یک دانش آموز: دوچرخه باعث میشود هوا پاک شود و من از این میترسم که فرهنگ دوچرخه سواری آن قدر تقویت شود که هوای مشهد همیشه پاک باشد و ما دیگر تعطیلی به دلیل آلودگی هوا نداشته باشیم!
یک خودروساز: راستش ما خیلی میترسیم. ما با این همه زحمت این حلب پارهها را به خودرو تبدیل میکنیم و برای خریدشان صف طولانی تشکیل میشود؛ ولی اگر بیشتر مردم به سمت دوچرخه حرکت کنند، مطمئنا تقاضای کمی برای خودرو خواهد بود و این
خیلی بد است.
یک نفر از داخل اتاق عمل: اگر قرار باشد همه دوچرخه سواری کنند که دیگر کسی اضافه وزن ندارد و دنبال جراحیهایی مثل لاپاراسکوپی یا اسلیو معده نمیرود. آن وقت جراحانی که این عملها را انجام میدهند، چه کار کنند؟ چرا میخواهید جمعیت بیکار کشور را
زیاد کنید؟
راننده پراید: من اگر سوار دوچرخه شوم، بقیه فکر میکنند وسیله دیگری ندارم. آن وقت آنها نمیفهمند آن قدر پول دار هستم که یک پراید ۳۰۰ میلیونی دارم که چند تا مشتری پیگیر هم دارد!
یک نفر در حال خرید مواد غذایی: دوچرخه باعث میشود قند و چربی آدم بسوزد. آیا شهرداری از قیمت روز قند و روغن مطلع است که این قدر راحت میخواهد آنها را از انسان بگیرد.
یک نفر سر سفره: من الان حوصله ندارم که بروم از آشپزخانه آب بیاورم، برای همین دارم ماست میخورم که تشنگی ام رفع شود. تازه، چون قاشق نیست، دارم ماست را با چنگال میخورم، بعد شما توقع دارید ما برویم دوچرخه بگیریم و رکاب بزنیم.
یک نفر در حال کشیدن قلیان: به نظرم بهتر بود به جای واگذاری دوچرخه قسطی، به مردم ۹۹ هزارو ۹۹۹ عدد قلیان به صورت اقساطی میفروختند. شاید بگویید شهرداری نمیخواسته مردم به چیزهایی مثل قلیان نزدیک شوند، اما بد نیست بدانید که برخی شلنگهای قلیان هستند که چهارپنج متر طولشان است و آدم را از قلیان دور نگه میدارند، خیلی دور.