امید حسینینژاد | شهرآرانیوز؛ دوران زندگانی امامصادق (ع) هنگامه طلوع مکتب فقهی و کلامی تشیع بود. پدر بزرگوار ایشان، زمینههای اولیه این حرکت بزرگ علمی را فراهم کردند و پس از دوران خفقانی که بنیامیه برای شیعیان ایجاد کرده بود، بهدلیل سرنگونی حکومت اموی و رویکارآمدن عباسیان، فضایی باز برای شیعیان ایجاد شد. امامباقر (ع) از این موقعیت طلایی استفاده کردند و شاگردان بسیاری پرورش دادند.
در دوره امامصادق (ع) و با پیشآمدن نهضت ترجمه علوم وارداتی از ممالک غیراسلامی و رویآوردن بسیاری از مسلمانان به علم و دانش و بهویژه توجه آنان به کتب ترجمهشده رشتههای فلسفه، طب و علوم انسانی و هیئت و کیهانشناسی که بیشتر محصول نگاه نظری -و نه تجربی و تحقیقی- و اغلب متکی به مبانی غیربرهانی بود، در اغلب شهرهای مسلماننشین بهویژه مدینه، مکه، کوفه، بصره و... مجالس درس و مناظرههای علمی، تشکیل و از رونق خاصی برخوردار شد.
در چنین زمانی، امامصادق (ع) فرصت یافت که با دانش فراوانش در انواع رشتههای علمی که از اعماق قرآن و علوم پدرانش و پیامبر به او رسیده بود، چراغ نهضت علمی و فرهنگی اسلامی خود را روشن کند و نور دانش استوار و متکی به وحی و عقل و برهان خود را به گستره حیات انسان بتاباند.
شیخ مفید در کتاب «ارشاد» مینویسد: «مردم به حدی از علوم امامصادق (ع) نقل کردهاند که در تمام دنیا منتشر گشته و سراسر گیتی را فراگرفته است. آنچه از آن حضرت نقل شده، از هیچیک از ائمه (ع) نرسیده و آنچه راویان حدیث و ناقلان آثار از ایشان نقل کردهاند، از دیگر ائمه (ع) نقل نکردهاند.»
او درباره تعداد زیاد شاگردان حضرت مینویسد: «شاگردان امامصادق (ع) منحصر به شیعیان نبودند، بلکه پیروان دیگر مذاهب نیز از دریای علم ایشان بهرهمند میشدند که یکی از بزرگترین آنها پیشوای اهل سنت، ابوحنیفه است که دو سال از حیات علمی خویش را در خدمت امام (ع) سپری کرد. خود او این دو سال را پایه علم و دانش خود معرفی کرده و میگوید: اگر آن دو سال نبود، همانا نعمان از بین رفته بود.»
امام (ع) مدینه را بهتنهایی تبدیل به دانشگاهی کرد که به واسطه آن، انواع علوم خود را بیواسطه و باواسطه به شیفتگان علم انتقال میداد و دربرابر مکتب اموی و عباسی به تبیین اسلام راستین یعنی اسلام وحی، اسلام انبیا، اسلام نبوت، اسلام امامت پرداخت و با کوششی خستگیناپذیر، پیرایههای بستهشده به اسلام را از جانب دشمنان داخلی و مکتبهای وارداتی زدود. به همین دلیل، حکومت عباسیان تحمل دیدن تأثیرگذاری ایشان را نداشت و تصمیم گرفت برای رسیدن به اهداف شوم خود، ایشان را به شهادت برساند.
بهمناسبت فرارسیدن شهادت امامصادق (ع) و بهمنظور بررسی تأثیر ایشان بر مکاتب فکری زمانشان، با حجتالاسلام حسن نقیزاده، عضو هیئتعلمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه فردوسی مشهد، گفتگو کردهایم. مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید.
با آنکه درباره زندگی و حیات علمی امامصادق (ع) بسیار نوشتهاند و مؤلفانی با رویکردهای متفاوت، شخصیت سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و علمی او را بررسی کردهاند، هنوز هم ابعاد گوناگون حیات طیبه این قهرمان تاریخ اسلام و تشیع، نیازمند بازنگری و بازشناسی جدی است.
آنان که در عرصه آموزش و پژوهش درباره نظامهای تعلیم و تربیت میاندیشند، بهخوبی واقفاند که مطالعه و بررسی مدرسه عظیم جعفری و خصائص آن، تا چه اندازه از اهمیت برخوردار است. این مدرسه که روزی از پرطرفدارترین مراکز علمیفرهنگی قلمداد میشد، بیشک یکی از اثرگذارترین مکاتب علمیتربیتی است. استاد این مکتب که به گواهی تاریخ، دریایی بیکرانه و به گفته سیدمیرعلی هندی، جلودار نهضت فکری در آن عصر بود، شهرتی عظیم یافت و نخستین کسی بود که مدارس فلسفی را بنیاد نهاد؛ نهفقط بنیانگذاران مذاهب فقهی، که پژوهندگان فلسفه و علوم عقلی از اقصانقاط جهان اسلام، در جلسات درس ایشان حضور یافتند.
