صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

ما خیلی پول داریم، خیلی!

  • کد خبر: ۱۹۹۳۵۲
  • ۱۹ آذر ۱۴۰۲ - ۲۱:۲۵
همسایه طبقه بالایی را توی راه پله دیدم. در حالی که من یک پلاستیک حاوی چهار تا تخم مرغ دستم بود و او چهار جعبه پیتزا در دستش داشت.

همسایه طبقه بالایی را توی راه پله دیدم. در حالی که من یک پلاستیک حاوی چهار تا تخم مرغ دستم بود و او چهار جعبه پیتزا در دستش داشت. یک جعبه اش را سمت من گرفت و گفت: این‌ها برای ما زیاده. یکی اش باشه برای شما!

خندیدم و گفتم:‌ای بابا! حالا اگه هفته‌ای سه چهار بار همو می‌بینیم و دست من همیشه تخم مرغه، نباید به اشتباه تصور کنید قدرت خرید من تنها در حد تخم مرغه. حتی ممکنه فکر کنید که همین چند تا تخم مرغ هم قراره شنبه پولش رو به مغازه دار بدم و این یعنی باز هم سخت در اشتباهید. اصلا ببخشید شما قلم کاغذ همراهتون هست.

همسایه همان طور که داشت با تعجب به من نگاه می‌کرد خودکارش را به همراه کاغذی که معلوم بود لیست خرید است از توی جیبش درآورد و گفت: اگه چیزی می‌خواهید بنویسید، پشتش سفیده.

کاغذ و خودکار را گرفتم.

همسایه گفت: این‌ها چیه داری روی کاغذ می‌کشی؟

گفتم: هیچی این یک نموداره. نموداری که نشون می‌ده نسبت به مدت مشابه سال قبل، مصرف گوشت قرمز در خانوار ما شصت وسه و نیم درصد افزایش پیدا کرده.

سرانه مصرف گوشت کشور حدود شش کیلوگرمه. ما این قدر توی خانواده مون گوشت می‌خوریم که میانگین مصرف گوشت کشور رفته بالا و اگر ما نبودیم سرانه مصرف گوشت کشور شاید الان یکی دو کیلوگرم کمتر بود.

همسایه گفت: خوب این‌ها رو که بدون نمودار هم می‌شد بگی.

گفتم: برای اینکه بهتر برات جا بیفته و فکر نکنی ما همش تخم مرغ می‌خوریم با نمودار دارم واست توضیح می‌دم.

همسایه گفت: ممنونم. راستش من تا حالا نمودار رو فقط از تلویزیون دیده بودم، نه از نزدیک. حالا این دایره چیه داری می‌کشی؟

گفتم: می‌خوام با نمودار دایره‌ای بهت نشون بدم که ما ۹۰ درصد بودجه مون صرف سفربه شهر‌های زیبای کشورمون ایران میشه و مدام تو مسافرتیم. مثلا ما همین هفته پیش مسافرت بودیم.

گفت: چه جالب! ولی من همین هفته پیش هر وقت از جلو در واحدتون رد می‌شدم صدای حرف زدن شما رو می‌شنیدم، بوی نیمرو هم میومد.

گفتم: اون باجناقم بود، چون ما خونه نبودیم اون مواظب خونه بود. صداش هم شبیه منه. آخه اقوام مخصوصا باجناق‌ها بعضی ویژگی‌های ظاهری شون شبیه همه.

همسایه گفت: من فکر کردم فقط برادر‌ها و پسرعمو‌ها شبیه هم می‌شن.

گفتم: نه نمی‌دونم دیروز یا پریروز بود که دانشمند‌ها کشف کردن باجناق‌ها هم ممکنه صداشون با هم مو نزنه.

همسایه گفت: پس هفته پیش مسافرت بودین. کجا رفته بودین حالا؟

گفتم: یادم نیست. من الان یادم نیست دیشب پیتزا پپرونی خوردیم یا پیتزا مخلوط. بعدش می‌پرسی هفته پیش مسافرت کدوم شهر رفته بودیم؟

همسایه دوباره یکی از آن جعبه‌های پیتزا را سمتم گرفت و گفت: حالا اگه خود پیتزای داخلش رو هم نخوردید، می‌تونید روی جعبه خالی اش، از این نمودار‌های ستونی و دایره‌ای بکشید.

با اکراه قبول کردم و از هم خداحافظی کردیم.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.