به گزارش شهرآرانیوز؛ نخستین «کنگره بیهقی» ۲۱شهریور۱۳۴۹خورشیدی در دانشگاه مشهد برگزار میشود. اساتید برجستهای از شهرهای ایران و چندکشور خارجی در این کنگره حضور دارند؛ بههمینواسطه خطبههای فراوانی درباره شخصیت و هنر نویسندگی بیهقی قرائت میشود که همهشان بعد از کنگره در نشریه ویژه این بزرگداشت منتشر میشوند.
یکی از اساتید مدعو این کنگره، دکتر محمدابراهیم باستانیپاریزی، تاریخدان، پژوهشگر و استاد دانشگاه تهران، است که بیشازهرچیز به «روایتهای شیرین از وقایع تاریخی» شهره است. او این حضور را یک ماه بعد در نشریه یغما و در مقالهای با نام «هزاره بیهقی» انعکاس میدهد و همانطور که از نوشتههای این استاد تاریخ انتظار میرود، در این مقاله نیز از کنگره بیرون میرود و اطلاعات بسیار ارزشمندی از خود شهر مشهد نیز ارائه میدهد؛ اطلاعاتی که تماما از مشاهدات او برآمده است و میتواند شمایی منحصربهفرد از وضعیت شهر مشهد در آخر دهه۴۰خورشیدی پیش روی مخاطب بگذارد.
کنگره بیهقی علاوه بر «سیاحت» تجارت و زیارت هم داشت ۱، بدینمعنیکه هم در باشگاه روحافزای کوهسنگی شبی را شهرداری مشهد سور داد؛ سر شبی را هم در پارک ۶۶۶هزارمتری آریامهر گذراندیم، دکتر علیرضا مجتهدزاده علاوه بر بیست صفحه سخنرانی بسیار گرانبهای رجال قائن در تاریخ بیهقی، دو مثقال زعفران گرانبهاتر از آن را برای هر یک از مهمانان کنگره پشتبند مقاله خود کرده بود ۲ و این تنها عضو دانشمند کنگره بود که وظیفه خود را به ادای حرف مفت، مقصور نکرده و یکی از مآخذ و منابع و مهم را مستقیما با مقاله همراه کرد و با این کار خود ثابت کرد که خود بیش از هرکس میتواند از رجال نامدار قائن بهشمار آید.
وقتی عطر دلپذیر زعفران اصل در سالن ناهارخوری ساختمان مجلل کوی دانشگاه به مشام یکایک اعضای کنگره رسید، آن وقت من متوجه شدم که چرا استادان پرمایهای، چون دکتریوسفی و استادفیاض و فرخ و عبدالحمیدمولوی و گلشنآزادی و دهها امثال آنان حاضر نشدهاند خراسان را ترک گویند و آواره خاکستان ری شوند.
درواقع داستان عمرولیث [صفاری]به خاطرم آمد که یکی از حریفان به او پیغام داد که «چرا از خراسان و نیشابور خارج نمیشوی و به سیستان اکتفا نمیکنی و متحمل اینهمه رنج و مخارج نگاهداری خراسان میشوی؟» عمرولیث جواب داد: چگونه رها کنم سرزمینی را که گِل ۳ آن خوردنی است و سنگ آن فیروزه است و علف آن زعفران؟!
۱- جالب آنکه برخی، چون دکتر مشکور به زیارت گناباد و دکتر فاضل به زیارت تربتجام هم دست یافتند و با یک تیر دو نشان زدند.
۲- به قیمت مثقالی هفت تومان (مجله یغما).
