بعد از اینکه معلوم شد یک شرکت ۳ میلیارد و ۳۷۰ میلیون دلار ارز برای برای واردات چای گرفته است، ولی بخش بسیاری از آن را به مبالغ بالاتر فروخته است به سراغ یکی از مقامات آن شرکت رفتیم.
وقتی پرسیدیم چطور توانسته اید چنین حجم سنگینی از ارز را دریافت کنید در جواب گفتند:، چون ما متفاوت بودیم. وقتی هم پرسیدیم که دقیقا چه تفاوتی داشتید؟ به نکات زیر اشاره کردند:
شما برای اینکه از چای لذت ببرید منتظر میمانید تا دم بکشد، ولی ما بلد بودیم بدون اینکه چای دم بکشد از آن لذت ببریم.
شما محتاج چایی بودید که کنارش سه چهار تا قند هم باشد، ولی ما محتاج چایی بودیم که کنارش سه چهار میلیارد ارز باشد.
شما فکر میکردید برای اینکه از چای پول درآورید باید کاشت داشت و برداشت را به ترتیب و کاملا طی کنید، ولی ما میدانستیم میشود کاشت و داشت، نداشت، ولی برداشت کامل را داشت.
شما خیال میکردید بعد از چند دقیقه چای از دهان میافتد، ولی ما نشان دادیم که میشود چند سال بگذرد و باز هم چای از دهان نیفتد و اصلا بهتر از قبل به دهان مزه کند.
شما تصور میکردید باید حتما یک لیوان چای داغ رویتان بریزد تا بسوزید، اما ما با همان چای خشک کاری کردیم که شما بدجور بسوزید.
شما فکر کردید میزان رنگ چای خیلی مهم است و چای باید خوش رنگ باشد، اما ما نظرمان فرق میکرد و معتقد بودیم میزان ارز چای خیلی مهم است و چای باید خوش ارز باشد.
شما معتقد بودید چای تلخ است و باید کنارش یک چیز شیرین کننده باشد، ولی ما دانستیم چای خودش به تنهایی شیرین کننده است و میتواند زندگی را شیرینتر هم بکند.
در پایان شما اول باید یک کتری آب جوش در آشپزخانه داشته باشید تا به مرحله استفاده از چای برسید، ولی ما اول چای را استفاده کردیم حالا باید برویم زندان و آنجا یک پارچ آب خنک بخوریم!