سقوط مرگبار کوهنورد شاهرودی از کوه دختر جوان برای انتقام از مرد تبهکار اراذل و اوباش اجیر کرد واژگونی خودرو پراید در نزدیکی مشهد با یک کشته و سه مصدوم (۱۴ آبان ۱۴۰۳) نقشه تجاوز و قتل پسر نوجوان برای دخترخاله ۴ ساله نسخه طب سنتی برای درمان سرفه‌های مزمن «مرگ» پایان رابطه مخفیانه با مرد متاهل بارش باران در جاده‌های خراسان رضوی (۱۴ آبان ۱۴۰۳) مرگ زن جوان به‌خاطر سقط غیرقانونی جنین شیوه برگزاری کنکور ۱۴۰۴ تغییر می‌کند؟ کشف ۴ هزار عدد قرص مخدر و غیرمجاز در مشهد (۱۴ آبان ۱۴۰۳) استخدام ۱۰ هزار پرستار، به زودی سرقت از ساکنان پایتخت در پوشش پرستار سند «هوشمندسازی سلامت» تدوین شد ۱۳ درصد بزرگ‌سالان غربالگری‌شده مبتلا به دیابت هستند اضافه‌کاری پرستاران به ساعتی ۱۰۰ هزار تومان می‌رسد؟ اشتغال فارغ‌التحصیلان دانشگاه جامع علمی‌کاربردی تا چهار سال آینده تضمین می‌شود خطر پیشی‌گرفتن آمار «مرگ» بر میزان «تولد» در کشور بارگذاری مدارک رتبه‌بندی معلمان از فردا (۱۵ آبان ۱۴۰۳) آغاز می‌شود کارت آزمون وکالت ۱۴۰۳ آماده شد متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی در انتظار اعتبار و مجوز‌های قانونی (۱۴ آبان ۱۴۰۳) روند رسیدگی به پرونده‌های قصور پزشکی در کشور چگونه است؟ جداول متناسب سازی حقوق بازنشستگان کشوری اصلاح شد (۱۴ آبان ۱۴۰۳) انهدام شبکه بزرگ سارقان پراید در مشهد پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (دوشنبه، ۱۴ آبان ۱۴۰۳) | آغاز کاهش محسوس دما از چهارشنبه مهلت ثبت‌نام غیرحضوری پذیرفته‌شدگان کارشناسی پیام‌نور فردا (۱۵ آبان ۱۴۰۳) به پایان می‌رسد هلال احمر ایران، رتبه اول تعداد اعضای جوان در جهان اینترنتی‌شدن ثبت اعتراض به جرائم تا پایان سال ۱۴۰۳ تعیین تکلیف پروژه‌های نرگس منطقه ثامن مشهد تعویق پذیرش بدون کنکور در دانشگاه فرهنگیان واژگونی کوئیک در سبزوار ۳ فوتی و مصدوم بر جای گذاشت (۱۴ آبان ۱۴۰۳) سهم ارزی داروخانه‌ها و یارانه شیرخشک پرداخت شد افزایش ۵۰ درصدی حقوق و دستمزد فوق‌العاده ویژه مشاغل عمومی سازمان بهزیستی کشور
سرخط خبرها

آغازِ چهارمین سال انتشار «شهربانو»

  • کد خبر: ۱۰۲۱۲۵
  • ۲۳ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۲:۲۵
آغازِ چهارمین سال انتشار «شهربانو»
در آستانه چهارمین سال انتشار «شهربانو» گوشه‌ای از زندگی زنانی را روایت می‌کنیم که برای همه ما خاطره ساختند.