۳- گل نیشابوری یا تین نیشابور به فراوردههای برآمده از خاک نیشابور میگویند. اینجا منظور ریواس است. (شهرآرا)
همه دانشگاهیان مشهد، برای پذیرایی از مهمانان کمر همت بسته بودند و از این میان دوسه تن همچون دکتر متینی و استاد دکتریوسفی، دمی از کوشش باز نایستادند و جالبتر آنکه مردی، چون [محمود]فرخ، در سنینی که بیش از هرچیز به استراحت احتیاج دارد، از صبح تا شام در کنگره بود و در منزل نیز کموبیش اعضای کنگره را پذیرایی میکرد، چنانکه در این یک هفته روزی و شبی نبود که به فراخور مهمانخانه منزلش، مهمان کنگرهای نداشته باشد.
خوابگاه دانشجویان در خارج شهر -نزدیک پارک آریامهر- برای استراحت تخصیص داده شده بود. وقتی اتومبیل از لابهلای خیابانهای پردرخت ملکآباد میگذشت، آدمی میتوانست به اعجاز درخت در مشهد بهخوبی آگاه شود. مشهد شهر درختهاست؛ شهر درختهای سپیدار چنار و صنوبر، با باغهایی که طول و عرض آن را باید با اتومبیل پیمود. در یکجا صحبت از ۳ میلیون درختکاری سال گذشته شد و این از شاهکارهای شهرداری مشهد است که گویا پی بولوارها و شُش خیابانهای آن را مهندس شهرستانی افکنده بود و پیرنیا آن پایه را بالا برده است.
خیابانهای پردرخت مشهد برخلاف خیابانهای پردرخت جاهای دیگر و از آن جمله تهران، مثل خیابان کاخ و پاستور و پهلوی، بسیار روشن است. معلوم شد که درخت سپیدار مزیتی که بر چنار دارد این است که، چون پشت برگها و شاخهها و تنه آن سفید شفاف است، نور را خوب منعکس میکند و در حکم لالهمردنگی اشعه خود را در اطراف خود میباشد و میپراکند، این است که خیابانهای پردرخت مشهد درحالیکه درختها شاخه به هم فرو برده و بر زمین سایهافکن شده و اتومبیل از لابهلای شاخههای درخت میگذرد، باز هم تابناک و رخشان و الهامآمیز و مواج است.
آنطور که من دیدم اگر بولواری که به وکیلآباد میرود، با همین صد متر پهنا ادامه یابد، نام بسیاری از خیابانهای معروف عالم و تاریخ مثل چهارباغ یا شانزهلیزه را پشت سر خواهد گذاشت.
در وسط بعض خیابانهای مشهد مثل بیشتر شهرهای ایران، از آن جمله کرمان، اخیرا مد شده است که چمن میکارند و سطح بسیاری از پارکها و بولوارها را هم چمن البته سبزی لطیفی است و همان است که در کوهستانهای ما آن را «مور» (بر وزن جور به معنی ظلم) تلفظ میکنند که صورت دیگر مرغ است و مرغزار از آن گرفته شده، اما نکتهای که باید بگویم این است که به گمان من شهرداریها در مورد استفاده از این گیاه لطیف و افراط در آن، اشتباه میکنند.
این مور یا چمن، خاص آبوهوای ایران نیست. اصولا چمن گیاه پرخرجی است؛ هر مترمربع آن مبالغ زیادی خرج برمیدارد. در کشورهای خشک شرقی که قطرهقطره آب را بهزحمت از آسمان پایین میکشند و از چاه بالا میآورند و در لولهها راه میاندازند، مصرف روزانه آن برای چمنکاری یک نوع اسراف و ولخرجی است. این چمن آب زیاد میخواهد، سرپرستی میطلبد، یک روز که از آن غافل شوی، مثل سر کچل زشت و نازیبا میشود.
اینکه اروپاییها در تمام شهرها و دهات و بیابانهای خود چمن دارند، دلیل کوشش خودشان برای نگهداری آن نیست، خداوند در آنجا هرهفته تابستان لااقل دو بار تمام سرزمینها را با آبپاش قدرت خود آبیاری میکند. آنجا اصلا درخت، مزاحم است، زیرا جلوی آفتاب را -که کمیاب است- میگیرد. در عوض چمن خودش خوب میروید؛ زیرا باران هست و دلپذیر است؛ زیرا همیشه شاداب است، فقط کافی است گاهی آن را بپیرایند.
