جام جهانی که البته به خط پایان خود رسیده است، فرصت بیشتری برای تماشای این بازیها به من داد و شنیدن گزارش گزارشگران. امسال مجریان و گزارشگران این جام، هرازگاهی اشارهای میکردند به اینکه نباید از واژههای غیرفارسی استفاده کنیم.
به نظر میرسد دست اندرکاران این برنامهها برای توجه به فارسی گویی، به مجریان و گزارشگران تذکراتی داده اند؛ تاجایی که گاهی به مهمانان خود هم رعایت فارسی گویی را یادآور میشدند. البته این موضوع اتفاق جدیدی نیست و گاهی در دیگر برنامهها هم میشنویم که چنین رویکردی وجود دارد؛ حال اینکه چقدر بها داده میشود، مسئله دیگری است. آنچه انگیزه نوشتن این یادداشت شد، گزارشهای پیمان یوسفی بود.
یکی دو باری در گزارشهای ورزشی وی شنیده بودم که واژهها و تعبیرهای قلنبه سلنبهای به کار میبرد؛ مانند همین «من حیث المجموع». در جایی هم خوانده بودم که «این گزارشگر در هر گزارشی، یکی دو جمله جالب میگوید که فکر ما را برای مدتها به خود مشغول و بیشتر سعی میکند از ادبیات خاص استفاده کند و به قولی ادبیات شاهنامهای به کار ببرد». جالب بود که در یکی از برنامهها خودش در همین چند شب پیش اقرار کرد که از حجم آن کلمهها و تعبیرهای سنگین و اداری و عربی و کلیشهای فاصله گرفته است.
دقت در گزارشها نشان میدهد که مانند خیلی جاهای دیگر دست گزارشگران از داشتن واژههای زیاد و متنوع خالی است. فقر واژه برای یک نویسنده و مجری و سخنران و گزارشگر، بدترین ضعف است؛ چون سرمایه اصلی او کلمه است و هرچه کلمه بیشتر داشته باشد، موفقتر است. البته برای یک گزارشگر که باید به صورت زنده و با سرعت گزارشگری کند، حضور ذهن برای یادآوری واژهها کار چندان آسانی نیست؛ اما اگر از دایره واژگانی بیشتری برخوردار باشد، بی گمان در زیباترشدن گزارش او اثرگذار است.
علاوه بر این، گزارشگری که مطالعه داشته باشد، میتواند با بهره گیری از امثال و اشعار و اصطلاحات زبان گفتاری و رایج در میان مردم، به جذابیت گزارشش بیفزاید. چند نمونه موفق از پیمان یوسفی را یادداشت کردم که مرور میکنیم. برای اینکه تیم حریف را پرتعداد تصویر کند، گفت: «انگار قشون کشی کرده است.»
برای اینکه دفاع محکم یک تیم را توصیف کند، گفت: «همه روزنهها بسته است و مربی چیزی رو به قضا و قدر نسپرده است.» برای اینکه حمله یک تیم را به سمت دروازه مقابل ناچیز توصیف کند، گفت: «این نه طوفان بود و نه حتی بادی، نسیمی بود که به دروازه حریف وزید.» در کنار این ادبیات، تعابیری مانند دست بر قضا گل نشد، عطش این تیم برای گل زدن بیشتر پایانی ندارد، این بازیکن در برابر دیدگان یک جهان خودنمایی میکند، انگار این مربی از جیک وپیک تیم حریف خبر دارد، نمونههایی از گزارشگری متفاوت این گزارشگر را میرساند.
به ویژه که به قول خودش از غلظت تعابیری سنگین و اداری مثل «من حیث المجموع»، «کماکان»، کما فی السابق»، «کأن لم یکن»، «علیای حال» هم کم کرده است. ازاین رو، آشکار و روشن است که یک گزارشگر ورزشی در کنار دانش ورزشی اش، به شدت نیازمند داشتن واژه، آشنایی با ادبیات، اشعار، اصطلاحات زیبا و پرکاربرد عامیانه و اجتماعی و البته لحن و جمله بندی درست است.