آنهایی که میخواهند ادای مشهدی بودن دربیاورند، معمولا از گویش مشهدی با یکی دو کلمه شاخص یاد میکنند؛ یکی از آنها کلمه «چغوک» است؛ مشهدیها به گنجشک میگویند چغوک؛ و همین کلمه گاه دستمایهای میشود برای استهزای خواسته ناخواسته گویش مشهدی.
از قباحت به سخره گرفتن گویشها که بستر انتقال خرده فرهنگها هستند که بگذریم باید دید آیا واژه چغوک کلمهای است که صرفا در گویش مشهدی تداول دارد، یا نه کلمهای است که در زبان معیار هم هست.
اگر اهل تورق متون تاریخی، تا تفأل زدن به دیوان شاعران زبان فارسی باشید، حتما اشکال کهنتر واژه چغوک را دیده اید؛ «چُگُک»، «چُکُک» و «چُکُوک» بخشی از این اشکال هستند.
«ابوشکور بلخی» که در زمره نخستین شاعران زبان فارسی است و در یکی از بیتهای پراکندهای که از دفتر شعر او باقی مانده واژه «چُکُک» را به همراه واژه «باز» (عقاب) «باشه» (شاهین) و «بط» (مرغابی) به کار برده است.
اگر بازی اندر چکک کم نگر
و گر باشهای نزد بطان مپر
و جالب آنکه تضاد میان «باز» به عنوان سلطان پرندگان و «گنجشک» به عنوان پرنده کوچک، در همه دورههای بعد ادب فارسی، متداول بوده است.
در شعر «لبیبی» نیز که شاعر نیمه نخست قرن پنجم بوده و در خراسان میزیسته و از او هم جز بیتهایی پراکنده شعری باقی نمانده، به واژه «چکوک» اشاره شده است.
چون ماهیِ شیم، کی خورد غوطه چغوک
کی دارد جغد خیره سر لحن چکوک
و جالب آنکه اینجا واژه «چغوک» به همراه شکل دیگرش یعنی «چکوک» آمده است. میتوان نتیجه گرفت که دست کم در روزگار لبیبی، یعنی هزار سال پیش هم «چغوک» در زبان فارسی معیار تداول داشته است و هم شکل دیگر آن که «چکوک» باشد.
«چکوک» که ظاهرا در همان روزگار لبیبی هم به گونهای خاص از گنجشک اطلاق میشده، در روزگاران پس از او، به شکل «چکاوک» درآمده است و همچنان در زبان معیار، تداول دارد و باز جالب آنکه مشهدیها به چکاوک (جَل)، «چغوک بیابانی» هم میگویند.
دیگر واژهای که گاه بر سبیل استهزا، معرف گویش مشهدی میشود، واژه «کیشکیلک» است. کفتربازهای مشهدی به کبوتری که از جفت گیری کبوتر «پشتی» (یعنی کبوتری که جز بال ها، باقی پرهای بدنش یکرنگ باشد) و «طوقی» حاصل شده باشد، کیشکیلک میگویند. کیشکیلک البته ظاهرا نام عمومی کبوترهای ارزان قیمت هم هست.
امیدوارم توضیحاتم درباره کیشکیلکها چندان دور از دانش و ورزش کبوتربازی نباشد؛ اما این واژه هم بیشتر از آنکه صرفا در گویش مشهدی تداول داشته باشد، تغییر یافته یک واژه کهن است. «کِشکرک» در کتاب «فرهنگ پهلوی» استاد زنده یاد «بهرام فره وشی» به معنی گونهای کلاغ ذکر شده؛ گونهای که روزگار معاصر از آن به عنوان «کلاغچه»، «کلاغ زاغی» یا «اَکّه» یاد میشود.
احتمالا الگوی درهم آمیختگی رنگ پرها در کلاغچه، باعث شده کبوتربازهای خراسانی در روزگاران کهن، گونهای از کبوترها را هم «کشکرک» بنامند که امروزه روز «کیشکیلک» خوانده میشود.