حمیده وحیدی | شهرآرانیوز؛ نوشتن از چهار سال پرفرازونشیب شاید صفحات زیادی بطلبد که آدم بخواهد آنچه در ذهنش می‌گذرد بازگو کند. شب‌های کوتاه تابستان را به هم وصل کردیم و سرمای زمستان را در کوتاهی روزهایش ضرب کردیم تا بتوانیم از زنان بگوییم بدون جانب‌داری، بدون نگاه سیاسی، بی‌آنکه بخواهیم از این بخش که همیشه طرف‌داران خود را دارد به قول معروف برای خودمان قبایی بدوزیم. ما تلاش کردیم زنان شهرمان را با چهره واقعی و دغدغه‌هایشان بنویسیم. از آسیب‌های اجتماعی گفتیم، اما می‌دانیم هنوز مسیری طولانی در پیش داریم. شهر مشهد نیازمند حمایت از زنان و نشان دادن مشکلات آن‌هاست. در این بخش، بنا به ضرورت، از چند بانوی فعال که در یک سال گذشته با آن‌ها گفتگو داشتیم خواهیم گفت.

آغازِ ۴ سالگیِ شهربانو

مادر نمونه کشور فداکاری را به ما آموخت
بانو مریم کارگر عزیزی

بعضی آدم‌ها یک جوری در زندگی‌ات می‌مانند که دلت بی‌امان دستور می‌دهد بودنشان را پیش همه آدم‌هایی که می‌شناسی تکرار کنی! طوری هم از آن‌ها حرف می‌زنی که گویی همیشه برایت تازه‌اند و کهنگی هرگز در کلامت معنایی ندارد. بانو مریم کارگر عزیزی فارغ از همه مدال‌های بی‌نشانی که از مادرانگی بر سینه داشت، برایم این‌گونه بود، از همان وقتی که در سال ۹۵ یک ملاقات بهانه‌ای شد تا هرگز فراموشش نکنم.

هنوز روضه نذری ایام دهه فاطمیه را برای همسر و پسر مفقودالأثرش که سال‌ها بود در گوشه بهشت رضا (ع) آرمیده بودند می‎خواند. عنوان مادر و خواهر و همسر شهید باعث شد مدام به این فکر کنم مگر می‌شود یک آدم تا این اندازه دست از دلش بکشد و بی‌توقع از زندگی، هرچه دارد ببخشد. سال‌ها دل‌تنگی‌هایش را کجا خاک کرده که هیچ‌وقت صدایش درنیامده‌است؟

بعد از چاپ مصاحبه با این بانوی عزیز و بزرگوار، جمعی از مدیران شهری و خادمان خدمتگزار مردم مشهد به دیدار ایشان رفتند و ضمن تقدیر از مقام این بانوی عزیز که فخر زنان مشهد است، قرار شد کتاب سرگذشت ایشان چاپ شود. اگرچه در شرایط فعلی کسالت و یادآوری خاطرات حالش را مکدر کرده است، با پیگیری‌های انجام‌شده، امیدواریم در سال آینده یکی از کتاب‌های خوب در زمینه ایثار و فداکاری و مادرانه را انتشار دهیم.

آغازِ ۴ سالگیِ شهربانو

کار‌آفرینی از دل ضایعات
بانو فرشته نقوی

با فرشته نقوی وسط اطلاعات و آمار دفتر یک مسئول آشنا شدیم وقتی می‌گفت زنی را می‌شناسد که از دل ضایعات برای تعدادی بانو در حاشیه شهر اشتغال ایجاد کرده است. کارآفرینی شاید به حرف ساده باشد، اما در واقعیت، دشواری‌ها و حتی ازخودگذشتگی‌هایی لازم دارد تا به نتیجه برسد.

این افراد آدم‌های دغدغه‌مندی هستند که می‌خواهند تعداد بیشتری از مردم از خیر و برکت کار آن‌ها بهره‌مند شوند. ما در بولوار شاهنامه زنی را دیدیم که در حوزه بازیافت و آسیاب مواد و ضایعات پلاستیکی در مشهد فعالیت می‌کرد. با اینکه در تصور بیشتر ما بازیافت شغلی مردانه محسوب می‌شد، او همه کارکنان خود را نیز از میان زنان انتخاب کرد و کارگاهش به پاتوقی برای کسب رزق حلال تبدیل شد.

فرشته‌خانم می‌دانست که می‌تواند کارش را گسترش دهد، اما هنوز در پیچ و خم کار‌های اداری و سنگ‌اندازی‌ها مانده بود. او را زنی دیدیم که در صورت حمایت مسئولان شهری، می‌توانست به زنان یک منطقه در حد توان کمک کند.