اما در ایران باید همان کاری کرد که قدیمیها بعد از هزاران سال تجربه میکردند. باید درخت کاشت، زیرا در برابر آفتاب سوزان بیانتهایی که سالی اقلا ۱۰ ماه بیامان میتابد، احتیاج به سایه داریم. شاید متوجه نشده باشید که در دشتهای بیکران، یک تکدرخت چگونه جان مسافران را نجات میبخشد و چه همایون است درختی که بتوان ساعتی در سایه آن رخت برد.
علاوهبرآن درخت همیشه آب نمیطلبد؛ اگر چند سال اول درست آن را آب دهند، بعد خود ریشه میدواند و آب از زمین میگیرد؛ این است که با این مقدار زیاد آبی که فیالمثل شهرداری کرمان یا شهرداری شیراز صرف چمن میکند، اگر صرف درختکاری میکرد، همه اطراف شهرها را میشد جنگل کاشت.
ما به سایه در ایران بیش از چمن احتیاج داریم، زیرا در سایه درخت میتوان در تابستان قدم زد، ولی بر سطح چمن در برابر آفتاب ایران نمیتوان نشست؛ خصوصا که ما هنوز آنچنانکه باید از صحن چمن پارکها و بولوارها استفاده اساسی مثل اروپاییها نمیکنیم و درواقع چمنها در ایران حرام میشوند که به قول شاعر همشهریمان «این سبزه خوش است بی میاز بهر خران!» ۱،
۱ - و این مصراع را در همین کنگره، سعیدی سیرجانی هم به گوش بعضیها خواند.
سال تحصیلی۴۸-۴۹ از سالهای برکتخیز دانشگاه مشهد بوده است. دو کنگره در یک سال ترتیب داد که «کنگره شیخ طوسی» در ایام عید و همین «کنگره بیهقی» در پایان تابستان بوده باشد. حدود ۱۵۷ میلیون ریال بودجه سال گذشته دانشگاه برای بیش از ۳ هزارو۵۴ تن دانشجو مصرف شده است، بدین معنی که طرح ساختمان بیمارستان شهناز پهلوی و طرح نگاهداری پلیکلینیک و حقوق مدرسین و تهیه لوازم دانشگاهی و ساختمان خانه دانشجو و شروع ساختمان دانشکده الهیات و توسعه چاپخانه دانشگاه در جزو کارهای قابلاعتنا حساب میشود. خوابگاهی که ما در آن بیتوته میکردیم، ساختمان پنجطبقهای است و گنجایش ۳۶۰دانشجو دارد و همه را میتواند شام و نهار سلفسرویس یا به تعبیر من «بردار و بخور» بدهد.
مؤسسات وابسته به دانشکده بدینگونه کار میکنند:
دانشکده پزشکی دارای ۲۷استاد، ۳۶دانشیار، ۲۳استادیار و چهار دبیر و معلم و ۶۲دستیار و ۵۲۴دانشجوست.
دانشکده الهیات و معارف اسلامی با پنج استاد و دو دانشیار و سه استادیار و یک تن دانشیار افتخاری، ۲۵۸دانشجو را اداره میکند. دانشکده علوم با ۳۱استادیار و مدرس و معلم و ۳۳کارشناس آزمایشگاهی، ۶۱۳تن دانشجو را رهبر است. دانشکده دندانپزشکی با یک استاد و چهار استادیار و هشت دستیار و مدرس ۳۱۳تن دانشجو دارد؛ و بالاخره دانشکده ادبیات و علومانسانی دارای هفت استاد و یک دانشیار و هشت استادیار و مدرس و پنج دبیر است و ۹۹۶تن دانشجو و این همان دانشکدهای است که کنگره بیهقی را به راه انداخت.
