یکی از دوستان پرسید: به نظر تو مهمترین عامل شکست رژیم طاغوت و پیروزی انقلاب چه بود؟ پاسخ دادم: اعلیحضرت شاهنشاه آریامهر!
او که اصلا انتظار چنین پاسخی را نداشت، ابتدا چند لحظه مکث کرد. سپس مدتی خندید و بعد پرسید: این حرفت جدی است یا شوخی؟
گفتم: در طول حاکمیت همه سلسلههای پادشاهی، از افشاریان و زندیه تا قاجار و پهلوی، آیا عالمان شیعه و رهبران دینی با آنان روبهرو شدند و علیه آنان قیام کردند؟ قدری فکر کرد و بعد سری تکان داد و گفت: نه، چیز خاصی به یاد نمیآورم!
گفتم: میبینی که روحانیت قرنها این پادشاهان را تحمل کرده بود و با نوعی توافق ناگفته با آنان مدارا میکرد، زیرا اصول حرمتهای دینی حفظ میشد و چهارچوبهای اساسی استقلال کشور -دستکم به شکل رسمی- شکسته نشده بود، مگر در قضیه تحریم تنباکو که میرزای شیرازی ناچار شد آن اعلامیه معروف را بنویسد و بهسرعت هم نتیجه داد و اثر گذاشت. با همین قیاس هم شاید بتوانیم بگوییم که اگر خطاهای رژیم طاغوت در حد برخی سیاستهای غلط متوقف میشد، انقلاب اسلامی با این ابعاد و گستردگی صورت نمیگرفت و در سطح درگیریها و قیامهایی مانند نهضت فداییان اسلام محدود میماند.
یکی از شواهد برای این ادعا لحن و ادبیات خود امام راحل است و رویکرد ایشان در تغییر ادبیات خطاب به شاه بسیار قابل توجه به نظر میرسد.
اصلا چنین نبود که امام از همان آغاز با تندی و خشونت با شاه برخورد کنند و به تهدید او بپردازند بلکه طی یک فرایند طولانی و بسیار منطقی با او اتمام حجت نموده و ملت را هم بدین ترتیب نسبت به عدم پذیرش شاه توجیه کردند.
ادبیات ایشان از تعبیر محترمانه «اعلیحضرت» شروع شد و تذکری مشفقانه که ما میخواهیم تو شاه باشی، ولی میخواهیم تو ذلیل نباشی! بعد از آن به «محمدرضا شاه» رسید و چند سال بعد، از او با عنوان «شاه» یاد میکردند تا جایی که او را «محمدرضا» خطاب کردند و زمانی هم در بیان سخنرانیها و اعلامیههای امام، شاه به «مردک» تبدیل شد که دیگر کار از کار گذشته بود!
حتى جالب است که امام شخصا با او ملاقات داشتهاند و با اینکه خیلی از مردم نمیدانند و شاید از شنیدنش تعجب کنند، ایشان در جوانی به عنوان نماینده مرجعیت و برای رساندن پیام حوزه علمیه قم، با شاه دیدار خصوصی داشتهاند.
یعنی اگر شاه به نصیحت علما گوش میداد و حدود خود را رعایت میکرد و بر نقشههای فرهنگی غربی برای ترویج فساد اصرار نداشت و مخصوصا اگر با مسئله شرمآور کاپیتولاسیون عزت و حرمت شهروندان ایرانی را لگدمال نمیکرد، قطعا امام خمینی هم مانند پیشینیان خود باز حکومت او را تحمل میکردند و با خطاهای عادی و پیشپاافتاده او کنار میآمدند.
طبیعی بود که شاه ایران مانند غالب اسلاف خود اهل فساد اخلاقی باشد. آنچه امام در مقابل آن ایستاد و انقلاب بزرگ اسلامی را در ایران رقم زد که چنین چیزهایی نبود! مشکل محمدرضا پهلوی این بود که کار را از خطاهای کوچک و جنایتهای شاهانه به خیانتهای بزرگی رسانده بود که عزت و اقتدار کشور را به باد میداد و بنیان دین را ویران میکرد و ریشه اسلام را میزد.