بر‌سازمان کف دستم می‌گذاشت. چقدر هم باید انرژی می‌سوزاندم تا مخ برادر‌های کوچک‌ترم را می‌زدم. برای من دوسه ماه کم بود و برای آنها زیاد. باید چندماهی جلوی شکم‌شلی‌شان را می‌گرفتند تا پول بیشتری پس‌انداز می‌شد. این‌کار از گرفتن نمره ۲۰ انضباط هم برایشان سخت‌تر بود. تلاش‌هایم به کوبیدن آب در هاون می‌ماند. آخر سر مجبور می‌شدم یک تنه جور همه شان را بکشم.

چقدر این روز‌ها خوشحالم که دیگر بزرگ شده‌ام و همه‌اش نگران پول توجیبی هایم نیستم. ولی صادقانه بگویم هنوز هم نزدیک روز مادر که می‌شود، دغدغه خرید هدیه برای مادرم را دارم. اما نمی‌دانم چرا دیگر از آن ذوق کودکی خبری نیست. انگار ازپس همه این سال‌ها از یک چیزی خاطرم جمع شده است؛ محبت مادرم.

آن وقت‌ها در رقابتی کودکانه دائم نگران کم شدن محبت مادرم بودم ولی از یک جایی به بعد فهمیدم جنس محبت‌های مادرم برخلاف همه محبت‌های دنیاست و وابسته به هیچ متغیری نیست. درست مانند صفت رحمانیت خداوند که بی‌شائبه همه را شامل می‌شود. اصلا برای خدا چه فرقی می‌کند که بنده‌اش کجای این خط‌کش ایستاده باشد. به نظرم مادر‌ها هم این‌گونه‌اند؛ خداگونه.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.