به گزارش شهرآرانیوز؛ این نشست با موضوع بازنمایی عناصر زیست بوم در سینمای ایران، عصر امروز، ۲۲ تیر، در سینما مهر کوهسنگی مشهد برگزار شد.
در این رویداد که پس از آخرین اکران فیلم «نگهبان شب» رضا میرکریمی برگزار شد، موضوع زیست بوم در سینمای ایران مطرح و درباره آن صحبت شد.
میرکریمی در نشست سلسله کارگاههای انتقال تجربه با عنوان بازنمایی عناصر زیست بوم در سینما، اظهار کرد: واژه زیست بوم به عنوان یک قلمرو، اکوسیستم خود را دارد و وقتی وارد حوزه محیط زیست و سیاست میشود قابل فهم است و حدود و مرز مشخصی دارد، اما وقتی وارد حوزه فرهنگ میشود مرز مشخصی ندارد. زیست بوم در فرهنگ قلمرویی است که مرزهای آن درون آدمهاست و در لایحههای آدم پنهان شده است.
وی افزود: دست زدن و صبحت کردن و به چالش کشیدن آن مستلزم یک زیست اجتماعی کاملا هوشیارانه و آگاهانه است. شاید تنها موضوعی که باید در مورد آن صحبت کرد این است که این عناصر از کجا میآیند؟ در بسیاری از موارد المانهای مشترکی را که در فیلمهای خود پیدا میکنم بعدها متوجه میشوم و این موضوع برای خودم هم تعجب آور است و باید بگویم که آیین نامه و پروتکل مشخصی برای خود ندارم که بخواهم براساس آن عمل کنم.
این کارگردان، تهیهکننده و فیلمنامهنویس سینمای ایران با اشاره به فیلم نگهبان شب، گفت: در این فیلم مدل اعتراض مدارا جویانه و حاصل زیست، موقعیت اجتماعی و سیاسی که در گذشته تجربه کردهایم است. بخشی از آن مربوط به این است که براساس یک اراده و تصمیم شکل نگرفته است و باید گفت که مبنای فیلم در ادامه زندگی شکل گرفته است.
میرکریمی ادامه داد: فیلمسازی بخشی از زندگی است بر اساس تجربیاتی که کسب میکنید اثری را تولید میکند و این مجموعه از تجربیات، احساسات، ادراکات و دغدغهها است که در فیلم آمده است و بخشی از آن آگاهانه نیست. وقتی فیلمی شکل میگیرد، میپرسند ایده آن از کجا آمده است. باید گفت که هر فیلمی که ساخته میشود ایده اولیه دارد که اصلا نمیتوان آن را به اشتراک گذاشت سالها طول میکشد تا یک ایده به قصه تبدیل شود.
وی تاکید کرد: وقتی که میخواهید ایدهای را بست و گسترش دهید تمام داشتهها، المانهای زیست بومی که لمس کردهاید و دیدهاید، جلوی چشمانت میآید و در بستر زمان آنها را گسترش و لایحهها را شکل میدهید. ذهن در تمام لحظات زندگی در حال کشف رازها و لایحههای پنهان آدمها است و همین رازها و لایحهها است که قصهها شکل میدهند.
وی با اشاره به اینکه که گوش و چشم هنرمند باید مانند یک جاسوس عمل کند، اضافه کرد: جزییات به قصهها هویت میدهند. جزییات در زیست شما به تدریج از داخل جامعه جمع و درک میشوند. ساخت قصه پروسه ارادی و از پیش طراحی شدهای نیست، بلکه ذاتی، وجودی و در زمان و مکان شکل میگیرد. به عنوان مثال در فیلمهای من، عروسی و سفر زیاد دیده میشود و فکر میکنم تکرار این موارد ریشه در کودکی من دارد.
وی در پاسخ به این سوال که ایدهها و المانها در فیلمها را بر چه مبنایی انتخاب میکنید، گفت: ایدهها لحظهای در ذهن من شکل میگیرد. در طول کار حرفهای که داشتهام کمتر دیده شده که از ایدههای دیگران استفاده کنم، اکثریت ایدههای بنده از خودم بوده است. گاهی در فرایند زندگی به نقطهای میرسیم که امروز میتوان از آن به عنوان ایده استفاده کرد و برای آن نوشت.
میرکریمی تصریح کرد: قصه از دنیای پراکنده اطراف آغاز میشود و سپس باید آنها را به یک یکپارچگی و سرانجام رساند. دو نکته برای اینکه سمساری فرهنگی خوبی داشته باشیم وجود دارد؛ باید یاد بگیریم که گفتنیها کافی نیست و باید بدانیم که در زیست بوم اطرافمان پدیده بیاهمیتی وجود ندارد. ایدهها فراواناند و باید گفت که هر چیز بیاهمیتی ممکن است فوق العاده دارای اهمیت باشد و بتوان از آن یک قصه ساخت. نکته دوم و قابل توجه این است که همه اجزا و پدیدههای بیاهمیت که برایتان اهمیت دارد به یکدیگر مربوط و متصل هستند.
وی در مورد شکلگیری کارکترها و تضادی که در شخصیتها وجود دارد، گفت: مانند نقاش عمل میکنم و سعی میکنم که شخصیتهای قصه را تجسم کنم و در ذهنم بکشم و براساس آنچه در ذهن تجسم میکنم آنها را کنار هم بچینم و به آنها نقش بدهم. رفتارهای آدمها را در محیطهای اطرافم شکار میکنم. شخصیتهای فیلمهای من از دنیا و آدمهای اطراف من شکل گرفتند. من تجربیات زیستی را از محیط اطراف خود کسب کردهام.