جامعه دینی ما بهویژه اگر بخواهد در عرصه علمی و فرهنگی اثرگذار، مثبت، پویا و تمدنساز باشد، باید مدل نظامهای علمی، آموزشی، تربیتی را از دل میراث گرانسنگ خویش بازشناسی نموده و برایناساس نظام تعلیم و تربیت را بازسازی کند. در این راستا خصوصیات علمی و دستاوردهای مدرسه حضرتصادق (ع) دستمایه عظیمی است که نباید از آن غفلت کرد.
علم از نگاه امام با آنچه در اذهان دیگران میگذشت، تعریفی متفاوت دارد؛ زیرا علم نه آن است که به کثرت تعلیم و تعلم حاصل شود، بلکه نوری الهی است که خداوند در دل هرکس که بخواهد، میافکند. رشد علمی و ارتقای معرفتی درگرو به کارگیری دانستههاست. پس از آن باید از خداوند خواست که عنایت کند و افاضه فرماید.
اگر دانش حقیقی در این مدرسه از هیاهو و قیل و قالهای مدرسه فراتر باشد که هست، جهتگیری آن هم آسمانی و الهی است؛ ازاینرو اعتبار و ارزش آن به عنصر نیت پیوند میخورد که هم آموزگار و هم شاگرد این مکتب الهی از آن برخوردارند و خویشتن را از هر انگیزه حیوانی، مادی و خودخواهانه وا رهاندهاند و این است سرّ عظمت دانش و دانشمند که ملکوتی و نه ملکی است.
مهمترین ویژگیها علم و معرفت است که در مدرسه امامصادق (ع) میتوان آن را در چنددسته تقسیم کرد. پیشوای مکتب، همواره همت درسآموزان را از اینکه در محضرش سودجویانه زانو زنند، فراتر میبرد تا چشمانداز خویش را وسعت بخشند و به سخن استاد، به دیده یک کالای تجاری ننگرند.
شاگردان باید به فراست دریابند که دانش نه سرمایه کسب معیشت است و نه بهانه جلب منفعت. عالم چونان دلالی نیست که بر سر بازار آید و بر سرمایه معنوی خویش چوب حراج بزند و، چون مدعیان و زهدفروشان دونمایه آن عصر، دکان علمفروشی بگشاید. اگر دانش و دانشمند مقدس است، که هست، این تقدس را مرهون هدف والا و مقصد اعلای آن است و علم هنگامی ارجمند است که آن مقصد تحقق یابد.
الزامات اخلاقی معلمان و آموزگاران، از مفهوم و هدف دانش در این مدرسه منشأ میگرفت و امام خود میآموخت که علم برای خداییشدن است؛ عالم آلودهدامن و در بند هوا، رهزن این مسیر است و نه راهنما و دستگیر. بر ایناساس استادان مدرسه صادق اهلبیت (ع) از میان کسانی گزینش میشوند که از توانایی تغییر در رفتار درسآموزان خود برخوردار باشند و کسی که سخن خود را در عمل تصدیق نکند، از اصل، عالم نیست و سرانجام معلم این مدرسه هنگامی مورد قدردانی و رضایت امام (ع) قرار میگیرد که از ویژگیهایی، چون بردباری، وقار و متانت لازم و تواضع و فروتنی برخوردار باشد و به این کمالات انسانی مزین گردد، نه آنکه زورگویی اشرافیمنش و مغرور باشد. ازآنجاکه استاد مکتب جعفری ازجمله راسخون در علم و معدن دانش است، در مدرسه امام (ع) هیچ محدودیتی برای علوم و فنون مختلف وجود ندارد.
این دانشپژوهان هستند که باید آمادگی و ظرفیت لازم دارا باشند، وگرنه استاد کل و آموزگار اصلی در این مدرسه، چیزی از علم و معرفت کم ندارد. این ادعایی است که همواره نالایقان پرمدعا را رسوا کرده است، ولی امامصادق (ع) به گواهی تاریخ، هرگز از پاسخ هیچ مشکلی، عاجز نماند و منکران قدری، چون ابنابیالعوجا را در مناظرات به این اعتراف واداشت. برای پذیرش در مدرسه امام (ع)، شرایط سنی ویژهای منظور نشده بود، از جوانان هوشمند و مستعدی، چون هشام بنحکم گرفته تا مردان کهنسالی، چون عنوان بصری، همگی درسآموز دانشگاه جعفری هستند.
در این مدرسه، اولویت پذیرش، نه با امتیازات طبقاتی و مالی است، نه براساس حسبها و نسبها، نه وابستگی به حاکمان و قدرتمندان و نه هیچ عنصر دیگری از این دست، که نقش اصلی و اساس را اهلیت، نورانیت، فطرت، بصیرت ایفا میکند. ازاینرو امام (ع) در تفسیر آیه «ولا تصعر خدک للناس» یادآور میشود که همه مردمان در آموزش علم نزد تو یکسان باشند.
عنوان بصری که در سنین پایانی عمر خویش افتخار یافته است تا در پای استاد این مکتب زانو زند، با این واکنش امام مواجه شد که تحصیل علم تنها یک شرط اساسی دارد که هر کس واجد آن باشد، برای این عرصه لیاقت مییابد.
مدرسه امام، استقلالپرور بود و عزت و آزادگی را در مزرعه جان دانشآموختگان مکتب خویش میپاشید و میپرورید تا علم و آگاهی بهمثابه ابزاری در خدمت ستمپیشگان دنیاسرشت و تیغ برانی در کف زنگی مست و پلی برای عبور دغلکاران چیرهدست نباشد.