چالش سالمندی و تنهایی | چگونه تنش‌های ایجادشده در زندگی یک والد تنها را مدیریت کنیم؟ اعزام تیم ملی راگبی بانوان به نپال با هدایت سرمربی مشهدی سومی مدرن در لیگ دختران کشور ۳۵۰ دختر ناشنوا در مدارس خراسان رضوی در حال تحصیل هستند عملکرد والدین سرمنشأ درس‌خواندن‌های افراطی فرزندان «همسه» یک نقش تابوشکن است/ اولین سیلی عمرم را در سریال «طوبی» زدم نقش روحیات زنانه در میزان گرایش به معنویت ویدئو | پیکر مادر شهید خرازی بعد از فراق چهل‌ساله، در خاک آرام گرفت پیام جمیله علم‌الهدی به همسران شهید سیدحسن نصرالله، شهید هنیه و شهید قاووق: این شما هستید که واقعیت زن بودن را به طور دقیق معنا می‌کنید داستان همیشگی خانه‌های بچه دار: «ظرف بستنی و مشق نصفه» پیام همسر شهید نبیل قاووق خطاب به ملت ایران هشدار : سن ابتلا به سرطان سینه در خراسان رضوی از میانگین کشوری و جهانی کمتر است سالاد سیب زمینی، کم هزینه و جذاب برای کودکان + دستور پخت شهادت سیدحسن نصرالله از حیات او برای رژیم صهیونیستی خطرناک‌تر خواهد بود ضد آفتاب رنگی استفاده کنیم یا بی رنگ؟ در دنیایی از سکوت چه می‌گذرد؟ | روایت قصه بانوی ناشنوا در فیلم سینمایی «بیصدا حلزون» چگوارای جهان عرب | مادران زیادی اسم پسرشان را «حسن» خواهند گذاشت روایت بدون روتوش از سبک زندگی زنان غربی | تعریف «زن موفق» در غرب هنوز مجهول است پینگ‌پنگ ایران دومین سهمیه جهانی دختران را گرفت پادکست | پرورش امید در فرط خشک‌سالی کسب اولین مدال طلای تاریخ اسکواش بانوان توسط اقتداری
سرخط خبرها
روایت مادری از شهادت پسرش که به عشق حضرت زینب(س) جانفشانی کرد

روایت مادری از شهادت پسرش که به عشق حضرت زینب(س) جانفشانی کرد

  • کد خبر: ۱۹۵۲۰۸
  • ۲۷ آبان ۱۴۰۲ - ۱۷:۰۴
مادر شهید حسین جمالی می‌گوید پسرش به این علت به سوریه رفت و شهید شد که واقعه کربلا تکرار نشود.

به گزارش شهرآرانیوز، شهید حسین جمالی، بعد از اخذ مدرک دیپلم با توجه به علاقه‌ای که به خدمت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت، وارد این نهاد شد و در محرم سال ۹۴ به جمع شهدای مدافع حرم پیوست.

مادر این شهید درباره پسرش می‌گوید: مهرماه ۱۳۶۵ خداوند نوزادی به من عطا کرد. هرکس نامی برای نوزادم پیشنهاد می‌کرد تا اینکه برادر شهیدم را در خواب دیدم. قالیچه‌ای را نشانم داد که نام حسین روی آن نوشته شده بود و به من گفت این نام را برای نوزادت انتخاب کن.

روایت مادری از شهادت پسرش که به عشق حضرت زینب(س) جانفشانی کرد

روزی که پیکر شهید همدانی را آوردند از حسین پرسیدم: چرا به سوریه می‌روند؟ جواب داد: از یک رزمنده فاطمیون همین سؤال را می‌پرسند. در جواب می‌گوید: می‌روم تا واقعه کربلا دوباره تکرار نشود. مادر، برای ما زشت نیست که در خانه بنشینیم و کاری برای بی‌بی زینب انجام ندهیم؟ اجازه می‌دهی من هم سوریه بروم؟ گفتم: برو.

ما به رسم هرسال، روز تاسوعا نذری می‌پزیم و بانی آن حسین بود. آن روز همه وسایل نذری را خرید. بعد لباس‌هایش را جمع کرد و درون ساک گذاشت. از زیر قرآن ردش کردم. شاید آن نگاه آخر را هرگز نتوانم تفسیر کنم. سوم محرم زنگ زد. پرسیدم: کی می‌آیی؟ جواب داد: روز تاسوعا خانه هستم.

روز تاسوعا شد و ما طبق روال هرسال، در آشپزخانه حسینیه در حال پخت نذری بودیم. هرکه می‌آمد می‌پرسید: حسین کجاست؟ در جواب می‌گفتم: زنگ زدم گوشی‌اش خاموش است.

حتما در راه است. بعد از مراسم دیدم حسن، برادرش، آشفته است و گریه می‌کند. گفتم: مادر، اتفاقی افتاده است؟ چرا آشفته‌ای؟ جواب داد: دوستی داشتم که شهید شده است.

زمانی که خبر شهادتش را شنیدم، مات و مبهوت بودم. ناخودآگاه آیه سوره بقره در ذهنم تکرار شد: الذین إذا أصابتهم مصیبة قالوا إنا لله و إنا إلیه راجعون. تکرار این آیه تسکین دلم بود و آرام می‌شدم.

باید به خاطر بچه‌ها خودم را نگه می‌داشتم و صبر می‌کردم. خودش شهادت را دوست داشت. در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود: به جای اینکه برای من گریه کنید، برای امام حسین (ع) گریه کنید.

یکی از هم‌رزمانش از شب عملیات می‌گوید: شب عملیات قرآن در دست گرفته بودم و بچه‌ها از زیر آن می‌گذشتند. حسین با موتور چهارچرخ در حال گذشتن از زیر قرآن بود که گفت: دعا کن فردا اولین شهید روز تاسوعا باشم!

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.