صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

مسافر سنت در هزاره سوم

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

  • کد خبر: ۲۹۸۴۴
  • ۲۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۴
حجت الاسلام محمدرضا زائری - کارشناس مسائل فرهنگی
شنبه| سر شب در بقالی با عجله مشغول خرید هستم و صدای اخبار ساعت ۲۱ بلند است. رئیس‌جمهور دارد از ضرورت مراعات شرایط کرونایی و حفظ فاصله اجتماعی می‌گوید و اینکه برای مدتی نمی‌شود بنشینید و گل بگویید و گل بشنوید! فروشنده که تا حالا چیزی نگفته است، دیگر طاقت نمی‌آورد و یک‌باره برمی‌آشوبد: «ما می‌شینیم گل می‌گیم و گل می‌شنویم؟ آقایان انگار در سیاره دیگری زندگی می‌کنند!»
یکشنبه|به عادت هرسال از جست‌وجوی آپارتمان و چک و چانه قیمت اجاره و دوندگی و پیگیری وام و قرض و قوله رسیده‌ایم به بنگاه املاک و خسته و کوفته نشسته‌ایم برای نوشتن قولنامه جدید که صاحب بنگاه به پشت شیشه اشاره می‌کند. پیرزنی که ماسک سفید بر صورت دارد، پشت شیشه ایستاده است. برمی‌خیزم و در را باز می‌کنم و از او می‌خواهم داخل بنگاه بیاید. شگفت‌زده می‌شوم وقتی می‌بینم که برنامه‌های تلویزیونی سال‌ها قبل را به یاد دارد و با لطف عجیب و مادرانه‌ای اظهار محبت می‌کند و بعد گلایه و شکایت از مسجد محلشان که امام جماعت و خانواده‌اش جواب سلام او را چنان که باید، نمی‌داده‌اند. بعد دست‌های نحیف و انگشتان فرتوتش را بالا می‌آورد و ناخن‌هایش را نشان می‌دهد که لاک رنگ و رو رفته‌ای دارد!
دوشنبه| تازه عکس پروفایلم را در شبکه‌های اجتماعی و صفحات فضای مجازی عوض کرده‌ام. قبلا هم این کار را کرده بودم و عکسی از خودم می‌گذارم بدون لباس روحانیت و انواع تحلیل‌ها از این طرف و آن طرف به گوشم می‌رسد. از کامنت‌ها شروع می‌شود تا شب که پسرم از پیغام برخی دوستان می‌گوید و چند ساعت بعد که برخی کانال‌های تلگرامی با مقایسه عکس فعلی و عکس قبلی نیت‌خوانی می‌کنند! با مردمی که این‌قدر برای عکس پروفایل شخصی یک نفر، وقت و فرصت تحلیل و بررسی و ارزیابی دارند، نرخ بیکاری باید همیشه در حال کاهش باشد!
سه‌شنبه| مجری مسابقه تلویزیونی از دختر جوان می‌پرسد: سپهبد صیاد شیرازی را چه گروهی به شهادت رساند؟ دختر پاسخ می‌دهد: «فداییان اسلام!» هم از دختری حدودا بیست‌وپنج ساله تعجب می‌کنم که فرق میان مجاهدین منافق خلق را با فداییان اسلام نمی‌داند و هم از تلویزیون که این پاسخ را پخش کرده است و البته اگر بدانم از سر صداقت با مخاطب است، بسیار خوش‌حال می‌شوم! شکاف نسلی و فاصله گفتمان حتى معطل نکرده که مسئولان فعلی کشور بروند و همین حالا سروکله‌اش پیدا شده است! باید همه کلاهمان را بالاتر بگذاریم و فکری به حال نظام ناکارآمد آموزش‌وپرورش و رسانه از کارافتاده ملی‌مان بکنیم!
چهارشنبه| کتابی از خاطرات یک رزمنده اردبیلی به دستم رسیده است با نام «بر بلندای گودال» که نویسنده و صاحب خاطرات را نمی‌شناسم. همین‌طوری کتاب را باز می‌کنم تا ورقی بزنم. صفحه‌ای است که به زیبایی لحظه‌های تکان‌دهنده وداع ۲ برادر را قبل از شروع عملیات روایت می‌کند. برادر کوچک‌تر دارد خانواده را به برادر بزرگ‌تری می‌سپارد که پیش از این مراقبت از او را بر عهده داشته است! خدایا چقدر لحظه‌های ناب و تکان‌دهنده مثل این هست که ندیده و نشنیده‌ایم؟
پنجشنبه| در خواب می‌بینم که سخنران جلسه‌ای هستم با حضور اهالی فرهنگ و ادبیات و سخن. سخنم به مرحوم ابوالفضل زرویی نصرآباد می‌رسد و می‌گویم خدایش بیامرزاد که آن ۲ اثر ماندگارش در مدح و منقبت قمر بنی‌هاشم (ع) کم‌نظیر بود. ناگهان متوجه می‌شوم که همه دارند با اشارات نظر و حرکت چشم و ابرو کسی را نشان می‌دهند. ابوالفضل زرویی خودش در میان حاضران نشسته است! زنده و سرحال و روبه‌راه و مرتب، با سن و سالی حدود ۴۰ سال با همان سبیل تابدار و همان روی شکفته، زنده‌تر از همیشه و من متعجب و حیران از حاضران و ایشان عذرخواهی می‌کنم که فکر می‌کردم او از دنیا رفته است! آری، هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق/ ثبت است بر جریده عالم دوام ما! روحش را به فاتحه و صلواتی میهمان کنید.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.