صلاح ما را تو می‌دانی او حال خوبش را قاب گرفته بود مزار شهید رئیسی کجاست؟ بررسی شیوه و ادب زیارت امام‌رضا(ع) از زبان حجت‌الاسلام‌والمسلمین رفیعی | به نام امام رضا(ع) گره‌گشایی کنیم تولیت آستان قدس رضوی: تلاش‌های بی‌وقفه شهید رئیسی در خدمت به مردم، الگویی برای مسئولان کشور است صبحی به رنگ گنبد طلا: روایت دل‌های عاشق در روز زیارتی امام‌ رضا (ع) گردهمایی ۸۰۰ نفر از برگزارکنندگان همایش جهانی شیرخوارگان حسینی در حرم رضوی نصب ۲۰۰ پنکه مه‌پاش در مسیر منتهی به جمرات همسر شهید جمهور: رئیسی مفهوم اقامه عدل را در عمل معنا کرد ۱۸ اندرز زندگی‌ساز اقدامات برجسته دولت شهید رئیسی در تسهیل سفر‌های زیارتی گنبد حرم مطهر امام‌رضا(ع) سیاه‌پوش شد (۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴) با دل سپرده به رضا(ع)، تا شهادت رفت + فیلم اطلس جغرافیایی راهبردی دفاع مقدس رونمایی شد دیدار با دریای عمیق معارف اسلامی در صحیفه سجادیه انگشتر عقیق تو در خون تپیده بود روایت یک سوگ دسته‌جمعی بدعادتمان کردید آقای رئیس‌جمهور شهید رئیسی اخلاق و تقوا مسئله اولش بود
سرخط خبرها

برای شهید حسین فهمیده، اسوه شجاعت و ایثار، هم‌زمان با سالروز شهادتش

  • کد خبر: ۱۳۲۰۱۶
  • ۰۸ آبان ۱۴۰۱ - ۱۲:۰۴
برای شهید حسین فهمیده، اسوه شجاعت و ایثار، هم‌زمان با سالروز شهادتش
پسربچه‌های دوازده‌سیزده‌ساله مرام‌هایی بین خودشان دارند که شاید به قدوقواره کوچکشان نیاید، اما حسابی به آن پایبند هستند؛ مثلا اگر قرار باشد رازداری کنند، به هیچ قیمتی لب از لب باز نمی‌کنند.

آزاده چشمه سنگی | شهرآرانیوز - رفیق محمدحسین هم وقتی دوان‌دوان خودش را رساند پشت در خانه آقای فهمیده و ایستاد تا مادر حسین بیاید، سه روز از رفتن او گذشته بود و حالا باید به مادرش خبر می‌داد که رفیقش کجا رفته است؛ «حاج‌خانم! محمدحسین رفته خرمشهر. دنبالش نگردید.» و بعد نفس‌زنان بی‌اینکه حرف بیشتری بزند یا بشنود، از آنجا دور شد. مادر حسین انگار منتظر چنین خبری بوده باشد، چادر از سر کشید و با نگاهی به آسمان برای نوجوان دلیرش دعا کرد.

می‌دانست که محمدحسین را نمی‌تواند در خانه نگه دارد. این را معلمان و مربی‌هایش هم می‌دانستند. وقتی با گل و شیرینی به مدرسه رفته بود تا از معلمش خداحافظی کند، هم کسی مانع رفتنش نشده بود، حتی فرمانده دانشجویان دانشکده افسری که روز اعزام، حریف اصرار‌های بی‌وقفه محمدحسین نشده و گفته بود: «باشه؛ فقط برای یک هفته بیا.» ۲۶ شهریور سال ۵۹ بود؛ همان روزی که محمدحسین ۵۰ تومانی را گذاشته بود کف دست رفیقش و گفته بود برای مادرم نان بگیر و سه روز دیگر به او خبر بده و بعد همراه دانشجویان، راهی خوزستان شده بود. کسی به قواره کوچکش اعتماد نمی‌کرد.

یک‌بار غرور مردانه‌اش ترک برمی‌دارد. بغضش را وقت گره زدن بند پوتین‌هایش، فرومی‌خورد و برای آنکه ثابت کند شجاعت به قدوقواره نیست، دور از چشم هم‌رزمانش می‌زند به دل عراقی‌ها. چندی بعد که می‌بینند یک عراقی کوچک‌اندام دارد به‌سمت خاکریز‌ها می‌آید، متوجه می‌شوند محمدحسین است. یکی، عراقی را ناکار کرده و لباس و سلاحش را غنیمت آورده بود. اما کسی گمانش را نمی‌کرد همین نوجوان، به‌تن‌هایی یک لشکر و فرمانده و گردان باشد. نارنجک، بازیچه نبود. راستی‌راستی منفجر می‌شد. متلاشی می‌کرد. ویرانگر بود. اما چه لقمه حلالی جسم محمدحسین را رشد داده بود و چه شیر پاکی با تنش عجین شده بود که هیچ خطری جز خطر از دست دادن خاک وطن به چشمش نمی‌آمد؟

می‌گویند وقتی اولین تانک منفجر می‌شود، عراقی‌ها گمان می‌کنند این منطقه مین‌گذاری شده است. عقب‌نشینی می‌کنند و محاصره شکسته می‌شود. این‌ها را حمید هوشنگی، خبرنگار رادیو، روایت می‌کند؛ همان کسی که خبر شهادت محمدحسین فهمیده را در رادیو اعلام می‌کند و مادر حسین همان‌جا یقین می‌کند این نوجوان سیزده‌ساله‌ای که می‌گویند، پاره تن اوست.

حالا خانه پدری محمدحسین فهمیده، موزه شهدای دانش‌آموز است و اشیای بازمانده از او در موزه شهدای تهران نگهداری می‌شود. هشتم آبان در تقویم به نام روز بسیج دانش‌آموزی، نام‌گذاری شده است و به فرمایش امام‌خمینی (ره) درباره شهید حسین فهمیده، او طفل سیزده‌ساله‌ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صد‌ها زبان و قلم بالاتر است، بر دل‌ها رهبری می‌کند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->