دختر یکی از سران حزب‌الله لبنان: بیانات رهبر انقلاب تاریخی و حمایت از فلسطین است مسابقات هفت سنگ بانوان خراسان رضوی در هفت منطقه برگزار می‌شود صعود مهشید اشتری به جمع ۱۶ بازیکن برتر مسابقات فیدر دختر تنیس باز ایرانی به مسابقات جهانی راه یافت زهرا بیک خراسانی به عنوان مشاور امور بانوان و خانواده شورای عالی استان‌ها انتخاب شد زنان پرچم دار جبهه فرهنگی مقاومت و مقابله با تفکر صهیونیسم باید باشند جایگاه «زن» در جمهوری اسلامی و منظومه فکری رهبر معظم انقلاب اسلامی اهدای طلا و جواهرات بانوان بوشهری برای جنگ با اسرائیل خانواده‌های ایرانی مقابل آسیب‌های رسانه بی دفاع هستند | فرزندان را در فضای مجازی رها نکنیم عمل موفقیت‌آمیز پیوند مغز استخوان کودک هفت ساله به خواهرش در مشهد دختر مشهدی فاتح رتبه نخست کنکور فنی‌وحرفه‌ای کشور شد فوتبالیست‌های خراسانی در لیگ قهرمانان آسیا جای گرفتند چاپ هفتم «آخرین فرصت» به قلم یک بانوی نویسنده مزین به تقریظ رهبری شد «خانه‌داری»، شغلی که در هیچ صنفی جای نمی‌گیرد | ارزش خونه به «خانم خونه» است کنسروجات ناسالم را چگونه تشخیص بدهیم؟ شکست مدافع عنوان قهرمانی در هفته دوم در لیگ برتر هندبال بانوان دلالی در  عالم فرزندآوری | وقتی پای سودجویان به خریدوفروش تخمک باز می‌شود ورود زنان نسل زِد به مشاغل فنی | شبکه‌های اجتماعی در سیطره بانوان روایتی از دختران نصر‌الله | اجتماع دختران دهه هشتادی برای آزادی قدس در حرم مطهر رضوی تحصیل ۷۰۰ بانو در بخش غیرحضوری و مجازی جامعه الزهرا(س) «نفس»، جان ۶ هزار جنین را نجات داد
سرخط خبرها
هدیه‌ای زیبا از سنگ بالای سر مزار امام رضا(ع)

هدیه‌ای زیبا از سنگ بالای سر مزار امام رضا(ع)

  • کد خبر: ۱۹۷۰۰۵
  • ۰۶ آذر ۱۴۰۲ - ۱۶:۵۲
من که تا آن روز هیچ سنگی از هیچ حرمی نداشتم، با خوشحالی گفتم: وای! سنگ حرم آقا امام حسین (ع) است. پاسخ داد: نه، این نگین از این سنگ بالای سر مزار آقا امام رضا(ع) است که قسمت تو شد.

به گزارش شهرآرانیوز، هوای خوب بدجوری هوایی‌ام کرده بود. از باب‌الرضا وارد حرم شدم. انگار به چیزی احتیاج داشتم که خوشی‌ام را کامل کند.

داشتم با خودم فکر می‌کردم چرا ما سنگ متبرک حرم امام‌رضا (ع) نداریم؟ رسیدم به باب‌الکاظم. متوجه شدم خدام مشغول تعمیرات در صحن هستند. چند خرده‌کاشی ریخته بود روی زمین. خم شدم یک دانه را برداشتم.

کمی از لعاب‌های کاشی ریخته بود که آن‌ها را پاک کردم. یکی از خدام مشغول جارو بود. توی دلم گفتم: این هم سنگ حرم است. چه فرقی می‌کند؟ خیلی‌ها همین را هم آرزو دارند.

آن تکه کاشی را که به اندازه یک فندق بود به خانه بردم و گذاشتم در جعبه وسایل ارزشمندم. چند روزی گذشت و من این موضوع را کاملا فراموش کرده بودم.

یک روز تلفن به صدا درآمد. یکی از دوستانم تماس گرفت که بیا کارت دارم. هیچ اهل این‌گونه تماس‌های عجله‌ای نبود. وقتی رسیدم، یک جعبه صدفی خیلی زیبا درآورد و روبه‌رویم گذاشت. توی دلم گفتم: خدایا! این دیگر چیست؟

اول نمی‌خواستم قبول کنم. هنوز نمی‌دانستم در جعبه چیست. عجیب کنجکاو بودم و دلم می‌خواست هر لحظه درش را باز کنم. بازش کردم. دیدم یک نگین سنگ مرمر زیبا چشم‌هایم را لبریز کرد.

من که تا آن روز هیچ سنگی از هیچ حرمی نداشتم، با خوشحالی گفتم: وای! سنگ حرم آقا امام حسین (ع) است. پاسخ داد: نه، این نگین از این سنگ بالای سر قبر آقا امام رضا(ع) است که قسمت تو شد.

اشک‌هایم ریخت و همه آن چند روز پیش در ذهنم مرور شد. این‌طور بود که من از توی صحن یک تکه خاکه کاشی برداشتم، ولی آقا بخشندگی کرد و نگینی فرستاد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.