پیش فروش دو محصول سایپا ویژه دی ماه ۱۴۰۳ اعلام شد + شرایط و قیمت وزیر نیرو خبر داد: کسری گاز در مناطق سردسیر ایران چه تعداد واحد نیروگاهی از مدار خارج شده است؟ تأمین ارز واردات کالا‌های اساسی و دارو از مرز ۱۱ میلیارد دلار گذشت نیروگاه برق ری از مدار تولید خارج شد | اتمام ذخیره گازوئیل قیمت امروز خودرو‌های خارجی (۶ دی ۱۴۰۳) | رشد ۷۵ میلیونی چانگان قیمت امروز خودرو‌های داخلی (۶ دی ۱۴۰۳) | قیمت کراس اوور ایران خودرو مشخص شد رشد بیش از یک‌ میلیون تومانی قیمت سکه و ۱۱۴ هزار تومانی قیمت طلا طی یک روز در مشهد (۶ دی ۱۴۰۳) ارزان‌ترین موبایل‌های آیفون چند؟ (۶ دی ۱۴۰۳) نرخ امروز دلار، طلا، سکه و ارز دیجیتال (۶ دی ۱۴۰۳) | طلا به گرمی ۵ میلیون و ۸۰ هزار تومان رسید توزیع گوشت قرمز رایگان برای خانواده‌های کم برخوردار + جزئیات گزارش ۴ ماهه نهضت ملی مسکن منتشر شد خسارت قطعی چندساعته برق به ۲۲ کارخانه سیمانی کشور | توقف تولید سیمان در تهران و خراسان ملک در این منطقه گران خواهد شد کارخانه تولید کاغذ سنگی در فاروج خراسان‌شمالی با حضور وزیر نیرو افتتاح شد (۶ دی ۱۴۰۳) سوختگیری بنزین با کارت بانکی از سال ۱۴۰۴ بررسی وضعیت احداث پروژه آزادراه حرم تا حرم در دستورکار شورای گفت‌وگوی دولت و بخش خصوصی جدول قیمت سکه‌های پارسیان (۶ دی ۱۴۰۳) | سکه پارسیان در آستانه ۸ میلیونی شدن! اعترافات قاتل در بازسازی صحنه جرم: مقتول سال‌ها بازی‌ام داده بود سود مرحله جدید سهام عدالت چقدر است و چه زمانی واریز می‌شود؟ قیمت سکه‌های ضرب ۸۶ حراج مرکز مبادله چقدر است؟ آیا ثبات به بازار ارز برمی‌گردد؟ (۶ دی ۱۴۰۳) قیمت امروز میوه و صیفی جات در مشهد اعلام شد (۶ دی ۱۴۰۳) | بادمجان ۱۵ تا ۲۵ هزار تومان کارگران چطور مالیات‌های مازاد بر حقوق را پس‌ بگیرند؟ سازندگان توان فروش و ساخت مسکن را ندارند سرپرست مدیریت روابط عمومی و امور بین‌الملل سازمان منطقه آزاد کیش منصوب شد وزیر نیرو: هزینه تولید هر کیلووات ساعت برق ۸ هزار تومان است پیش بینی قیمت سکه و طلا (پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳) پیش بینی قیمت ارز و دلار (پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

روزی که هندوانه خریدیم!

  • کد خبر: ۱۶۲۸۷۵
  • ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۲۰:۴۵
روزی که هندوانه خریدیم!
میوه فروش گفت: این روز‌ها هندوانه ارزان‌ترین میوه است. الان مردم خیلی ریسک می‌کنند، زندگی شون رو می‌فروشند، میرن تو بورس سرمایه گذاری می‌کنن. بعد شما دو ساعته اومدی اینجا می‌ترسی یه هندوانه انتخاب کنی.

فروشنده به بابا گفت: چه خبره آقا! دو ساعته داری می‌زنی تو سر هندوانه.

بابا گفت: تو سر شما که نمی‌زنم. دارم می‌زنم تو سر هندوانه، می‌خوام ببینم خوبه یا نه؟ مجانی که نمی‌خوام ببرم، بابتش می‌خوام پول بدم. می‌فهمی؟ پول.

