صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

حکایت فحش زیر پست داور

  • کد خبر: ۱۲۸۳۴۴
  • ۱۴ مهر ۱۴۰۱ - ۱۵:۳۷
امید مهدی نژاد - شاعر و نویسنده

در زمان‌های قدیم روزی بودا در میان شاگردانش نشسته بود و برای آن‌ها از گنجینه کلام بزرگان جملات قصار را استخراج می‌کرد. نزدیک ظهر مردی از راه رسید و به بودا نزدیک شد و گفت: «ای پیر خردمند، آیا خدا هست؟» بودا گفت: «بلی هست. خوبش هم هست.» مرد گفت: «چه خوب!» و رفت.

بودا نیز به ادامه جملات قصارش پرداخت. هنگام ظهر مرد دیگری از راه رسید و به بودا نزدیک شد و گفت: «ای حکیم بزرگ، آیا خدا هست؟» بودا گفت: «کی می‌گه هست؟ نخیر، نیست.» مرد گفت: «چه بد!» و رفت. بودا نیز به ادامه جملات قصارش پرداخت. هنگام غروب مرد دیگری از راه رسید و به بودا نزدیک شد و گفت: «ای مرد جالب، آیا خدا هست؟» بودا گفت: «برو بگرد ببین هست یا نه. اگر بود، مرا هم خبر کن.»

مرد گفت: «برقرار باشید.» و رفت. در این هنگام یکی از شاگردان از بودا اجازه صحبت خواست و از جا برخاست و گفت: «استاد، شما چطور می‌توانید به یک سؤال سه جواب بدهید؟ آیا این منطقی است؟» بودا گفت: «برای من منطق منطق نکن. من بوداام، ارسطو نیستم.» شاگرد گفت: «درست می‌فرمایید، ولی بالاخره ما شاگرد شماییم و دور شما جمع شده ایم، بلکه چهارتا چیز یاد بگیریم تا در آینده حالا نه مثل شما، ولی دست کم در حد خودمان چراغ راه مردمان باشیم.» بودا فکری کرد و گفت: «باشد. حال که این طور است به شما می‌گویم.»

شاگرد پرسنده و دیگر شاگردان سراپا گوش شدند. بودا گفت: «شخص اول ژاپنی بود. فرزندان آن شخص در آینده پیروان من خواهند بود. پس به او درستش را گفتم.» وی ادامه داد: «شخص دوم ایرانی بود. فرزندان او در آینده دچار اختلاف خواهند شد، اما به جای آنکه دل به دل هم بدهند و مرهم آلام هم باشند، به هم خواهند پرید و یکدیگر را ترول خواهند کرد و برای هم کامنت‌ها و منشن‌های زشت خواهند گذاشت و هم را خواهند درید. از همین رو به او آدرس غلط دادم تا حساب کار دستش بیاید.» و ساکت شد.

شاگرد پرسنده پرسید: «و نفر سوم؟» بودا گفت: «داور بود.» بودا افزود: «حالا خوبتان شد؟ روشن شد؟» شاگرد که ایرانی الاصل بود و از بهره هوشی و ملاحت ذاتی بالایی برخوردار بود و گنجینه طعنه و کنایه غنی‌ای داشت، نگاهی به بیرون انداخت و گفت: «نه، الان دیگه شب شده، فردا روشن می‌شه!» سپس هارهار خندید و از نزد بودا برخاست و درسش با بودا را حذف کرد و کلیه بوداییان را در همه شبکه‌های اجتماعی بلاک کرد و زیر پست داور فحش‌های زشت نوشت و خاموش شد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.