صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

نقد، منتقدان و یک تغییر امیدوارکننده

  • کد خبر: ۵۶۱۷۷
  • ۳۰ دی ۱۳۹۹ - ۱۱:۱۶
عبدالجواد موسوی - روزنامه‌نگار
عبدالکریم سروش باز هم توانست مخاطبانش را غافل‌گیر کند. البته از همان «صراط‌های مستقیم» معلوم بود کار به اینجا‌ها می‌کشد و این اسلام و پیغمبری که دکترسروش مبلغ آن است، نه به کار دین مردم خواهد آمد و نه به کار دنیایشان. اما اکنون در این باره چیزی نخواهم گفت که موضوع این یادداشت چیز دیگری است. به نظرم آنچه در این بحث وجدل‌های اخیر اهمیت دارد، نه خود سروش و موضوعی است که طرح کرده، بلکه نوع رویارویی منتقدان با او و سخنان اخیر اوست.
 
بسیاری از این منتقدان خود در سال‌های پیش در زمره ارادتمندان ایشان بوده‌اند و بعضی از آن‌ها حتی مفتخر به شاگردی ایشان، اما چنان در بحث نقد و لزوم پایبندی به آداب نقادی از دکتر پیشی گرفته‌اند که در حقیقت باید آن‌ها را بابت این میزان از متانت و وزانت ستایش کرد.
متأسفانه در جامعه فرهنگی ما نقد مترادف با دشمنی تعریف شده و هر جا کسی بگوید فلانی منتقد بهمانی است، دیگران می‌پندارند فلانی کمر به نابودی بهمانی بسته است یا در شمار دشمنان قسم‌خورده اوست. از فضای سیاسی چیزی نمی‌گویم که به‌حکم «الملک عقیم» چندان انتظاری هم از آن نمی‌رود و ما اگرچه به‌جد کوشیده‌ایم که اخلاق و سیاست را با یکدیگر پیوند بزنیم، اما هرچه بیشتر کوشیدیم، کمتر نتیجه گرفتیم.

در فضای فرهنگی، اما گویا اندک اندک مسئله مهمی به نام نقد دارد درست فهمیده می‌شود و اتفاقاتی از این دست، مخاطب را امیدوار می‌کند که هنوز هم می‌توان به اهل فرهنگ امیدوار بود. تا جایی که من این چندروزه پیگیر بوده‌ام، هیچ یک از منتقدان آقای سروش به درشتی و بی‌انصافی با ایشان سخن نگفته‌اند. بیشتر آنان با تمام موضوع مطرح‌شده از سوی ایشان مخالف بوده‌اند و بعضی حتی یک نکته درخور تأمل در آن حرف‌ها نیافته‌اند، اما با این حال جانب ادب را فرونگذاشتند و تا توانستند با القابی شایسته از گوینده سخن یاد کردند و اجزای سخن را به‌درستی تشریح و حلاجی کردند و بنیاد‌های نادرست آن را به‌درستی یادآور شدند.
 
با شنیدن این حرف‌ها به یاد سال‌های گذشته افتادم و برخورد نادرستی که بعضی از منتقدان رادیکالش با او پیش گرفته بودند و با خودم گفتم آیا اگر در همان روزگاران، منتقدان مؤدب ایشان به میدان می‌آمدند، آیا کار به اینجا‌ها می‌کشید؟ نمی‌دانم! شاید همان جوش‌وخروش‌ها و ندانم‌کاری‌ها در به وجودآوردن فضای امروزی بی‌تأثیر نبوده است. شاید همان تجربه‌ها باعث شده است امروز همه ما کمی خویشتن‌دارتر باشیم و هر سخنی را با عصبانیت پاسخ نگوییم.
 
البته نمی‌دانم در آن روزگاران اگر کسی با همین ادب و متانت امروزی می‌خواست درصدد پاسخ گویی به آن مباحث برآید، آیا گوشی برای شنیدن می‌یافت یا نه؟ شاید اقتضای آن سال‌ها همان هیجان زدگی‌ها و عصبانیت‌ها بوده و شاید همین وقار و آرامشی که در منتقدان پیدا شده، محصول سرخوردگی از آن رفتار‌های شتاب زده است. به حقیقت نمی‌دانم. اما می‌دانم هرچه هست و محصول و نتیجه هر اتفاقی، باید آن را به فال نیک گرفت و اگر امکانش هست، آن را تسری داد به دیگر حوزه‌های فرهنگی.

امروز از عزت ا... ضرغامی گرفته تا مهدی نصیری از لزوم آزادی مخالف و تحمل شنیدن صدا‌های معترض و به رسمیت شناختن قرائت‌های مختلف سخن می‌گویند. دست‌کم در ۳۰ سال اخیر این میزان از اجماع بر سر لزوم آزادی و احترام گذاشتن به رأی و منظر دیگری در ادبیات سیاسی و فرهنگی ایران وجود نداشته است. این خردک شرر را اگر ارج بنهیم و نیکو پاس بداریم، شاید بتواند به شعله‌ای درخور و گرمابخش تبدیل شود. ایدون باد!
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.