انقلاب یکی از رخدادهای مهم سیاسی مبتنیبر فعالیت و عملِ انسانهایی است که در آن بارفتار تاریخی زیست میکنند. ازآنجا که تاریخ به صورت تکصدا روایت شده است، انقلابها معمولا عملی مردانه و با صفاتی همچون متهورانه، شجاعانه و دلیرانه که انتسابیافتنی به مردان است، توصیف میشود، این درحالی است که زنان نهفقط به مثابه تشکیلدهنده نیمی از پیکر جامعه، بلکه بهعنوان موتور محرکه رخدادهای انقلابی و تاریخی فراموش شدهاند. همواره درباره جمعیت زنان و نقش آنها در عروج مردان، سخنها گفته شده است، اما بسنده کردن به نقش تربیتی زنان برای پرورش پسرانی «شجاع» و «دلیر» و دخترانی «صبور»، باوجود اهمیت بسزایی که دارد، نادیدهانگاریِ بخش عمدهای از فعالیت زنانی است که براساس نگاه سنتی، عمل آنان بیشتر مردانه تلقی میشود.
بهمن ۱۳۵۷، نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران بهشمار میرود. در این مقطع تاریخی، زنان گاهی پیشروانه و گاهی دوشادوشِ مردان، بهمنظور کسب هویت جدید در پرتو رهنمودهای امامخمینی (ره) در عرصه عمل و نظر به مبارزه برخاستند. نکته مهم این است که در انقلابها و جنبشهای مدرن، زنان به مثابه برگ برنده کشاکش میان نیروها بهشمار میروند. حمایت از زنان و به رسمیت شناختن حقوق آنان، مخرج مشترک پدیدارهای اجتماعی مدرنی است که به بسیج سیاسی به عنوان عامل پیروزیبخش تکیه زدهاند. انقلاب ایران از این منظر در تقابل با همه اشکال سیاسی تغییر اجتماعی قرار میگیرد. گروههای مختلف در آستانه انقلاب، هرکدام با شعاری به یارگیری ازمیان مردم میپرداختند و درحالیکه هرکدام از مسلکهای نوپا، وعده نان، مسکن و آزادی میدادند، امامخمینی (ره) «کرامت انسانی» را ارمغان انقلاب اسلامی برای زنان میدانست. درحقیقت رهبر انقلاب، از اسلام بهعنوان یک چارچوب ریشهدار در جامعه ایرانی برای ساخت دنیای جدید زن ایرانی، سخن میگفت. در این تلقی جدید، زن نه پنهانشده در خانه بلکه در بطن رخدادهای اجتماعی قرار میگرفت، با اینهمه، این حضور زن و در مرکزبودگی او، نه آنچنان که نظام سیاسی پیشین به تقلید از کشورهای پیشرفته غربی میخواست، بلکه در بافتاری قدیمی بود که اکنون مُنادی معانی جدیدی برای زن ایرانی بود. بهمن پرحادثه ۵۷، آورنده دنیای تازهای برای زنان بود که از یک سو از برداشتهای سنتی و قدیمی که زن را بریده از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و در جایگاه ویژهای مطیع میخواست، خبری نبود و از سوی دیگر، آنها را از شر پیگیری مدل غربی آزادی زنانه و جای گرفتن در قالبی که برایش بیگانه بود، رهانید. نقش زنِ ایرانی در انقلاب اسلامی، پذیرش و تایید معنای جدید مفاهیم و ارزشهای نوینی بود که بر پایگاه ویژه زنان تاکید میکرد. آنها ازطریق مشارکت در فعالیتهای انقلابی، همچون نوشتن دیوارنوشتهها، چاپ و توزیع اعلامیهها، تکثیر نوارهای صوتی و حضور آشکار در تظاهرات خیابانی، نشان دادند ازطریق راه سومی که پیروی از نهضت امامخمینی (ره) برای جامعه زنان به ارمغان میآورد، میتوانند اداره امور اجتماعی و سیاسی را برعهده گیرند. رویکرد انقلاب بیش از آنکه برهم زدن ساختارها و نهادهای سیاسی باشد، تغییر در مفاهیم و ارزشهایی است که یک نظام سیاسی برای پذیرفته شدن آن از سوی مردم کوشش میکند. در این قالب جدید، زنان راهی به رهایی جستند و با تمسک به آن، بیهیچ تردیدی پا به دنیایِ جدید گذاشتند. زنان که تا پیش از آن جز در قالب ناهمخوان غربی راهی به سیاست و اجتماع نداشتند، از منفذ ایجادشده بهواسطه انقلاب برای حضور به بهترین نحو بهره گرفتند. نقش زنان در انقلاب اسلامی، کسب هویتی جدید، بدون پافشاری بر تصاحب دستاوردها بود که ازطریق آن بتوانند درکنار نقشهای تربیتی در بستر خانواده، بهگونهای مستمر در عرصه اجتماعی حضور یابند، با اینهمه زنان، این انقلابیهای نجیب و خاموش، انقلاب را مستمسک و دستمایهای برای تصاحب مسند و مقام در سیاست قرار ندادند و همچنان بر تغییر و تحول ازطریق پذیرش و واپس زدن معانی ارزشهای جدید تاکید کردند. زن ایرانی مستور در سراپرده رخدادهای سیاسی در پیروزی انقلاب اسلامی و انقلاب در ایجاد معانی جدید، سهمی آنچنان سترگ دارد که نادیده گرفتن آن ممکن نیست.