سرخط خبرها

واسطه‌ای برای وصال

  • کد خبر: ۱۱۴۶۲
  • ۲۰ آذر ۱۳۹۸ - ۰۷:۴۰
واسطه‌ای برای وصال
مددکار خیریه پرتو مهر امام رضا (ع) از تلاش‌هایش برای یافتن خانواده فرزندان می‌گوید
نجمه موسوی کاهانی - یکی از بهترین احساسات دنیا حس دیدار انسان‌ها با عزیزانشان است. حالا اگر ما باعث و بانی این وصال باشیم شیرینی این حس برایمان دوچندان می‌شود. وصالی از نوع مادر و فرزندی، دیداری از نوع پدر با کودک از دیرباز گمگشته‌اش.

هیچ کس جای خانواده را نمی‌گیرد
راضیه ایزانلو، بیست‌وسه‌ساله بیش از یک‌سال است که به خیریه پرتو مهر امام رضا (ع) آمده است و وظیفه اصلی‌اش کنکاش در پرونده‌های قدیمی است که دیگر امیدی به یافتن خانواده فرزند وجود ندارد. راضیه درباره پیگیری‌هایی که انجام می‌دهد این‌طور می‌گوید: «از سال قبل به این خیریه آمدم و به‌عنوان مددکار مشغول به کار شدم. در اینجا بچه‌هایی داریم که خانواده‌های آن‌ها مشخص هستند و با اقوام خود رفت و آمد دارند، حتی در صورتی‌که بتوانند بعد از مدتی سرپرستی فرزندشان را عهده‌دار شوند، کودک ترخیص می‌شود، اما بچه‌هایی هم داریم که رد و نشانی از خانواده آن‌ها نیست و هیچ ملاقاتی ندارند.»

مددکاربودن حال و هوای خوبی دارد
وی ادامه می‌دهد: «من در حیطه‌های مختلف فعالیت می‌کنم. به عنوان مثال کار‌های پزشکی، ثبت‌نام مدرسه، ملاقات‌ها و بازدید‌ها و ترخیص‌ها، مراجعه‌هایشان به دادگستری و ثبت احوال و بیمه و تماس‌ها با من است و به همین دلیل با من ارتباط عاطفی نزدیکی برقرار می‌کنند. من گذشته بچه‌ها را بر اساس اطلاعات کمی که در پرونده وجود دارد پیگیری می‌کنم. آن‌قدر اطلاعات کم موجود پرونده بچه‌هایی را که در حرم یا پارک پیدا شده‌اند، پیگیری می‌کنیم تا خانواده‌ای از بچه‌ها پیدا کنیم، چه دور و چه نزدیک، به هر بابت وجود خانواده روحیه بچه‌ها را عوض می‌کند. حتی اگر نتوانند بچه‌ها را ترخیص کنند امکان ملاقات فراهم می‌شود.»

ماجرای فاطمه از زبان مددکار پرونده
ایزانلو در میان مواردی که یافتن خانواده فرزند موفقیت‌آمیز بوده است به ماجرای فاطمه اشاره می‌کند که چند ماه قبل مادر و برادرش را پیدا کرده بود. او درباره پیداشدن پدر فاطمه نیز می‌گوید: «فاطمه ۸ سال اینجا بوده و وقتی با او صحبت کردم به من گفت: «بار‌ها مددکاران پیگیر یافتن خانواده‌ام بوده‌اند، اما با بن‌بست روبه‌رو شده‌اند.» من اولین کاری که پس از مطالعه پرونده انجام دادم به قسمت آگاهی حرم رفتم، از آنجا مرا به دادگاه ثامن فرستادند و گفتند که پرونده فاطمه آنجاست. وقتی به دادگاه ثامن مراجعه کردم به من گفتند این پرونده مربوط به کودک مدنظر شما نیست. شرایط و تاریخ پذیرش را که مربوط به حدود ۸ سال قبل بود اعلام کردم و آن‌ها هم آرشیو خود را بررسی کردند و به سرنخ‌هایی از زمان و شیوه تحویل فاطمه و برادرش به بهزیستی رسیدیم. پس از آن به مرکزی که از برادرش مراقبت می‌شد رفتم و با مسئولان آنجا صحبت کردم که متوجه شدم رامین فقط یک‌سال در آنجا بوده و سپس مادر خود را پیدا کرده و رفته است.»

از پیگیری ناامید نشدم تا فاطمه امیدوار بماند
او ادامه می‌دهد: «با تمام شماره‌تلفن‌هایی که در پرونده رامین موجود بود تماس گرفتم. از هیچ کدام جوابی نگرفتم. فقط یک شماره تلفن ثابت بود که پس از تماس‌های مکرر بالأخره یک خانم گوشی را برداشت و با معرفی من گفت که «زن دایی فاطمه هستم» بسیار خوشحال شد و ادامه داد: «خیلی پیگیر بچه‌ها بودیم و دایی فاطمه بار‌ها برای پیداکردن او تلاش کرده‌است، اما نتوانسته ردی از او پیدا کند.» از آن‌ها خواستم که به مرکز بیایند و با فاطمه ملاقات کنند. بعد از آن هم شماره تماس پدر فاطمه را از دایی او گرفتم و پدر فاطمه هم به ملاقاتش آمد.»

دیدار پدر با دخترش
سرنوشت پدر و مادر فاطمه خود قصه‌ای پر پیچ و خم دارد. متأسفانه پدر به سرطان خون مبتلا شده‌است و زمان زیادی را زندگی نخواهد کرد. به همین دلیل از اینکه در این فرصت‌های آخر توانسته بار دیگر دخترش را ببیند از خوشحالی اشک می‌ریخت و خدا را شکر می‌کرد. او زمانی که دید دخترش خوب درس می‌خواند تا آینده زیبایی را برای همه‌شان رقم بزند آرامش خاصی پیدا کرد و از ما خواست با نگهداری از فاطمه به او کمک کنیم تا زندگی متفاوتی بسازد و اشتباهات مادر و پدرش را تکرار نکند. حالا فاطمه با یک خانواده کامل و با انگیزه قوی به زندگی ادامه می‌دهد.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->