هر سال اول محرم سعی میکنم مشهد باشم. امسال هم خیلی تلاش کردم، ولی قربانش بروم نه بلیت پرواز گیرم آمد، نه بلیت قطار و گرمای هوا و شلوغیهای کارهای هیئتمان اجازه نداد با ماشین بزنم به جاده و ده دوازده ساعت بعدش مشهد باشم. امسال حس غریبی دارم؛ حس جاماندگی. نمیدانم محفوظ، جوان پاکستانی، امسال آمده است یا نه.
پارسال توی حرم با محفوظ رفیق شدم. از اهالی اسلام آباد بود. نشسته بود کنجی از حرم و من توی بحرش بودم. چشم دوخته بود به گنبد و انگار در یک جلسه تراپی است؛ زبان بدنش بی نظیر بود. با انگشت هایش انگار مواردی را میشمرد و با امام رضا (ع) حرف میزد و میزد به سینه اش که انگار میخواست بگوید برای پیشامدی مقصر است.
مثل ابرهای کوههای پنجشیر میبارید و حالی داشت خردسوز. جلسه اش که تمام شد، هم وطنش بلند شد، شال بلند پاکستانی اش را دورش گرفت و محفوظ به چشم به هم زدنی لباس مشکی اش را عوض کرد. لحظات بهجت بعد از روضه بود. حالا محفوظ و رفیقش داشتند سلفی میگرفتند که به جمعشان پیوستم.
اینکه چه گفتیم و چه شنفتیم، آن هم در شب اول محرم را باید وقتی باشد که خیلی قلمم زور داشته باشد که بتوانم مبسوط بنویسم، نه در این وجیزه مجالش هست و نه صلاح است که نگاشته شود.
محفوظ از کودکی هایش گفت و هیئتهایی که در شهر و ولایتشان میگرفتند؛ و اینکه از کودکی به عزادارها آب میداده و سقایی میکرده است. محفوظ معتقد بود ما ایرانیها خیلی ثروتمندیم، ما رشته کوهی از جواهر داریم به اسم امام رضا (ع) که هرکجای خاک سرزمینمان باشیم، یک بلیت میگیریم و چند ساعت بعدش زیر سایه خنک رواق هایش نشسته ایم.
محفوظ میگفت فرهنگ سرزمینی آنها این است که در آن دعانویسی و جادوجنبل و طلسم و ورد و اینها زیاد است و مردمانشان برای معمولیترین تصمیمها و کارها به آن متوسل میشوند، اما معتقدند یک نگاه به ضریح امام رضا (ع) قویترین و محکمترین و شش قفلهترین طلسمها را هم خاکستر میکند و هرچه را بریسیم، چون پنبه حلاجی میکند. با محفوظ از اربعین هم گفتیم و شنیدیم، محفوظ سه سفر اربعین رفته بود و آرزو داشت مادرش را یک سفر به اربعین ببرد.
حالا که دارم این ستون را در تهران مینویسم، به این فکر میکنم محفوظ آمده است یا نه. همان گوشه سمت راست صحن گوهرشاد نشسته است و همان جوری دارد با امام رضا (ع) گفتگو میکند یا نه. همان جوری یاد من میافتد و برایم دعا میکند یا نه. من این گوشه تهران دلم برای امام رضا (ع) و محفوظ تنگ شده است. کسی آشنا ندارد آمار بگیریم ببینیم محفوظ از پاکستان در چند روز گذشته در گذرنامه اش مهر ورود به ایران خورده است یا نه؟