آغازِ ۴ سالگیِ شهربانو

چترهاتان را گشودید و آفتاب آوردید
بانو فرشته قانع، بانو سیده ساجده موسوی و بانو سمیه رسولی

در هنگامه روز‌های تلخ تابستان که کرونا در مشهد بیداد می‌کرد و خبر‌های تلخ و مرگ و بیماری‌ها بر شهر سایه انداخته بود، با دو پزشک و یک پرستار آشنا شدیم که به صورت عام‌المنفعه و جهادی در تلاش برای نجات جان مردم و زنان بودند، زنان جوانی که با خود عهد کرده بودند لباس سفید‌شان را با روح و جوانه تازه پیوند بزنند.

قرارگاه شهید سلیمانی از ۲۰ مرداد در مشهد با همراهی پزشکان و پرستارانی که به صورت جهادی فعال بودند، آغاز به کار کرد. آن‌ها همان رزمندگان خط مقدم بودند که دلشان راضی نشد در آن روز‌های آشفته، بیماران را به حال خود رها کنند. آن‌ها خطر ابتلا به کرونا را قبول کردند و حتی از خوشی‌های کوچک زندگی خود در کنار خانواده‌شان دل کندند.

دکتر فرشته قانع، دکتر سیده ساجده موسوی و سمیه رسولی، پرستاری از نسل دهه‌هفتادی، شدند همان نسل جدیدی که شاید برخی سن‌و‌سال‌دار‌ها باور نکنند ازخودگذشتگی و نوع‌دوستی میان تار و پود وجودشان تنیده است. آن‌ها تنها چند نمونه از بانوان جهادگر در حوزه سلامت بودند که بدون هیچ اجباری و خودخواسته، پای کار آمدند تا حتی شده یک بیمار کرونایی راحت‌تر نفس بکشد و زودتر به زندگی عادی برگردد.

آغازِ ۴ سالگیِ شهربانو

چتر مادرانه با عطر نان
بانو قدسیه صمدی و بانو ریحانه اکبری

مادر چشم و چراغ محله بود. تعدادی از بانوان سرپرست خانوار در کنارش همیشه نان و روزی‌شان را برده بودند. قدسیه صمدی و ریحانه اکبری، مادر و دختری بودند که سال‌ها در کنار یکدیگر کارآفرینی کرده‌اند. در سفر استانی انسیه خزعلی، معاون رئیس جمهور در امور زنان، از آن‌ها تقدیر شد.

از طرفی نیز در عرصه گیاهان دارویی و زنبورداری فعال بودند. مادر و دختر سال‌ها در کنار هم زندگی کردند. مادر در کنار نوه‌داری، بهترین معلم برای دخترش نیز بود. ریحانه اکبری، اولین فرزند و تنها دختر قدسیه صمدی، ۱۵ سال پیش، در بازار گل مشهد، در حوزه بنکداری گیاهان طبیعی خشک‌شده فعالیت می‌کرد.

۵۰ نیروی کار داشت و به افغانستان و عراق صادرات انجام می‌داد. بیشتر نمایشگاه‌های بین‌المللی را شرکت می‌کرد. حالا مادر و دختر بهترین مبلغ برای کار خانوادگی بودند و معتقد بودند اگر اعضای خانواده در کنار قرار بگیرند، خداوند هم نگاه ویژه‌ای به آن‌ها خواهد داشت.

آغازِ ۴ سالگیِ شهربانو

صدای چکش تابوت شهدا قطع نمی‌شد
بانو زهرا قیداری

وقتی خبر درگذشت ناگهانی خانم قیداری را شنیدم، تصاویر زیادی در ذهنم گذشت. ابتدا باورم نشد. دلم می‌خواست مانند بسیاری از شایعات دروغ باشد و وقتی دلم از زمین و زمان گرفته بود و نیازمند صدایی گرم بودم، مهمان خانه‌اش شوم.

