وکیل امیر تتلو: قاضی پس از بررسی اظهارات و نشانه‌های عملی، توبه او را پذیرفت اختتامیه جشنواره ملی ناداستان «سفر در معنا» در مشهد برگزار شد + ویدئو هادی حجازی‌فر، مجری دو پروژه متفاوت می‌شود سینما، پل تازه ارتباطی ایران و ارمنستان سوگل خلیق: سریال «شکارگاه» دشواری هم داشت اما نتیجه ارزشمند بود فصل دوم سریال «دکل» از شبکه چهار پخش خواهد شد «قرار» با حال و هوای حرم مطهر رضوی روی آنتن شبکه تهران می‌رود فراخوان اولین رویداد نمایشنامه‌نویسی «قلم» منتشر شد علی دهکردی: دوران سختی را پشت سر گذاشتیم + عکس «کبوتر امید» از گرشا رضایی منتشر شد کافه شهر | مونولوگی از عشق و قند و خاطره ۱۵  فرهنگ سرای مشهد میزبان اکران فیلم و پویانمایی شده‌اند انتشار فهرست ۱۰۰ فیلم برتر دهه ۱۹۷۰ میلادی سینما با یک فیلم ایرانی ماجرای لغو اجرا‌های نمایش خانه به دوش در مشهد نتفلیکس فیلم هیجان‌انگیز «فرانکنشتاین» را اکران می‌کند طراح لوگوی «۰۰۷» جیمز باند درگذشت رمان «دیوید کاپرفیلد» ترجمه مسعود رجب‌نیا به چاپ سیزدهم رسید آغاز فیلمبرداری فیلم جدید جوئل کوئن در اسکاتلند پخش دوبله فارسی «جاده یخی انتقام» در شبکه نمایش خانگی
سرخط خبرها

عاشقانه‌های گریز!

  • کد خبر: ۱۲۴۳۸۹
  • ۱۵ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۳:۳۳
عاشقانه‌های گریز!
سیدخلیل حسینی عطار - پژوهشگر و مدیر انتشارات محقق

بامداد روز ششم خرداد تلفن همراهم زنگ خورد. محمدرضا بدیعی، مترجم خوش فکر معاصر، پشت خط بود. پس از احوال پرسی معلوم شد نگران حال حضرت میهن دوست است. گویی از خانم دانشور شنیده بود کسالت دارد و در بستر بیماری است. چند بار تلفن کرده بود، اما موفق به صحبت نشده بود، بنابراین نگران و بی تاب بود. قرار شد ساعت ۱۰ صبح برای دیدن حضرتش رهسپار شویم.

به استاد میهن دوست تلفن کردم. رخصت دیدار خواستم.

صدایش خسته و بی حال بود، اما با مهربانی پذیرفت. رأس ساعت یاد شده، به دیدنش رفتیم. از بستر بیماری برخاسته بود. روحیه اش بسیار خوب بود و خوشبختانه اثری از بیماری در سیمایش پیدا نبود.
کنارش نشستیم و کمی بعد صحبت گل کرد و طبق روال معمول از ادبیات فارسی به شعر معاصر - که علاقه مشترک جمع بود- رسید.

جناب بدیعی شعری از نیما را با صدایی خوش خواند. استاد میهن دوست به وجد آمده بود. خاطره‌ای از نوذر پرنگ را به یاد آورد که برایمان باز گفت: «روزی با جمعی از دوستان نزد پرنگ نشسته بودیم. او شعری را که تازه سروده بود برایمان خواند:

مردی/کنار پنجره تنها نشسته است/من
کنار پنجره تنها نشسته ام.

از دوستان نظر خواست. من پیشنهاد کردم به جای من بگوید:

دنیا/کنار پنجره تنها نشسته است/و او را بسیار خوش آمده بود.

همین را بهانه کردیم و خواهش کردیم، از شعر‌های خود برای ما بخواند. پذیرفت. چند شعر کوتاه و بلند را از حافظه درخشان خود خواند. پس از آن از کمد چوبی روبه روی مان انبوهی یادداشت و چند دفتر بیرون آورد که حاوی اشعار ناب و دل انگیز وی بود.

از او اجازت خواستم تا صدایش را ضبط کنم. رخصت داد. چند ساعتی برایمان شعر خواند. شعر‌های کوتاه، چند هجایی و هایکو مانندش به درخشش الماس بود. بی مانند، خیره کننده و تأثیرگذار.

هنگام شنیدن، احساس ناشناخته‌ای به جانت چنگ می‌انداخت و تو از این همه احساس و طراوت، غرق شادی، سرخوشی و گاه اندوه می‌شدی.

- استاد چرا اشعارتان را چاپ نمی‌کنید؟
این را حضرت بدیعی پرسید. من نیز بار‌ها این پرسش را با اشتیاقی صمیمانه با او در میان گذاشته بودم، اما خوب می‌دانستم پژوهش در فرهنگ عامه، اوسنه‌ها و اساطیر، او را از انجام کار‌های مربوط به آماده سازی و چاپ دفاتر شعرش باز داشته است.

به دل آرزو داشتم: خدا کند که گاهی به شعر نیز برگردد! محمدرضا بدیعی، گویی ذهن خوانی کرده باشد به استاد پیشنهاد کرد کار جمع آوری و تدوین اشعارش را به ما بسپارد. کریمانه پذیرفت.

چند ماهی پس از آن دیدار و در پی دیدار‌های مکرر، نخستین دفتر شعر او زیر عنوان «عاشقانه‌های گریز» را آماده چاپ کردیم. این کتاب در تیراژی محدود از سوی نشر «شمشاد» به طبع رسید، اما پس از آن با اصلاحات و اضافات بسیار برای چاپ به نشر چشمه سپرده شد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->