جزییات تکمیلی درباره خسارت زمین‌لرزه ۴.۴ ریشتری در آرادان سمنان (۱۴ مهر ۱۴۰۳) زلزله در آرادان سمنان، تهران را هم لرزاند + جزییات(۱۴ مهر ۱۴۰۳) مصرف زیادی آب میوه باعث سکته می‌شود خودکشی مرد تهرانی زیر چرخ‌های مترو(شنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۳) هشدار راهداری: خیزش گرد و خاک و کاهش دید افقی در محور مشهد_کلات و درگز (۱۴مهر ۱۴۰۳) استقرار آمبولانس تمام‌وقت در معدن طزره دامغان طرح پابند‌های الکترونیکی ۲۵ درصد سرقت را کاهش داد| توفیق سارقین از غفلت‌های ماست واژگونی تریلی سوخت در کمربند جنوبی مشهد (شنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۳) هشدار نارنجی هواشناسی برای شرق کشور| بارش‌ها در خراسان جنوبی تشدید می‌شود جزییات آتش سوزی مغازه چایخانه در بلوارمعلم مشهد کشف ۴۱ فقره سرقت آیفون تصویری منازل مسکونی در مشهد (۱۴ مهر ۱۴۰۳) برای حفظ سلامت روان فرزندمان در موقعیت‌های تنش چه‌کار کنیم؟ ایران تا پایان قرن ۲۱، افزایش دمای ۱.۵ درجه‌ای دارد بهترین زمان رزرو بلیط هواپیما برای سفر‌های زمستانی ۹ مجموعه متخلف و مداخله‌گر سلامت در حوزه دندان‌پزشکی در مشهد پلمب شد (۱۴ مهر ۱۴۰۳) آمار نگران‌کننده ترک خدمت و استعفای پرستاران ممنوعیت عقد قرارداد ملکی با اتباع افغانستانی در شهرستان‌های مرزی زلزله‌ای با قدرت چهار ریشتر دوباره بهاباد را لرزاند (۱۴ مهر ۱۴۰۳) اعتیاد به روان‌گردان‌های ارزان‌قیمت در پی افزایش دوبرابری قیمت تریاک ویروس ماربورگ چیست؟ سازمان جهانی بهداشت اولین آزمایش تشخیصی «آبله میمونی» را تأیید کرد سه عضو گروه تروریستی داعش در نوشهر مازندران دستگیر شدند (۱۴ مهر ۱۴۰۳) استخدام ۱۲ هزار پرستار جدید تا یک ماه آینده (۱۴ مهر ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

تلاش برای یک رؤیا!

  • کد خبر: ۱۷۹۱۴۰
  • ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۳۷
تلاش برای یک رؤیا!
لحظه آخری که از همکارم خداحافظی کردم با اطمینان گفتم: «فردا می‌بینمت» و به سمت پارکینگ راهی شدم.

لحظه آخری که از همکارم خداحافظی کردم با اطمینان گفتم: «فردا می‌بینمت» به سمت پارکینگ که راهی شدم در میانه راه، پدر و مادری مسن را دیدم که برای بررسی مظنه لوازم خانگی و تهیه جهیزیه دخترشان در بازار دور می‌زدند. زن جوانی قیمت سرخ کن و فر برقی را می‌پرسید و درحالی که گوشه لبش را با دندان می‌گزید مردد به لوازم چشم دوخته بود. پیرمردی که بی توجه به زرق و برق لوازم خانگی نو از کنار فروشگاه رد می‌شد به فردی آن سوی خط تلفنش می‌گفت: «امشب به خانه ما بیایید!»

چند روزی از فوت مادرم گذشته بود و درگیر مراسم ترحیم بودیم، در پاسخ یکی از اقوام که پرسید «امشب کجا مستقر هستید؟» گفتم: «منزل مامان»، که فوری تأکید کرد: «دیگه نگید منزل مامان! این جا خانه باباست که خدا عمر طولانی به ایشان بدهد. از این پس، خانه مادرتان همان جایی است که خوابیده.» دلم هری ریخت پایین و اشکم سرازیر شد. چه حقیقت تلخی! انگار همه چیز فقط یک رؤیا بوده است.

از همان روز فکرم سخت درگیر شده است که چگونه این قدر قاطعانه و مطمئن از آینده می‌گوییم، قول می‌دهیم، دعوت می‌کنیم، برنامه ریزی می‌کنیم و تلاش و تلاش و تلاش... البته که تلاش و کوشش امری بسیار پسندیده است، اما کاش این همه سعی و دویدن برای کاری ارزشمندتر و هدفی والاتر باشد.

به هر آنچه از زندگی روزمره مادرم به جا مانده با حسرت نگاه می‌کنم و تصور اینکه برای به دست آوردن هر یک از این‌ها چقدر زحمت کشیده، از چه خواسته‌هایی چشم پوشیده و دل از چه آرزو‌هایی بریده است تا برای فرزندانش ماترکی باقی بگذارد، فارغ از اینکه آنچه باقی می‌ماند تا چه اندازه برای فرزندانش مهم یا لازم خواهد بود، قلبم را خراش می‌دهد. زیر لب فقط برای شادی روحش دعا می‌کنم.

این رویه معمولا نسل به نسل جریان دارد و تا به خود بیاییم می‌بینیم که اگر خوش شانس بوده باشیم دهه چهارم و پنجم زندگی مان را هم پشت سر گذاشته ایم و در سراشیبی عمر محدودمان به جز گرد آوردن کمی خرت و پرت، نصیبی از جهان با این وسعت نبرده ایم، اما همچنان سرگردان هستیم که واقعا به جز این راه موروثی که می‌رویم کدام مسیر و تلاش می‌تواند برای رسیدن به یک زندگی با کیفیت و کارآمد بهتر و جوابگوتر باشد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->