به گزارش شهرآرانیوز؛ غلامرضا آذری خاکستر اظهار کرد: مغولان پس از تصرف ایران، تعدادی از شهرها را ویران و با خاک یکسان کردند شماری از مردم را کشتند یا به اسارت گرفتند. در این میان، یکی از بانوان خراسانی که از شعرا و سخنوران آن ایام بود در شهر مشهد به اسارت مغولان درآمد.
وی با اشاره به اینکه بنا به گزارشهای تاریخی فاطمهخاتون، پس از اسارت، به اردوی توراکیناخاتون فرستاده شد، تاکید کرد: شرح اسارت و نحوه نفوذ وی در دربار مغول در کتاب «تاریخ جهانگشای»، تألیف عطاملک بن بهاءالدین بن محمد بن محمد جوینی، یکی از نویسندگان مشهور قرن هفتم هجری، آمده است.
این کارشناس و پژوهشگر تاریخ ادامه داد: جوینی ماجرای اسارت فاطمهخاتون را بهتفصیل بیان کرده و دراینباره نوشته است: «به وقت استخلاص موضعی که مشهد مقدس علی الرضا علیه افضل الصلوه و التحیه در آنجاست، او را به اسیری بیرون آوردند به قراقورم افتاد و در بازار آن دلاله بود و در فنون ذکا و زیرکی، دلاله محتاله شاگردی او را شایستی، و به هر وقت در عهد دولت قاآن او را در اردوی توراکیناخاتون آمدوشدی بودی. چون حال دیگرگون شد و امیر جینقای پای از میان بیرون نهاد، قربت او زیاد گشت و تمکن او به غایت انجامید چنانکه محرم اسرار درونی و محل رازهای نهانی شدند و دست او در اوامر و نواهی گشاده شد و بزرگان اطراف به حمایت او توسل مینمودند، خاصه بزرگان خراسان و جمعی از سادات مشهد مقدس به نزدیک او رفتند که در زعم او آن بود که سلاله سادات کبار است و، چون خانی بر کیوک خان قرار گرفت.» آنگونه که گزارشهای تاریخی بیان میکنند، شرفالدین خوارزمی که از دیوانسالاران ایرانی مورد حمایت فاطمه خاتون بود، در ایام حکومت مغولان در خراسان جایگاه خود را در امور دیوانی دوباره به دست آورد.
آذری خاکستر اضافه کرد: جوینی در کتاب خود به این نکته اشاره کرده که پس از مدتی، این زن سخنور ایرانی مورد کینه اطرافیان قرار گرفته و دسیسهچینان زمینههای حذف او را فراهم آوردند. بنا بر محتوای منابع تاریخی، ساقی گیوک فاطمه را نزد گیوک متهم کرد. بنابراین، روزی با این هدف نزد گیوک آمد و چنین وانمود که بیماری شاهزاده کوتان، فرزند دیگر توراکینا، نتیجه افسون این زن جادوگر و پیروان اوست، و پیغام فرستاد که «اگر من از دنیا رفتم، مسئول مرگم فاطمه است. او را به انتقام مجازات کنید.» از قضا، کوتان به دلیل این بیماری درگذشت و بنا به خواسته او، گیوک نیز که از نفوذ این زن بیمناک بود و بهانه مناسبی برای از بین بردنش یافته بود، نزد مادر خود پیغام فرستاد که فاطمه را به دربار او بفرستد. توراکینا تا مدتی در برابر این درخواست مقاومت کرد، اما پس از اینکه چندین بار پیغامهایی ردوبدل شد و ایلخان بر این کار پافشاری کرد، مادر تسلیم خواسته پسرش شد و او را فرستاد. پایان زندگی این بانوی سخنور و سیاستمدار وحشتناک است، زیرا روزها و شبها فاطمهخاتون را برهنه، بسته، تشنه و گرسنه نگه داشتند. شکنجه زیادی بر او تحمیل شد. سپس منافذش را دوختند و در نمدی پیچیدند و در آب انداختند.