میوه فروش گفت: این روز‌ها هندوانه ارزان‌ترین میوه است. الان مردم خیلی ریسک می‌کنند، زندگی شون رو می‌فروشند، میرن تو بورس سرمایه گذاری می‌کنن. بعد شما دو ساعته اومدی اینجا می‌ترسی یه هندوانه انتخاب کنی.

گفتم: اتفاقا بابای من هم خیلی ریسک پذیره، ۵۰۰ هزار تومان توی بورس سهام خریده.

بابا لبخند غرورآمیزی زد و گفت: البته این چیز‌ها گفتن نداره پسرم. ولی حالا که بحثش پیش اومد من نه ۵۰۰ هزار تومان که ۵۲۶ هزار تومان توی بورس سرمایه گذاری کردم.

میوه فروش گفت: واقعا؟! من یک توصیه اقتصادی بهت دارم. مواظب باش سهامت رو از بورس نکشی بیرون، بورس به اندازه کافی خودش بالا و پایین داره، شما این حجم هنگفت سرمایه رو بکشی بیرون، شوک بی سابقه به اقتصاد وارد میشه.

بابا که تمام تمرکزش روی هندوانه بود، دوباره زد تو سر هندوانه و به یک مشتری دیگر که کنارش ایستاده بود گفت: به نظر شما آقا این صدای طبل می‌ده.

او هم گفت: صدای پیانو و ویولن سل که نمی‌ده، احتمالا صدای طبل می‌ده.

یک مشتری دیگر هم به بابا گفت: کاش آدم‌ها موقع انتخاب همسر، همین دقتی رو داشتند که شما هنگام انتخاب هندوانه داشتید.

بعد از اینکه ده دوازده تا مشتری دیگر آمدند و چند قلم میوه خریدند و رفتند، بابا هم با خودش سر انتخاب یک هندوانه به توافق رسیــد و به خانـــه آمدیم.

وقتی هندوانه را به خانه بردیم به بابا گفتم: کارد بزنیم بخوریمش.

بابا گفـــت: کارد بخوره به شکمت. بگذار توی یخچال سرد بشه، بعد بخوریم.

یک دقیقه بعد از اینکه هندوانه را گذاشتم توی یخچال، داداش کوچکم گفت: فکر کنم الان دیگه کامل سرد شده باشه.

بابا گفت: حداقل سه ساعت باید توی یخچال باشه.

گفتم: تا الان ۲ ساعت و ۵۹ دقیقه اش گذشت.

رفتم ساعت را کوک کردم تا بعد از سه ساعت زنگ بزند.

مامان گفت: خوبه کسی نیست این صحنه‌ها رو ببینه وگرنه می‌گفتند این‌ها چه گرسنه‌هایی هستند دیگه.

گفتم: بابا! مگه هندوانه گرسنه رو هم سیر می‌کنه؟

بابا گفت: امشب آزمایش عملی انجام می‌دیم، به جای شام هندوانه می‌خوریم ببینیم سیر می‌شیم یا نه!

خلاصه بعد از گذشت سه ساعت، هندوانه شکافته شد.

هندوانه را که خوشبختانه قرمز درآمده بود، خوردیم و من و داداش کوچکم شروع کردیم به تراشیدن پوست هندوانه.

همان طور که داشتم می‌تراشیدم، گفتم: اگر گوسفند داشتیم، می‌شد با پوست هندوانه تغذیه اش کنیم.

مامان گفت: کدوم پوست؟ الان اگه گوسفندی هم می‌داشتیم شما پوستی نگذاشتید بدیم بدبخت بخوره! از بس تراشیدید از پوست هلو هم نازک‌تر شد.

بابا گفت: عیب نداره پوستش خاصیت داره.

مامان نفس عمیقی کشید و آمد پیش من و گفت: پسرم اگه دیگه با این پوست هندوانه کاری نداری بده ببرمش!

و بعد بدون اینکه منتظر جوابم بماند پوست را برداشت و انداخت توی سطل آشغال آشپزخانه.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->