گازگرفتگی در پتروشیمی ایلام منجر به مصدومیت ۳ نفر شد خبرهای ضدونقیض از تعداد مصدومان دومین تصادف اتوبوس زائران پاکستانی|علت حادثه اعلام شد توصیه هلال احمر به زائران اربعین؛ ماسک بزنید و با کودکان و سالمندان روبوسی نکنید دومین تصادف خونین برای اتوبوس زائران پاکستانی | ۴ کشته در نی‌ریز فارس (۴شهریور۱۴۰۳) پنج مصدوم در حادثه تصادف ۲ خودروی سواری در جاده کلات به مشهد (۴ شهریور ۱۴۰۳) جزییات آتش‌سوزی یک واحد صنفی در محله طلاب مشهد+تصویر(۴ شهریور ۱۴۰۳) انتصاب دو بانوی دیگر در سازمان محیط‌زیست کشور دستگیری ۳۱ شرور در مشهد مرگ ۲ نوجوان نیشابوری در استخر ذخیره آب کشاورزی در روستای گرینه دستور وزیر آموزش و پرورش برای تشکیل کارگروهی جهت بررسی اعتراضات داوطلبان آزمون استخدامی جاده کندوان و آزادراه تهران - شمال یکطرفه شد (۴ شهریور ۱۴۰۳) آتش سوزی اتوبوس درون شهری در بولوار ساجدی مشهد + عکس و فیلم (۴ شهریور ۱۴۰۳) کشف ۳۶ فقره زورگیری و قاپ زنی تلفن همراه در مشهد جنین‌هایی که زائر اربعین شدند انسولین ایرانی جای خود را در بازار مصرف باز می‌کند روغن کانولا یا آفتابگردان؟ کدامیک بهتر است مصرف کنیم؟ کمبود معلم از طریق نیرو‌های حق‌التدریس و بازنشسته جبران می‌شود از خواص کره بادام‌زمینی برای سلامتی غافل نشوید ادامه پویش «نذر خون حسینی» تا پایان ماه صفر پرداخت حقوق بازنشستگان و پول گندم‌کاران در اولویت کار دولت است خبر جدید برای بازنشستگان تامین‌اجتماعی | احکام متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان تامین‌اجتماعی صادر می‌شود (۴ شهریور ۱۴۰۳) کاهش دمای محسوس در روز‌های پایانی هفته در مشهد و خراسان‌رضوی (یکشنبه، ۴ شهریور ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

راننده‌ای که با خدا معامله کرد

  • کد خبر: ۱۴۷۶۳۴
  • ۰۸ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۶:۴۰
راننده‌ای که با خدا معامله کرد
سیدمحمدرضا هاشمی - روزنامه نگار

مدتی است که شماری از بانک‌ها ما مهاجران افغانستانی را از خدمات موبایل بانک محروم کرده اند. این کار در دنیای امروز که موبایل و اینترنت به جانمان بسته است و محروم بودن از خدمات موبایل بانک مصیبت است، باعث ایجاد مشکلاتی برای مهاجران افغانستانی مقیم ایران شده است. چند شب پیش درحالی که در خیابان بودم و پول نقد در جیب نداشتم، دست تکان دادم و یک پراید از آن‌ها که شیشه اش وقتی پایین می‌آید به آسانی بالا نمی‌رود، نگه داشت و سوار شدم.

به راننده گفتم پول همراهم نیست و لطف کنید یک شماره کارت بدهید تا زنگ بزنم برایتان واریز کنند. راننده که مردی قدبلند با مو‌هایی سیاه وسفید بود و احتمالا داشت دهه چهارم زندگی را تمام می‌کرد، گفت بنویس. من هم نوشتم و پیامک کردم برای یکی از دوستان تا پرداخت کند. چون خودم نمی‌توانم با موبایلم پول جابه جا کنم!

شماره کارت به نام یک خانم بود. به راننده گفتم: «خیلی از همسرتان حساب می‌برید که شماره کارت ایشان را می‌دهید.» راننده گفت نه، این طور نیست و شروع کرد به تعریف کردن: «این شماره کارت پیرزنی است که در همسایگی ما زندگی می‌کند. او کسی را ندارد و هر وقت مسافری دارم که پول نقد ندارد، شماره کارت او را می‌دهم تا کمک ناچیزی کرده باشم. مدتی قبل مشکلی برایم پیش آمد.

همان جا نذر کردم که اگر آن مشکل حل شد، تا شش ماه شماره کارت آن پیرزن را به مسافرانی بدهم که قصد دارند هزینه کرایه شان را کارت به کارت کنند. شش ماه تمام شد، اما من همچنان شماره کارت او را می‌دهم.»

وقتی به مقصد رسیدم، گفتم اجازه بدهید رسید واریز پول را نشانتان دهم. آقای راننده با لهجه مشهدی قشنگش گفت: «درسته، نِمِخه دِداش، مو با خدا معامله کردُم.»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->