مراکز مشاوره ازدواج و خانواده ساماندهی می‌شوند آیا مدارس مشهد فردا (چهارشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۳) تعطیل است؟ بارش برف و کولاک در جاده‌های خراسان رضوی(۱۱ دی ۱۴۰۳) کاهش چشمگیر سرقت‌ها در یک دهه گذشته درباره آنفلوانزای خوکی چه می‌دانیم؟ زلزله ۴.۵ ریشتری سیرچ کرمان خسارت نداشت (۱۱ دی ۱۴۰۳) تشکیل کمیته ویژه برای راستی‌آزمایی آمارهای اعلامی دستگاه‌های مسئول در حوزه دارو و تجهیزات پزشکی قاتل خاموش در شهر قدس تهران خانواده ۳ نفره را به کام مرگ کشاند تعطیلی تفرجگاه‌ها و مناطق تحت مدیریت حفاظت محیط زیست در خراسان رضوی (۱۱ دی ۱۴۰۳) برای مقابله با سقط جنین غیرقانونی چه باید کرد؟ جلوی خرید و فروش غیرقانونی دارو‌های ترک اعتیاد در بازار آزاد باید گرفته شود شناسایی مرد هزارچهره در ساری | شاکیان به دادگستری مازندران مراجعه کنند + عکس سارقان دروغگو بازداشت شدند شیوع آنفلوانزای خوکی و افزایش مراجعه مردم به بیمارستان‌ها و مراکز درمانی در مشهد | مردم از ماسک استفاده کنند + فیلم تقدیر از داوطلبان اجتماعی برتر خراسان رضوی آخرین وضعیت بیماری‌های تنفسی در ایران و جهان (۱۱ دی ۱۴۰۳) بیماری ناشناخته اوتیسم نیازمند آگاه‌سازی جامعه است پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (سه‌شنبه، ۱۱ دی ۱۴۰۳) | تداوم روند کاهش دما تا پایان هفته  سن ابتلا به بیماری‌های قلبی ۱۰ سال کاهش یافته است رئیس دانشگاه علوم پزشکی مشهد: باید برای رفع کمبود‌های مالی در حوزه سلامت حوصله کرد متهم در بازسازی صحنه جرم: پشیمانم؛ اما نه برای قتل! مردان و زنان در کدام دهه عمر بیشتر ازدواج می‌کنند؟ تفاوت «نان کامل» با «نان سفید» چیست؟ کدام بهتر است؟ بیمار مرگ مغزی در مشهد نجات‌بخش جان ۵ بیمار شد (۱۱ دی ۱۴۰۳) رژیم‌های مد روز تأثیری بر کاهش وزن ندارند میل و هوس غذایی که ارتباط با بیماری آلزایمر دارد رانندگان تاکسی‌ کمتر آلزایمر می‌گیرند مراقب این ویروس گوارشی خطرناک باشید افزایش دو و نیم برابری اضافه کاری پرستاران تصویب شد مسمومیت اعضای یک خانواده ۶ نفره در نیشابور با گاز منوکسیدکربن بهبود معیشت و مقابله با فقر در دستور کار شورای عالی رفاه بررسی عفونت‌های بیمارستانی و مرگ پنهان بیماران!
سرخط خبرها

فرزندان عروس ۷۰ ساله مشهدی، داماد را سر به نیست کردند

  • کد خبر: ۱۴۶۷۵۴
  • ۰۲ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۷:۰۶
فرزندان عروس ۷۰ ساله مشهدی، داماد را سر به نیست کردند
فرزندان پیرزن مشهدی، پس از ازدواج مجدد مادرشان، داماد را سر به نیست کردند.

به گزارش شهرآرانیوز، زن ۷۰ ساله‌ سفره درد دل‌هایش را روی میز مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گشود.

این زن که با بغضی ترکیده، چون ابر بهاری اشک می‌ریخت، با بیان این که فرزندانم فقط به خاطر حرف مردم و حفظ آبروی خودشان مرا در تنهایی مرگبار قفس منزلم نگهداری می‌کنند، درباره سرگذشت خود گفت: مادرم بعد از این که مرا به دنیا آورد، از دنیا رفت و من از نخستین روز تولد بی مادر شدم، اما گویی روزگار همچنان با من سرناسازگاری داشت چرا که در ۷ سالگی پدرم را هم از دست دادم و کودکی یتیم شدم.