بعضیها تردید داشتند که این زیارت کنگرهای آیا میتواند صددرصد مقبول باشد یا خیر؛ چون بلیت طیارهاش را که دانشگاه مشهد داده و خرج و مخارج زوار هم به دوش اینوآن بود؛ تنها میماند نیت آن و خواندن زیارتنامه که لابد از عهده برآمدهاند.
یاد حرف یغماجندقی افتادم که مردی از روی تشکیک، نه از جهت لیطمئن قلبه پس از برگشت از زیارت مشهد از یغما پرسیده بود: «میگویند که سنگ از راههای دور به زیارت حضرترضا (ع) میرود؛ آیا این اعجاز میتواند قابلقبول باشد؟» مرحوم یغما بیتأمل گفته بود: «البته که صحیح است و صددرصد هم صحیح است تو را که کلوخ چشمداری بیش نبودی، به زیارت خود کشاند و بازگرداند، سنگ که دیگر جای خود را دارد.»
در این کنگره، مقالاتی که جنبه تاریخی داشت نیز کم نبود. استاد مینوی بدون اینکه «توی پودنهها را بپاید» از ترک و تازیک در عصر بیهقی صحبت کرد. دکتر شیرینبیانی از زن در تاریخ بیهقی سخن گفت. دکتر نورانی وصال شخصیت آلتونتاش را از نظر بیهقی روشن ساخت و دکترجوادمشکور از آمدن ترکان غز به ایران سخن گفت. اصطلاحات دیوان و اداری را دکترمهدیمحقق، جهانبینی بیهقی را دکتر محمدعلیاسلامیندوشن، روش علمی او را تقیبینش روشن ساخت.
دکترجمالرضایی قیافه بوسهلزوزنی را در بیهقی مجسم ساخت و من به «یاد کرمان در تاریخ بیهقی» اکتفا کردم. گیتیفلاحرستگار از آدابورسوم و تشریفات دربار غزنه حکایت کرد و استاد دکترعباسزریابخویی، تاریخنویسیبیهقی را بهدقت توجیه نمود و مهدیرکنییزدی از دیوان رسالت و آیین دبیری از خلال تاریخبیهقی یاد کرد. محمودمهدویدامغانی در سخنرانی بسیار جالبی از جغرافیای تاریخی بیهق سخن گفت.
دکترصادقکیا بعضی اصطلاحات و ترکیبات خاص بیهقی را که مختص سرزمین بیهق و گویش بیهقی است، روشن نمود. گمان من این است که کنگره بیهقی اگر هزار گناه داشت، همینکه استادی مثل کانکاگایا را وادار نمود تا از ماورای دریای زرد، یعنی در جزایر ژاپن این تاریخ را از صدر تا ذیل بخواند و گروههای مذهبی عهد غزنوی را از خلال این تاریخ بیرون بکشد و آنگاه به لهجه ژاپونی با زبان بیهقی در جوار گنبد طلای حضرترضا (ع) در باب دین اسلام و گروههای آن سخن گوید و عذرخواه باشد، همین یکی برای سبککردن صد من استخوان هر گناه کنگره بیهقی و گردانندگان آن کافی است.
برای دانشگاه جوان مشهد و استادان جوانتر آن، آینده بسیار درخشان در پیش است و به قول همان بیهقی «ما پیران اگر عمر یابیم، بسیار آثار ستوده خواهیم دید که، چون شکوفه نهال را سخت تمام و روشن و آبدار بینند، توان دانست که میوه برچه جمله آید.»
برگرفته از مقاله «هزاره بیهقی»، نوشته محمدابراهیم باستانی پاریزی، شماره۷ (پیاپی ۲۶۵) نشریه یغما، تاریخ ۲۳مهر۱۳۴۹ صفحات۴۱۳تا۴۱۹