از پنج سال پیش که با او گفتگو کردیم تا حالا دلدادگی‌ام به بانوی مقاومت و الگوی زن مسلمان حقیقی روز‌به‌روز بیشتر شده است. آن مصاحبه همان زمان هم گل کرد و بعد‌ها به واسطه اخلاص در کلام خانم زهرا قیداری، توانست جایزه ملی جشنواره «زن و خانواده و رسانه» را کسب کند، زنی که خاطرات زندگی‌اش از روز‌های اول جنگ و بمباران بیمارستان صحرایی شبیه گوشه‌ای از فیلم‌های عجیب و تلخ بود. همیشه با خودم فکر می‌کردم خاطرات خانم قیداری سند مظلومیت همه زنان و مردانی بود که در شرایط سخت، با خون خود، وجب‌به‌وجب خاک ایران را حفظ کردند.

بغض رفتن خانم قیداری بی‌گمان سال‌ها باقی خواهد ماند و شاید بهترین حرف از او همان صحبت‌هایش باشد. برای همین، دوباره درباره بانوی آب و آیینه در شهربانو به او یک صفحه اختصاص دادیم، زنی که در روز‌های اول جنگ، به همراه دو پزشک هندی در یکی از بیمارستان‌های صحرایی، به مجروحان کمک کرد و متأسفانه هرگز کتاب خاطرات خود را ندید. بعد‌ها و با پیگیری‌هایی که انجام دادیم، متوجه شدیم سرگذشت خانم قیداری قرار است بعد از پرکشیدنش از دنیا چاپ شود. حیف که این زنان و مادران نمونه را از دست دادیم و هرگز قدرشان را ندانستیم.

آغازِ ۴ سالگیِ شهربانو

صبح یک برادرم را تشییع و عصر برادر دیگرم را بدرقه کردم
بانو مهین اسماعیل‌زاده

مهین اسماعیل‌زاده روز عکاسی در مجموعه «آیه‌ها» قصد داشت یک مادر شهید مفقودالاثر دیگر را هم دعوت کند و به ما تأکید کرد حتما سراغش برویم، مادر شهید شانزده‌ساله‌ای که وقتی توی جاده‌های خالی صحنه بازسازی‌شده عملیات «کربلای ۵» دست در دستمان راه می‌رفت، به تانک‌های کهنه نگاه کرد و گفت: خدا لعنت کند آن‌هایی را که از روی فرزندانمان با این‌ها رد شدند. دلش خوش بود به جوان‌ها، به همان دهه‌شصتی‌ها و دهه‌هفتادی‌هایی که با وجود نامهربانی‌های برخی مسئولان، باز هم غیرت وطن‌دوستی دارند و احترام مادر شهید را نگاه می‌دارند.

باور داشت هرجا نیاز باشد، رگ غیرتشان اجازه نخواهد داد کشور را تنها بگذارند. مهین‌خانم حتی راضی نشد مراسم تشییع برای روح پسرش برگزار کند تا مردم به زحمت نیفتند. حالا هم یک گوشه از این شهر، در کنار خادمی حرم امام رضا (ع)، بدون سهم‌خواهی زندگی می‌کند. قصه جلد این شماره شهربانو صرفا ساعتی از زنی است که می‌خواهد کمتر دیده شود و کمتر حرف زده است.

مهین‌خانم این روز‌ها از عملکرد برخی مسئولان که خون شهدا را نادیده گرفته‌اند و حواسشان به شرایط روز اقتصادی مردم و جوانان نیست ناراضی است. تأکید داشت که حتما بنویسیم: قسم به خون شهید، مسئولان مراقب رفتارشان باشند! ببینند که جای چه کسانی نشسته‌اند. فردای قیامت، ما با هم روبه‌رو خواهیم شد. پنج نفر از خانواده من رفته‌اند.

اگر سه شهید هم ببخشند، دو نفر دیگر راضی نخواهند شد. همه مسئولان باید روبه‌روی این شهدا و مادران آن‌ها جواب‌گو باشند اگر چیزی برای کمک به مردم در توان داشته‌اند و انجام نداده‌اند. بعد از چاپ در ویژه‌نامه هفتگی شهربانو، از این مادر و خواهر نمونه شهید در صحن علنی شورای شهر مشهد به پاس گوشه‌ای از فداکاری‌هایش تقدیر شد.

