صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

او مردمی نبود، خود مردم بود

  • کد خبر: ۲۳۰۰۵۸
  • ۰۵ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۹
این مملکت کم داغ ندیده. کم خون ندیده و همان خون‌ها هم ضمانت و بیمه روزگار ماست.

قطعه شعر نادر ابراهیمی را محمد نوری به طرز شگفت آوری اجرایش کرده است و می‌گوید:

ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس
چه سفر‌ها کرده ایم، چه سفر‌ها کرده ایم
ما برای بوسیدن خاک سر قله‌ها
چه خطر‌ها کرده ایم، چه خطر‌ها کرده ایم
ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود
خون دل‌ها خورده ایم خون دل‌ها خورده ایم

و من هر بار این اجرا را می‌شنیدم با خودم می‌گفتم بوسیدن خاک سر قله‌ها چه تقدسی دارد و چه کار کردی شاعر قرار بوده از این رفتار مقدس و مناسکی بکشد که چه خطر‌ها کرده ایم را بعدش آورده و ادامه داده است. شاعر روح آگاه زمانه و موقعیت خویش است. شاید آن موقع خود ابراهیمی هم فکر نمی‌کرد پرسیدن نام گلی ناشناس یا بوسیدن خاک سر قله عین به عین و فریم به فریم اجرا شود و هم سفر کنیم و هم خطر. ما برای پرسیدن نامش و پیدا کردن و بوسیدن خاکی که بالگرد حامل آن هشت گل پرپر بود سفر کردیم.

 خطر کردیم و یافتیمش. ما یعنی ما مردم. مردم، دقیقا تأکید می‌کنم مردم، رئیس جمهوری را که ساعت‌ها در مه و جنگل و ابر گم شده بود پیدا کردند. حاجاهاردسن را همه مان دیدیم. شنیدیم. استیصال آن صدای سال خورده که به آذری می‌گفت: حاج آقا کجایی و پاسخی نمی‌آمد. راستش اینکه می‌گویند رئیس جمهور مردمی را نمی‌پسندم! یک جوری الصاقی و لم یتچسبک است! توریستی است، مقوایی است، رئیسی مردمی نبود. مردم بود، خود مردم.

همین مردم هم برای رفتن یکی از خویش همه دل خویش را آوردند. خود مردم پیدایش کردند. خود مردم تشییعش کردند و خود مردم به خاکش سپردند. این مملکت کم داغ ندیده. کم خون ندیده و همان خون‌ها هم ضمانت و بیمه روزگار ماست. تدفین آقای رئیس جمهور را آمدم مشهد. هتل‌ها هم شب قبلش رایگان شده بود، مشهد سنگ تمام گذاشت.

توی حیاط خانه ات کفش هایت را پایت کرده بودی یکی از تشییع کنندگان بودی از حجم انبوه جمعیت. رئیس جمهور بر شانه‌های فیض ا... که نگهبان ساختمان بود، آقا منوچهر که بقالی اش را بسته بود و از طلاب آمده بود، بر شانه‌های رضا که در سبزوار تراکتورش را صبح روشن کرده بود پی رزق حلال و دلش طاقت نیاورده بود وسط زمین تراکتور را خاموش کرد و نشست توی پیکانش و تا مشهد آمد راهی خانه آخرت شد.

راستی به این فکر کرده اید: حدود یک هفته است رئیس جمهور نداریم، سکاندار سیاست خارجی نداریم. مجلسمان در حال انتقال به نمایندگان جدید است و عملا رئیس قوه مقننه هم نداریم. اما ساختار و امنیت چنان درهم تنیده و  محکم است که مردم این «نداریم»‌ها را حتی احساس هم نمی‌کنند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.