به گزارش شهرآرانیوز، صدای قلب یک جنین میتواند برای زنی آغاز امید باشد و برای زنی دیگر آغاز ترس. سقط جنین، پدیدهای تکعلتی نیست؛ تصمیمی است گرهخورده با اقتصاد، فرهنگ، اجبارهای خانوادگی، ناآگاهی پزشکی و گاه تنهایی زنان. این گزارش، روایتی چندلایه از تجربهها، آمارها و نگاههای اجتماعی، پزشکی و دینی به سقط جنین عمدی است؛ تصمیمی که گاه مرگ تدریجی یک زندگی را رقم میزند.
زن از شنیدن صدای قلب طفلی که در شکم دارد آنقدر خوشحال میشود که بیاختیار با صدای بلند فریاد میکشد:«خدایا شکرت! بالاخره صدای قلبش را شنیدم!»
چهرهاش را نمیبینم، اما صدایش آنقدر بلند است که همه مطب میشنوند. زنها به هم نگاه میکنند و لبخند میزنند؛ لبخندی شبیه امید.
زن دیگری، اما با شنیدن همان صدا، فریاد میزند: «وای نه! خاک بر سرم شد! دکتر، تو را به خدا کاری کن. شوهرم من را راه نمیدهد…»
با چشمانی اشکآلود از اتاق بیرون میدود، تلفن همراهش را برمیدارد و پلهها را پایین میرود. صدایش در راهرو محو میشود؛ شاید ادامه حرفهایش را جایی امنتر میگوید.
مادری، تجربهای است که اغلب پیش از وقوع، ساده به نظر میرسد. اما وقتی آغاز میشود، انسان درمییابد همه چیز در اختیار او نیست. با این حال، برخی به دلایل مختلف از نگهداشتن این «هدیه» سر باز میزنند.
طبق آمار سازمان بهداشت جهانی، سالانه ۴۰ تا ۵۰ میلیون سقط جنین در جهان انجام میشود. در آمریکا، حدود ۲۲ درصد بارداریها به سقط ختم میشود.
در ایران، به گفته صالح قاسمی، دبیر مرکز مطالعات جمعیت، سالانه بیش از ۴۰۰ هزار سقط جنین رخ میدهد؛ یعنی روزانه حدود ۱۱۰۰ مورد. بیش از ۹۵ درصد این سقطها غیرقانونی است و اغلب نه از روابط خارج از عرف، بلکه از بارداریهای ناخواسته و بدون برنامه ناشی میشود.
راضیه احمدی، دانشجوی ارشد کتابداری که بهتازگی مادر شده، میگوید: «اول که باردار شدم، ترسیدم. فکر میکردم از پسش برنمیآیم، اما بعد تصمیم گرفتم بهنفع بچه از خیلی چیزها بگذرم. تحصیل را کنار گذاشتم، چون برای درس هنوز وقت هست، اما برای بچه شاید دیر شود.»
حاجخانم قاسمی، اما با نگاه نسل قدیم حرف میزند: «بچه برکت خداست. مردم فکر میکنند همهچیز دست خودشان است. چند سال دیگر میفهمند چه نعمتی را از دست دادهاند.»
سحر اکبری که هنوز مادر نشده، از ترسهای اجتماعی میگوید: «اولین سؤال صاحبخانهها این است که بچه دارید یا نه. با این وضعیت اقتصادی، واقعا میشود با خیال راحت بچهدار شد؟»
سه سال از سقط جنینش میگذرد، اما هنوز خواب آن بچه را میبیند.
«عقد بودیم. شوهرم گفت نمیتواند جواب خانوادهاش را بدهد. مجبورم کرد سقط کنم. یک سال بعد جدا شدیم، اما این جای خالی هنوز با من است. برای یک زن، سقط جنین دردناکترین تجربه است؛ وقتی بین عشق و اجبار گیر میکنی.»
او از سقطهای غیرقانونی میگوید؛ از داروهای گیاهی، خانهای قدیمی و ترسی که هنوز هم همراهش مانده است.
زهراخانم چهار فرزند دارد و در خانهای اجارهای در حاشیه شهر زندگی میکند.
«هر بچهای روزی خودش را دارد. وقتی حسین به دنیا آمد، شوهرم پیک موتوری شد. وقتی دوقلوها آمدند، کارگر شهرداری شد. سخت است، اما به خانواده میارزد.»
در بسیاری از کشورها سقط جنین محدود یا ممنوع است. در ایران نیز سقط تنها در صورت تهدید جان مادر مجاز است.
حجتالاسلام محمدهادی رنجبر با استناد به آیه ۳۱ سوره اسراء میگوید: «ترس از فقر مجوز سلب حق حیات نیست. سقط جنین از گناهان کبیره است و جز در موارد نادرِ خطر جانی مادر، جایز نیست. علاوه بر توبه، دیه و در برخی موارد کفاره نیز دارد.»
نرخ باروری در ایران به ۱.۵ فرزند بهازای هر زن رسیده و در کلانشهرها حتی کمتر از سطح جانشینی است. نرخ سالمندی نیز رو به افزایش است و پیشبینی میشود تا سال ۲۰۵۰ به بیش از ۳۰ درصد برسد.
با این روند، جامعه در آستانه «سونامی سالمندی» قرار دارد؛ هشداری که نشان میدهد مسئله سقط جنین، تنها یک تصمیم فردی نیست، بلکه مسئلهای اجتماعی با پیامدهای بلندمدت است.