آغازِ ۴ سالگیِ شهربانو

تلفنی که پس از مرگ صاحبش روشن ماند
بانو نادیا شایسته

نادیا شایسته تولید‌کننده قطعات سنگین خودرو بود. فکرش را بکن! سال‌ها برای رؤیایی که در سر داری با همراه زندگی‌ات تلاش می‌کنی، امیدواری که روز‌های سخت تمام می‌شود و به مقصد دلخواه می‌رسی، اما چند قدم مانده به مقصدت، همراهت را از دست می‌دهی. سخت است که بخواهی تنها به مسیر ادامه دهی. نادیا شایسته از آن دسته آدم‌هایی بود که با وجود غم از دست دادن همسرش، نگذاشت شعله رؤیای مشترکشان خاموش شود.

بعد از فوت همسرش، یک‌تنه کسب‌و‌کاری را که در اذهان همه ما سخت است به دست می‌گیرد. تک‌به‌تک برنامه‌هایی را که تا پیش از این با همسرش مرور می‌کردند عملی می‌کند و این روز‌ها صاحب یک برند در تولید قطعات ماشین‌های سنگین است. او با وجود موج انبوه مخالفت‌ها، دل به دریای این کسب‌وکار می‌زند و اکنون تولیدکننده پیستون ترمز و کلاچ ماشین‌های سنگین، عضو انجمن قطعه‌سازان و کانون زنان بازرگان است. به گفته خودش، بار‌ها شده بود مشتریان به کارگاه آمده بودند و به دنبال مدیر می‌گشتند و زمانی که او را با لباس کار دیده بودند، چشم‌هایشان از تعجب گرد شده بود! شاید خیلی‌ها گمان می‌کنند زنی که در کاری که به اصطلاح عامیانه «مردانه» تلقی می‌شود کار می‌کند به مرور روحیات زنانه و لطافتش از بین می‌رود.

با اینکه آثار این کار روی دست‌های شایسته خود را نمایان کرده بود، روحیات زنانه را درون وجودش حفظ کرده بود. این را می‌شد از طراوت و سرسبزی گل‌ها و گیاهان گوشه خانه فهمید. بعد از چاپ مصاحبه این بانوی عزیز، علاوه بر گروه‌ها، کانال رسمی معاونت زنان ریاست جمهوری نیز این گفت‌وگوی دلنشین را منتشر کرد.

آغازِ ۴ سالگیِ شهربانو

شهرزاد موزه‌ها
بانو بیتا بابلیان

تعداد افرادی که در کشور شغل موزه‌داری دارند به شمار انگشتان یک دست هم نمی‌رسد، چه برسد به اینکه یک بانو در مسیر پرچالش شکل‌دهی یک موزه قدم بگذارد. بیتا بابلیان از زمانی که به یاد دارد، دل در گرو تاریخ اندیشه و زیست انسان و میراث فرهنگی داشته است که در موزه‌ها بیان و تجلی می‌یابد. تماشای آثار مختلف در موزه‌ها و روایتی که از طریق آن‌ها بیان می‌شود او را از تونلی به سفر در زمان می‌برد.

برای او، این کشش و علاقه آن‌قدر زیاد بود که پس از ادامه تحصیل در رشته انسان‌شناسی بصری در آلمان، به وطن بازگشت تا به سهم خود در آشکارسازی تاریخ و هویت پنهان شرق ایران بکوشد. او ۱۲ پروژه تأسیس موزه تخصصی جدید در این حوزه جغرافیایی فرهنگی را هدایت کرده که هرکدام به محتوای تخصصی خاصی متناسب با ویژگی‌های تاریخی و فرهنگی هر شهر در خراسان اختصاص یافته است. از جمله این پروژه‌ها می‌توان به موزه دانشگاه فردوسی مشهد، موزه موسیقی تربت‌جام، موزه نسخ خطی تایباد، خانه‌موزه شهید مطهری در فریمان، خانه‌موزه قرایی رشتخوار و موزه مازاری تربت حیدریه اشاره کرد.

