به گزارش شهرآرانیوز، وقتی جنگ آغاز میشود، هرکس با آنچه در توان دارد به میدان میآید. مردان در خط مقدم میجنگند و زنان، گاه پشت جبهه و گاه همقدم با خط نبرد، خدمترسانی را آغاز میکنند؛ از تدارک و پشتیبانی گرفته تا پرستاری و امدادگری.
بیبی زینب زندهباد از زنانی است که این مسیر را در همه سالها ادامه داده؛ زنی که پیش و پس از انقلاب، در دوران جنگ و در روزگار پس از آن، همچنان خود را مسئول دانسته و هر جا که نیاز بوده، حاضر شده است.
فعالیتهای اجتماعی و انقلابی او از سالهای نوجوانی آغاز شد. در همان دوران، بهعنوان دختری فعال و متعهد شناخته میشد؛ آنقدر که حتی معلمان مدرسه نیز نسبت به باورهای دینیاش حساسیت داشتند.
با آغاز تحولات انقلابی، همراه خانواده در تجمعها و راهپیماییها حضور داشت. خاطرات آن روزها برایش پررنگ و ماندگار است؛ روزهایی که با سختی، ترس و اضطراب همراه بود، اما ایمان و توکل، راه را برایش هموار میکرد. تجربه حضور در بیمارستان، جراحی ناگهانی و دیدار با مجروحان، بخشی از همان روزهایی است که مسیر زندگیاش را برای همیشه تغییر داد.
پس از پیروزی انقلاب، زندگی مشترکش را آغاز کرد؛ اما با شروع جنگ، تصمیم گرفت بهعنوان امدادگر راهی مناطق عملیاتی شود. انتخابی که برای بسیاری عجیب بود.
خودش میگوید: «همه میگفتند تازه زندگیات را شروع کردهای، نرو. اما من از همان ابتدا شرط کرده بودم که بتوانم در مسیر خدمت آزاد باشم.»
او همراهی همسری را برگزیده بود که مانع این انتخاب نباشد و همین همراهی، پشتوانه ادامه راهش شد.
حضور در مناطق جنگی برای او ساده نبود. گرما، کمبود امکانات، صحنههای تلخ مجروحان و شهدا و فشارهای روحی، بخشی از روزمرگیهای امدادگری بود.
او در کنار پزشکان و کادر درمان، به مداوای مجروحان میپرداخت؛ گاه در شرایطی که حتی حداقل تجهیزات پزشکی نیز در دسترس نبود. صحنههایی که تحمل آنها جز با عشق، ایمان و ایثار ممکن نبود.
خاطرات او پر است از لحظات تلخ و تکاندهنده؛ از مجروحانی که دچار موج انفجار شده بودند تا خانههایی که در بمباران از هم پاشیده بودند.
میگوید: «این صحنهها را نمیشود فراموش کرد. باید عاشق باشی تا بتوانی دوام بیاوری. من از خانه و زندگی گذشتم تا به آدمهایی کمک کنم که همه چیزشان را از دست داده بودند.»
پس از مدتی، همسرش نیز بهعنوان نیروی درمانی به مناطق جنگی آمد. همراهی آنها، اگرچه محدود به قوانین و شرایط خاص بود، اما دلگرمی بزرگی محسوب میشد. خاطراتی که گاه با سختگیریها و سوءتفاهمها همراه بود، اما در نهایت با شناخت و اعتماد حل میشد.
با پایان دوره حضور در مناطق عملیاتی، فعالیتهای او متوقف نشد. خدمترسانی شکل دیگری به خود گرفت؛ از بستهبندی و تدارک اقلام موردنیاز رزمندگان گرفته تا آموزش مهارتهای مختلف به زنان محله در مسجد.
او باور داشت جبهه فقط یک جغرافیا نیست، بلکه هر جا که نیاز باشد، همانجاست.
پس از پایان جنگ، مسیر فعالیتش به حوزههای فرهنگی و اجتماعی کشیده شد. برگزاری جلسات مذهبی، کمک به تأمین جهیزیه، تسهیل ازدواجهای ساده و حمایت از تشکیل خانواده، بخش مهمی از دغدغههایش شد.
خودش میگوید: «آدم تا وقتی زنده است باید مفید باشد و گرهای از کار مردم باز کند.»
در تمام این سالها، بیبی زینب زندهباد همچنان در میدان مانده است؛ زنی که امدادگری را فقط یک نقش مقطعی ندانسته، بلکه شیوه زندگیاش کرده است.