به گزارش شهرآرانیوز؛ بخشی از داستان «نردبان یعقوب» روایت این ماجراست، داستان آدمهای رنج کشیده تحت یک رژیم کمونیستی و رنجهایی که گریبان خیلی از مردم را در آن دوره گرفت. داستان این کتاب روایتگر زندگی یک زوج یهودی تازه ازدواج کرده است، یعقوب، پدربزرگ لودمیلا، و همسرش که در زمان کشتار کیِف تصمیم میگیرند، به جای جلای وطن، بمانند و بسوزند و بسازند.
داستانهای این شخصیتها مانند عروسک ماتروشکای روسی هستند که با بیرون آمدن یک عروسک، عروسک دیگری از دل آن بیرون میآید، و بدین ترتیب تاریخ پرتلاطم روسیه در طول صد سال آشکار میشود. «نردبان یعقوب»، که ماجرایش برگرفته از نامههای بایگانی خانوادگی اولیتسکایا و پرونده «ک. گ. ب» درباره پدربزرگ است، شبکهای از شخصیتها را که با عشق و خون به هم متصل شدهاند در هم میبافد. این کتاب نشان میدهد که چگونه اولیتسکایا سنت ادبیات روسیه پیش از انقلاب را ادامه میدهد، و ثابت میکند که چرا یکی از محبوبترین رمان نویسان معاصر روسیه است.
در دنیای ادبیات روسیه، جایی که تاریخ و سرنوشت فردی محکم به هم پیوستهاند، لودمیلا اولیتسکایا، با رمان «نردبان یعقوب»، به یکی از چالش برانگیزترین دورههای تاریخ روسیه میپردازد. این کتاب داستان زندگی آدمهایی است که زیر سیطره خفقان منکوب کننده زیستند، گاهی دوام آوردند و گاهی هلاک شدند. آنچه در ادامه میآید بخشی از گفت وگوی روزنامه «هم میهن» با این نویسنده است درباره این رمان که تازه به فارسی ترجمه و منتشر شده است.
در «نردبان یعقوب»، شما با ظرافت و بسیار دقیق داستانهای عمیق شخصی را با رویدادهای تاریخی و شخصیتهای مهم تاریخ روسیه به هم پیوند زدهاید. چگونه بین عناصر شخصی و تاریخی در داستان سرایی خود تعادل برقرار میکنید؟ امیدوارید خوانندگان چه چیزی را از تصویر شما از زندگی شوروی در این دوره تحول آفرین برداشت کنند؟ آیا فکر میکنید داستانهای شخصی آنها منعکس کننده تجربه گستردهتر روسیه است؟
میراث تروما و وقایع تاریخی چگونه در زندگی نسلهای بعدی تجلی مییابد و چه احساساتی در نسلهای بعدی به وجود میآورد؟ زندگی آینده میراث داران این تروما چگونه است؟
این سؤال دشواری است که نمیتوانم به آن پاسخ دقیق و قطعی بدهم. شاید بخشی از آن نسل مرعوب و خنثی میشوند، بدون اینکه بتوانند یا بخواهند کاری کنند؛ بخشی دیگر تلاش میکنند مقاومت کنند و گاهی تاوان آن را با جان خود میپردازند.
در بررسی زندگی بیش از پنج نسل یک خانواده، وقایع تاریخی و سیاسی -مانند جنگ ها، استالینیسم و دوران پساشوروی- نه تنها بر سفر فیزیکی شخصیتهای شما، بلکه بر ارتباطات عاطفی و درک آنها از عشق چه تأثیری میگذارد؟ این میراث چگونه بر درک شما از روابط خانوادگی و پیچیدگیهای عشق و دوری تأثیر میگذارد؟
این سؤال خیلی سخت است و من سعی خواهم کرد به نحوی «از زیر آن در بروم». هر فرد مشکلات خود را به شیوه خودش حل میکند، اما مواقعی هست که یک فرد، به خاطر بقایش، با انتخاب چیزی روبه رو میشود که برای او مهمتر است و برایش اولویت دارد. این انتخاب، یک تصمیم حیاتی است که هر شخصی با آن روبه رو میشود. او چه چیزی را انتخاب میکند، حقیقت یا دروغ؟ حاضر است برای آزادی چه بهایی بپردازد؟ این همیشه سؤالی برای فردی خاص است و بسیاری از ما در این مرحله از زندگی ایستادهایم، یعنی انتخاب میان حقیقت یا دروغ!
چرا عنوان «نردبان یعقوب» را برای کتابتان انتخاب کردید؟ این عنوان قدری طعنه آمیز است، زیرا، درحالی که نردبان کتاب مقدس تا بهشت بالا میرود، هر شخصیت در رمان شما مسیر کاملا متفاوتی را طی میکند.
من فکر میکنم هر فردی که بر مشکلات زندگی غلبه میکند بر همین «نردبان یعقوب» غلبه میکند. اما هر کسی نردبان خود را دارد؛ به نظرم، هر فردی در مسیر زندگی چالشهای خود را دارد که باید بر آنها غلبه کند و این یعنی بالارفتن از این نردبان سخت که هرکس به شیوه خود از آن بالا میرود.