آیین تشییع و خاک‌سپاری پیکرهای شهدای پدافند هوایی ارتش برگزار شد + فیلم مراسم تشییع پیکر «شهید خموشی» از شهدای حادثه تروریستی تفتان در مشهدمقدس + عکس و فیلم توصیه‌هایی درباره مدیریت امور مالی براساس آموزه‌های دینی | از فقر به تو پناه می‌بریم شهادت یک شهروند غیرنظامی اسلامشهر در حمله رژیم صهیونیستی یک اذان در ۵ کاشی از نماز ملفوظ تا نماز مقبول رعایت ادب، نخستین قدم برای خوب نماز خواندن | فکر کن آمده‌ای میهمانی «مکتب نصرالله» جاودانه در تاریخ درباره شهید سیدهاشم صفی الدین | ستاره درخشان آسمان جهاد چه‌کسی می‌تواند آرزوی مرگ کند؟ چند راهکار برای مطالعه و انس با قرآن کریم | کتابی که زندگی را روشن می‌کند آمادگی آستان قدس برای میزبانی از برنامه‌های علمی و فرهنگی دانش ‌آموزی در حرم امام‌رضا(ع) ترویج سیره رضوی با هم‌افزایی آستان قدس رضوی و وزارت آموزش و پرورش جهان با ظهور به احسن‌الحال می‌رسد درباره پویش «ایران همدل» و حمایت مردم ایران از لبنان و فلسطین | ما ملت هم‌بستگی و همدلی هستیم یک تکه از بوی بهشت به سلامتی انگشتی که ماشه می‌کشد روی باطل تاریخ نقش‌و‌نگار مُهر‌هایی بر اسناد آستان قدس رضوی | ساخت شناسنامه‌هایی با سنگ‌های گران‌قیمت چگونه محبوب خدا شویم؟
سرخط خبرها

بنویسیم چقدر زندگی

  • کد خبر: ۲۹۵۵۴۳
  • ۲۹ مهر ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۴
بنویسیم چقدر زندگی
سر و کله پیچیده روی یک مبل نشسته، پهپاد می‌آید به سمتش، چیزی مثل یک عصا را پرت می‌کند سمتش،  عین موسی (ع) که پرتاب کرد و ریسمان‌ها را پنبه کرد و قومش در دفعه بعد هم از نیل رد شدند.

به گزارش شهرآرانیوز، یک چیزی هم این چند ساله مد شده که توی کامنت‌ها و نظر‌ها و مصاحبه‌های اهالی فرهنگ و ادب و هنر خیلی دیده می‌شود این است که وقتی توی یک مسابقه فوتبال یک گل از راه دور می‌بینند یا توی یک گفتگو با یک چوپان یا یک پیک موتوری یا یک طلبه یک جمله یا یک رفتار طلایی و کلیدی می‌بینند فوری می‌گویند: «چقدر دراماتیک... چقدر سینمایی...» و حالا همین دراماتیک و سینما را بخواهند خیلی عزت کنند و بالایش ببرند می‌گویند «چقدر شاعرانه ... سینمای شاعرانه» یعنی برش‌هایی از زیست روزمره ما که خیلی خاص باشد لقب سینما می‌گیرند و بعد فیلم‌هایی را که نورچشم و نشان توسعه پایدار و اعتلای فرهنگی است با عینک شعر قضاوت می‌کنیم و اصلا حواسمان نیست که داریم یک چرخه را برعکس می‌بینیم و طبیعتا نتیجه هم برعکس است. یحیی سنوار را زدند. مردی مهیب و حیرت آور.

مردی که ۲۳ سال زندانی رژیم غاصب و کودک کش اسرائیل بود، مردی که عبری و عربی و انگلیسی را مثل بلبل حرف می‌زد، نهج البلاغه می‌خواند و خطیب فوق حرفه‌ای هم بود، اما ناگهان خبر شهادتش مثل آوار ریخت روی سرمان و دوباره داغ دار شدیم. ساعتی بعد فیلم لحظات قبل از شهادتش می‌آید. گویا قصه این است، سنوار نزدیک تونل‌های مخفی بوده، تانک‌ها می‌رسند ساختمانی را می‌زنند، سنوار با ترکش‌ها زخمی می‌شود، یک دستش قطع می‌شود، یک زانویش گلوله می‌خورد، خون از او رفته، رمق ندارد. 

سر و کله پیچیده روی یک مبل نشسته، پهپاد می‌آید به سمتش، چیزی مثل یک عصا را پرت می‌کند سمتش،  عین موسی (ع) که پرتاب کرد و ریسمان‌ها را پنبه کرد و قومش در دفعه بعد هم از نیل رد شدند. یحیی به قصد ساقط کردن پهپاد چوب را پرت می‌کند، نمی‌خورد، کفتار‌ها می‌رسند و تمام. این شرح یک پلان سینمایی برای اینکه بدلکار طراحی اش کند نبود. این عین واقعیت بود، سینما هنر و خلق همه و همه آینه‌هایی است که ما مقابل زندگی قرار می‌دهیم و بخش و بریده‌ای از زندگی را درون آن نشان می‌دهیم. پس قشنگ‌تر این است بگوییم چقدر زندگی. چقدر شاعرانه. چقدر مهیب. یحیی سنوار هم آسمانی شد. ما دوباره مشکی پوش یلی از هلال مقاومت شدیم و کی این خون‌ها به ثمر بنشیند خدا می‌داند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->