عمویم به خاطر دلسوزی مرا نزد خودش برد و بزرگم کرد تا این که در ۱۵ سالگی با پسرعمه ام ازدواج کردم و صاحب ۳ دختر و ۴ پسر شدم. همسرم راننده خودرو‌های سنگین بود و بار ترانزیتی به کشور‌های همسایه می‌برد. با وجود این، باز هم سرنوشت شوم من خودنمایی کرد و زمانی که ۳۰ سال بیشتر نداشتم، شوهرم نیز در یک سانحه تصادف جاده‌ای قطع نخاع و زمین‌گیر شد. من هم با پس انداز‌ها و پول دیه منزلی خریدم و آن را به نام «بیژن» سند زدم، اما او ۳ سال بعد از دنیا رفت و من تنها ماندم...

به خاطر چهره و ظاهر زیبایی که از آن برخوردار بودم، خواستگاران زیادی داشتم، ولی برای آن که فرزندانم تحقیر نشوند ازدواج نکردم و به مراقبت و تربیت آن‌ها پرداختم تا این که همه آن‌ها سروسامان گرفتند و به دنبال تقدیر خودشان رفتند و من صاحب نوه‌های زیبایی شدم.

فرزندانم به مدارج بالایی رسیدند و موقعیت‌های اجتماعی خوبی پیدا کردند. در این شرایط من هم در یک کارخانه تولیدی مشغول کار شدم، ولی فرزندانم اجازه ندادند کار کنم چرا که هرکدام از آن‌ها به خاطر موقعیت اجتماعی خودشان، این رفتار مرا موجب سرشکستگی می‌دانستند. خلاصه روز‌ها به همین ترتیب گذشت تا این که از ۱۵ سال قبل ترس از تنهایی به سراغم آمد.

شب‌ها تا صبح بیدار می‌ماندم و از این تنهایی وحشت داشتم. فرزندانم نه خودشان نزد من می‌آمدند و نه اجازه ساخت و ساز می‌دادند تا برای خودم مستاجری بیاورم و از این تنهایی رها شوم چرا که مدعی بودند منزل ارثیه پدرشان است و به همه تعلق دارد.

بالاخره در این وضعیت حدود ۳ سال قبل با یک بازنشسته نظامی که به خواستگاری‌ام آمد ازدواج کردم. «شهریار» هم از تنهایی رنج می‌برد و فرزندانش او را برای ازدواج با من یاری می‌کردند.

قرار شد «شهریار» به منزل من بیاید و در کنار هم زندگی کنیم. فرزندان او هر روز به ما سر می‌زدند و من هم از این که همدمی پیدا کردم خیلی خوشحال بودم، اما فرزندانم از این موضوع به شدت ناراحت شدند و مدام مرا تهدید می‌کردند و با انواع و اقسام تهمت‌های ناروا آزارم می‌دادند. آن‌ها معتقد بودند که هنگام پیری قصد دارم آن‌ها را رسوا کنم! و به همین دلیل شرایط زندگی را برایم دشوار می‌کردند تا جایی که به منزلم می‌آمدند و «شهریار» را هم تهدید می‌کردند.

کار به جایی رسید که نه تنها مرا از خانه بیرون انداختند بلکه شوهرم را نیز چند بار کتک زدند. فرزندان «شهریار» که شرایط را این گونه دیدند به دنبال پدرشان آمدند و او را با خودشان بردند. از آن روز به بعد من خیلی برای پیدا کردن «شهریار» به جست وجو پرداختم، اما تلاش هایم بی نتیجه ماند.

فرزندان «شهریار» که می‌ترسیدند بلایی به سر پدرشان بیاید او را به مکان نامعلومی انتقال دادند و من دیگر نتوانستم او را پیدا کنم. دوباره تنهایی به سراغم آمد و فرزندانم باز هم مرا رها کردند. در این روز‌ها زمین خوردم و دستم شکست، اما هیچ کس خبری نداشت تا این که یکی از همسایگانم متوجه ماجرا شد و مرا به بیمارستان رساند چرا که من زنی بی‌سواد هستم و نمی‌توانستم شماره تلفن فرزندانم را بگیرم.

آن‌ها بعد از این ماجرا مرا نوبتی به خانه خودشان بردند، ولی دچار مشکل شدند و به ناچار مرا به خانه ام بازگرداندند. اگرچه دوست دارم در خانه خودم باشم، ولی از تنهایی می‌ترسم و آن‌ها هم درک نمی‌کنند که حدود ۴۰ سال تنهایی یعنی چه!...

به دستور سرگرد «جواد یعقوبی» (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) بررسی‌های کارشناسی و اقدامات مشاوره‌ای در این باره در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.

منبع: خراسان

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->