این روزها بیش از گذشته شاهد رویکرد اخلاقی و گسترش بسیار سریع اخلاق گرایی در فضای اجتماعی درباره خود هستیم. شاید این گرایش در داخل کشور نوعی عکس العمل دربرابر تعلقات دینی و مذهبی باشد و بتوان برای آن تحلیلها و تفسیرهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خاص ارائه کرد، اما رواج روبه رشد این رویکرد در سطح بین المللی، نشان میدهد که موضوع فراتر از یک واکنش مقطعی است.
گویی انسان قرن جدید که ازسویی آرامش روحی و معنوی خود را در کشاکش توسعه مادی و غوطه ورشدن در لذات و شهوات از دست داده است و ازسوی دیگر مکاتب مختلف اعتقادی نتوانسته یا نخواسته اند نیاز او را چنان که مطلوب بوده است برطرف کنند، به دنبال راهی برای رفع تشنگی خود میگردد و سیرابی جان عطشناکش را در رفتار اخلاقی و خیر رساندن به دیگران میبیند.
کتاب «دیگردوستی مؤثر»، نوشته پیتر سینگر، فیلسوف اخلاق گرای معاصر، را میتوان در همین چارچوب بررسی کرد.
او اعتقاد دارد بی اعتنایی ثروتمندان به کودکان فقیری که هر لحظه در نقاط مختلف جهان درحال جان دادن هستند، با کشتن انسانها فرقی نمیکند و میکوشد مخاطبان خود را قانع کند که معنای زندگی انسانی آن ها، مفید بودنشان برای سایر انسان هاست و هرچه یک انسان بتواند برای دیگر انسانها خیر بیشتری داشته باشد، شخص ارزشمندتری است.
آیا این رویکرد، تفاوتی با معارف دینی ما دارد که به صراحت در حدیث نبوی آمده است: «ألخلق عیال ا... و أحب الناس إلى ا... أنفعهم لعیاله: مردم، خانواده و کسان خدا هستند و خداوند، کسی را بیش از همه دوست دارد که برای خانواده اش مفیدتر باشد؟»
از این گونه عبارات صریح و دقیق در بیان مبانی و اصول مشترک زندگی اخلاقی انسانی در معارف دینی ما فراوان است و شاید امام هشتم، حضرت ثامن الحجج (ع)، همین نکتهها را درنظر داشتند که فرمودند: «معارف ما را به دیگران منتقل کنید و سخن شایسته ما را به گوش مردم برسانید»، زیرا این مضامین ناب و معارف اصیل چنان با فطرت انسانی سازگارند که هر وجدان سالمی را به سوی خود میکشانند و جذب میکنند.
متاسفانه دانشمندان مسلمان که این گنجینههای ارزشمند معرفتی را دراختیار داشته اند، غالبا به دو دلیل نتوانسته اند وظیفه سترگ خود را در نشر این معارف انجام دهند و مأموریت و رسالت بزرگ خود را به انجام برسانند؛ نخست اینکه نیاموخته اند معارف دینی را به زبان فراگیر انسانی و بین المللی مطرح کنند و به جای سخن گفتن با زبان قوم -چنان که قرآن کریم خواسته است- با زبان قم سخن گفته اند و دیگر اینکه بلد نبوده اند معارف دینی را به صورت کاربردی و عملیاتی و محسوس و ملموس به مخاطب برسانند و مثلا در حوزه سبک زندگی یا مهارتهای زندگی، محتوایی قابل درک که در زندگی روزمره قابل تطبیق باشد عرضه کنند، بلکه بیشتر همان محتوای معارف را مستقیم از متون حدیثی، نقل و به صورت بحثهای کلی بیان کرده اند و به عبارت دیگر خام فروشی کرده اند، درحالی که انتظار میرفته است دانشمندان اسلامی به فراوری و تبدیل این محتوای معارفی خام بپردازند و در کارخانه تولید محتوای دینی به ساخت و پرداخت محصولات مختلف براساس کاربرد و نیاز مخاطب دست بزنند.
اکنون در بازار کتاب بین المللی، نمونههای متعدد از کتابهای ارزشمند و پرفروش را میبینیم که باید به قلم نویسندگان مسلمان و براساس معارف دینی نوشته میشد، اما به دلیل کوتاهی و ضعف ما، دیگران به نگارش و نشر آنها پرداخته اند و گرچه شاید در بنیادهای نظری یا در تفاصیل و جزئیات خود، صددرصد با مبانی معرفتی مکتب اهل بیت تطبیق نکنند، درمجموع کتابهای مفید و قابل استفادهای هستند و ترجمه فارسی آنها هم در بازار نشر داخل کشور عرضه میشود.
از این روی من ترویج این گونه کتابها را نه تنها بی اشکال میدانم، بلکه مطالعه و ترویجشان را قدمی در راه نزدیک شدن به مفاهمه مشترک بر اصول معارف اسلامی میبینم.
«دیگردوستی مؤثر» یکی از این کتاب هاست که در ۴ بخش و ۱۵ فصل به تبیین این موضوع پرداخته است که «رساندن بیشترین خیر، چگونه فهم ما را از زندگی اخلاقی تغییر میدهد.»
نویسنده در مقدمهای که برای ترجمه فارسی کتاب نوشته است، میگوید: «گاهی اوقات میپنداریم هیچ قدرتی نداریم، اما این طور نیست. حقیقتا میتوانیم دنیا را تغییر دهیم.»
دو مقدمه استاد مصطفى ملکیان و دکتر محمدرضا جلایی پور نیز قابل استفاده است. استاد مصطفى ملکیان در مقدمه خود ۱۶ مبنای نظری برای دیگردوستی ارائه کرده است که در جای خود بسیار مفید و خواندنی است.
این کتاب آکنده از شواهد و مثالهایی عینی از رفتارهای اخلاقی و فداکاریهایی است که در مسیر دیگردوستی و برای حل مشکلات دیگران صورت گرفته است و برای هرخوانندهای میتواند الهام بخش و اثرگذار باشد.