از طرفی، به دلیل علاقه و تجربه در بحث کمک به آسیب‌های اجتماعی از طرف مجموعه شهربانو، این بانوی فرهیخته به مسئول قضایی در کمپ‌های ترک اعتیاد معرفی شد و ماه‌ها به صورت عام‌المنفعه برای زنان آسیب‌دیده خدمت کرد.

مادری برای ۴۱۷ فرزند یتیم!
بانو زهره گودرزی

گفتگو با زهره گودرزی که ۲۱ سال زندگی‌اش را وقف نیازمندان کرده است و ۴۱۷ فرزند دارد، برایمان جذاب بود. شاید خیلی‌هایمان برای کمک به دیگران تصور کنیم باید خودمان همه‌چیز داشته باشیم، بعد با خیال راحت، تازه اگر بتوانیم، از پول‌های اضافه برای کمک به افراد بی‌بضاعت استفاده کنیم. به نظر می‌رسد اصل نیت کمک کردن این است که خودت چندان دارا نباشی و باز هم بتوانی از مالی که در اختیار داری به دیگران ببخشی.

این کار دل بزرگی می‌خواهد که برای دوست داشتن همه آدم‌ها جا داشته باشد، دلی که در آن جایی برای طمع نباشد. زهره گودرزی از آن دسته آدم‌هایی بود که هرچند خودش هنوز مستأجر بود و می‌شد گفت زندگی مرفهی نداشت، وسعت کمک‌هایش بیش از آن بود. او حامی ۲۱ کودک یتیم بود و به گفته خودش، سرش برای کمک به دیگران درد می‌کرد.

ضمن اینکه این اواخر آزادی زندانیان را هم چاشنی کار خیر کرده بود. عجیب‌تر اینکه به فاصله چهار هفته که از مصاحبه ما با او تا چاپ گذشت، ۹ زندانی آزاد کرده بود. همین برای ما امیدبخش بود که الگوی ویژ‌ه‌ای از یکی از زنان دغدغه‌مند و دلسوز را معرفی می‌کنیم. ارتباطمان با خانم گودرزی بعد‌ها برای معرفی دیگر افرادی که در شرایط سختی قرار گرفته بودند حفظ شد و آن بزرگوار خواهرانه به این افراد کمک کرد.

انتگرال زندگی با حساب عاشقی
بانو زهرا افشارنژاد

نخستین بانوی دارنده دکتری ریاضی در خراسان رضوی از فراز و نشیب زندگی و تدریس با ما به گفتگو نشست، کسی که بسیاری از دانشجویانش بعد از فارغ‌التحصیلی در دانشگاه، حالا به قول معروف برای خودشان سری در سر‌ها درآورده بودند.

دکتر زهرا افشارنژاد است، اولین بانوی دارنده مدرک دکتری (پی اچ دی) در خراسان که پس از تحصیل در انگلستان، سال ۷۳ درجه دانشیاری و سال ۸۱ درجه استادی را دریافت کرد. در خانواده متوسط، اما فرهنگ‌دوستی که داشت، خیلی طول نکشید که علاقه‌اش به ریاضیات را کشف کرد. در ضمن، خواهر بزرگش اولین خانم معلم در دبیرستان‌های مشهد بود.

به همین دلیل، او را الگوی خود قرار داده بود تا معلم شود. زمانی که لیسانس خود را در مشهد گرفت، آرزویش به حقیقت تبدیل شد و در مدرسه علم (تیزهوشان) معلم شد. هنوز یک سال نشده بود که متوجه شد به دلیل اینکه شاگرد اول بوده است، بورسیه تحصیل برای خارج از کشور شامل حال او می‌شود. او کوچک‌ترین عضو خانواده بود که باید یک‌تنه برای آینده‌اش وارد مسیری جدید می‌شد.

