رونمایی از نخستین تیزر «ساعت جادویی» + فیلم خیز هنرمندان مشهدی‌ برای ساخت ۶ مجموعه تلویزیونی ۲۹ مجموعه سینمایی، میزبان چهل و سومین جشنواره فیلم فجر داستان‌های کهن را با ابزارهای نو تعریف کنیم کیانوش عیاری و منوچهر محمدی پروانه ساخت گرفتند سریال سرزمین مادری با کیفیت 4K-HDR روی آنتن تلویزیون+ زمان پخش اولیویا هاسی، ستاره فیلم‌های رومئو و ژولیت و کریسمس سیاه درگذشت آمار فروش سینما‌های خراسان‌رضوی در هفته گذشته (۸ دی ۱۴۰۳) «خیام‌خوانی» پرواز همای و گروه بوشهری «لیان» در تبریز + فیلم آمار فروش نمایش‌های روی صحنه تئاتر در مشهد طی هفته گذشته (۸ دی ۱۴۰۳) زمان پخش فصل سوم بازی مرکب مشخص شد + خلاصه داستان فیلم کوتاه کُر در راه جشنواره فیلم سولوتورن مجید صالحی با «تاکسیدرمی» در راه فجر چهل و سوم + عکس خون‌آشامی‌ها در رأس گیشه آمریکای شمالی انیمیشن داستان اسباب بازی ۵، در راه سینما تقدیر از بضاعت‌های مشهد، موجب افزایش انگیزه فرهیختگان و رشد مشهد می‌شود میلاد افواج، بازیگر تئاتر، درگذشت + علت فوت
سرخط خبرها

و من به دنیا آمدم

  • کد خبر: ۱۲۴۵۷۲
  • ۱۶ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۶:۰۴
و من به دنیا آمدم
قاسم رفیعا - شاعر و طنزپرداز

من دومین فرزند خانواده بودم. قبل از من احمد به دنیا آمده بود و بعد از آن قرار بود مادر دختردار شود. از من تا بعدی‌ها مادر آرزوی دختر داشت. آخرش هم نشد که نشد. بهمن سال ۱۳۵۰ تلخ‌ترین رویداد ایران رخ داد. رویدادی که در کتاب رکورد‌های گینس ثبت شد. پنج روز یک بند برف آ مد و بیشترین تلفات بارندگی برف به ایران تعلق پیدا کرد. بیشترین تلفات برف در تاریخ جهان. درست همان روز‌ها من به دنیا آمدم. همان موقع هم سرما خوردم و دائم در دوران کودکی ام دماغم آویزان بود. به قول طرقبه ای‌ها کارخانه سریش بودم.

از دوران کودکی و نوزادی ام چیز زیادی خاطرم نیست. خداییش کی یادش است؟ ولی مادرم می‌گوید تو کوچه آسیا (ما توی کوچه آسیا زندگی می‌کردیم. بعدا در مورد کوچه آسیا صحبت می‌کنم) این قدر برف می‌بارید که مردم تونل می‌زدند.

من در دوران کودکی از همین کوچه شیب و تنگ بیرون نیامدم. یعنی تا مدرسه پایم را توی طرقبه نگذاشته بودم مگر روز‌های عید که می‌رفتیم عیددیدنی. گوشه گیر بودم و در عین حال شر و تحمل ناپذیر.

من فقط شیر مادر خوردم، چون مادرم پول شیر خشک نداشت. تا یک سالگی قنداق پیچ بودم. مدل سهمگینی از شکنجه که می‌گفتند لازم است بچه‌ها پاهایشان سالم و راست باشد. نمی‌دانم بچه‌های امروز که قنداق نمی‌شوند پاهایشان کج و کوله است؟

هنوز بدنم از آن روزگار عرق جوش کرده. لباس‌ها و زیرشلواری‌های بقیه برای من کهنه می‌شد و مادرم کهنه‌ها را دم رودخانه می‌شست و به اقبال خودش نفرین می‌کرد که دومی هم پسر عن دماغویی شده که جز دردسر برای خانواده نخواهد داشت. فکرش را که می‌کنم پشتم می‌لرزد. توی آن برف‌های سهمگین باید به خاطر پسری مثل من رودخانه آلوده می‌شد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->