افشارنژاد با موافقت خانواده به انگلستان رفت و بدون وقفه تا مقطع دکتری تحصیل کرد. از آن روز که برای خدمت پا به ایران گذاشت ۴۳ سال می‌گذرد. او در همه این سال‌ها، دانشجویان زیادی را برای کشف هرچه بیشتر کاربرد‌های ریاضیات هدایت کرده است. گفتگو یا این بانوی فرهیخته و استاد گران‌قدر دانشگاه فردوسی برای خود ما نیز ارزشمند بود، شاید که توانسته‌باشیم؛ گوشه‌ای از دینمان را به جامعه علمی کشورمان ادا کنیم.

بزرگ بانوان زندگی
زنان سرپرست خانوار و مشکلات بی‌اندازه آن‌ها

مشکلات اقتصادی زنان سرپرست خانوار را نمی‌توان کتمان کرد، اما خستگی روحی‌شان از بار روانی‌ای که جامعه به آن‌ها تحمیل می‌کند بیش از پیش به نظر می‌رسد. شاید مانند خیلی از مشکلات دیگری که هم‌نوعان ما را آزار می‌دهد و کاری از دستمان ساخته نیست، برای زنان سرپرست خانوار هم نتوانیم کاری انجام بدهیم، اما دست‌کم می‌توانیم آن‌ها را با حرف یا نگاه آزار ندهیم و سعی کنیم با حمایت، باعث تقویت اعتمادبه‌نفسشان شویم.

دولت و دستگاه‌های مربوط نیز باید فکری برای کمک به اقتصاد این خانواده‌ها کنند و برنامه‌ای برای ارائه خدمات مشاور‌ه‌ای به این زنان داشته باشند. سخن‌گفتن با زنان سرپرست خانوار کار آسانی نیست، آن‌ها که به تعداد سال‌های زندگی‌شان سکوت کرده‌اند و به اندازه همه روز‌های زندگی‌شان صبر را هر بار بیش از روز قبل تمرین کرده‌اند. فرقی نمی‌کند چه سن و سالی دارند یا حتی مهم نیست به دلیل جدایی، مرگ همسر یا متارکه عنوان «سرپرست خانوار» را به دوش می‌کشند.

موضوعی که اهمیت دارد این است که آن‌ها تک و تنها راهی را که ناهموارتر از قبل شده است و گاهی سنگلاخ مسیر زخمی‌شان کرده است، باز هم ادامه می‌دهند. خیلی‌هایشان از جایی به بعد خود را فراموش می‌کنند و همه وجودشان را صرف فداکاری برای فرزند یا فرزندان و حفظ آبروی زندگی‌شان می‌کنند، آبرویی که از آسایش خود که هیچ، از نان شب هم برایشان واجب‌تر است.

درست است که این روز‌ها هیچ‌کس در زندگی خود بدون مشکل نیست، اما این مشکلات برای زنان سرپرست خانوار ملموس‌تر و محسوس‌تر است. تا جایی که این موضوعات حل نشود، هنوز جای نوشتن از درد آن‌ها به جای خود باقی است. این زنان علاوه بر ایفای نقش پدر و مادری برای فرزندان، باید یک‌تنه از پس همه امور بیرون و داخل خانه بربیایند.

بعضی از آن‌ها فرزند ندارند و خود‌سرپرست هستند، اما نقطه مشترک بین همه این بانوان مسئولیت سنگینی است که بر دوش می‌کشند. جدا از آن، دچار فشار‌های روحی و روانی از سوی خانواده و جامعه نیز هستند. به همین دلیل، ممکن است زودتر دچار صدمه ناشی از آسیب‌های اجتماعی شوند. البته نمی‌توان این موضوع را انکار کرد که زنان سرپرست خانوار با غرور و استقلال سعی می‌کنند معاش خانواده خود را حتی به‌سختی تأمین کنند. ضمن اینکه خیلی از آن‌ها از پس سختی‌ها برمی‌آیند و با موفقیت خود، زندگی‌شان را طور دیگری رقم می‌زنند.

ما در یک شماره مفصل تلاش کردیم از این زنان سرپرست خانوار بگوییم، از مشکلاتشان صحبت کنیم، از حرف‌ها و نگفته‌ها که اگرچه می‌دانیم کم بود، قطعا در آینده نیز به آن‌ها خواهیم پرداخت و به گوش دیگران خواهیم رساند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->