در یادداشت پنجم از مجموعه یادداشتهای «چرایی کمک به مقاومت»، به نقش جنگهای جهانی در غرب آسیا و تقسیم کشورها به عنوان مناطق تحت نفوذ فرانسه و انگلیس پرداخته میشود. پیش از این نیز گفته شد که این منطقه به دلیل وجود منابع و ثروتهای متعدد، میدان رقابت قدرتهای استعمارگر بوده است.
آنچه بر جغرافیای امروزی خاورمیانه گذشته است، برگرفته از تأثیر دو جنگ جهانی است. در جریان جنگ جهانی اول، بریتانیا و فرانسه چشم طمع به اراضی امپراتوری عثمانی در شرق دریای مدیترانه دوخته بودند؛ به این منظور ملاقاتی سرّی بین دو طرف انجام شد که به توافقاتی از جمله ترسیم خطوط جعلی و جدید در منطقه که مناطق تحت نفوذ کشورهایشان را مشخص میکرد، دست یافتند. این نقشه در ابتدا «توافق نامه سرّی قاهره» نام گرفت.
مذاکرات سایکس و پیکو از ۱۹۱۵ میلادی و در اثنای جنگ جهانی اول شروع شد و این دو توافق کردند که فرانسه بر لبنان و سوریه نفوذ داشته باشد و این منطقه نفوذ جغرافیایی، تا موصل ـ جنوب عراق ـ کشیده شودو بریتانیا هم بصره و بغداد، یعنی ولایات بین النهرین را تحت نفوذ خود قرار دهد. بر این اساس، شبه جزیره عربستان هم سهم حسین، امیر حجاز شد. فلسطین، اما محل و نقطه اختلاف بود. هم سایکس و هم پیکو فلسطین را میخواستند. هرچند «هربرت کیچنر»، سرپرست مستعمرات بریتانیا، با گرفتن فلسطین کاملا مخالف بود. در نهایت قرار شد دو بندر «عکا» و «حیفا» در فلسطین سهم بریتانیا باشد و سایر اراضی فلسطین، با نوعی مدیریت بین المللی اداره شود.
هیچ یک از طرفین تصویر مشخصی از این مدیریت بین المللی در ذهن نداشتند، بنابراین تصمیم گرفتند درباره مدل این مدیریت بعد از خاتمه جنگ صحبت کنند. با این شرایط قرارداد در فوریه۱۹۱۶ تصویب شد.
بعدها وقتی که بلشویکها در روسیه قدرت را به دست آوردند، توافق نامه محرمانه سایکس پیکو علنی شد. افشای این توافق نامه فشارهای بین المللی و خشم و عصبانیت مردم منطقه را به همراه داشت؛ با این حال قرارداد سایکس پیکو پایدار ماند.
به این ترتیب، منطقه غرب آسیا به دست غربیها و متناسب با منافع آنان تقسیم شد. این تقسیم بندی سیاسی منجر به ایجاد شکاف بین قومیتهای منطقه و از بین رفتن امکان اتحاد دوباره بین آنها شد. در واقع قدرتهای استعمارگر که به فکر بهره برداری حداکثری و حضور بلندمدت در منطقه بودند، سرزمینهای اسلامی را به عنوان غنیمت جنگی بین خود تقسیم و زمینه حضور و نفوذ خود را تثبیت کردند.
از رخدادهای مهم در حاشیه قرارداد سایکس پیکو، آغاز فرایند ایجاد یک سرزمین و بعدها، یک دولت یهودی در منطقه غرب آسیا بود. سرزمین فلسطین که اکنون توسط صهیونیستها اشغال شده، در اوایل دهه ۱۹۰۰ بخشی از امپراتوری عثمانی بود؛ سرزمینی با تنوع مذهبی که در آن مسلمان، مسیحی و یهودی در کنار یکدیگر زندگی میکردند. جمعیت اندک یهودیان ساکن در این منطقه، اغلب مهاجرانی بودند که از سایر نقاط به این سرزمین آمده بودند.
با شروع جنبش صهیونیستی در اروپا که خواستار ایجاد یک کشور مستقل یهودی در فلسطین بود، اوضاع شروع به تغییر کرد. اولین موج یهودیهای اروپایی در پایان جنگ جهانی اول به فلسطین رسید. پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و حاکمیت بریتانیا بر فلسطین، در سال ۱۹۱۷ دولت بریتانیا، طی «بیانیه بالفور» حمایت خود را از تشکیل کشور یهودی اعلام کرد.
با انتشار این بیانیه و در نتیجه، افزایش تعداد مهاجران یهود به فلسطین، تنش بین اعراب و یهودیان افزایش یافت. با افزایش خشونت بین یهودیها و اعراب، بریتانیا تصمیم گرفت از طریق سازمان ملل و با تصویب طرح تقسیم فلسطین به دو دولت یهودی و مسلمان، تصمیم خود را اجرایی کند و به آن جلوه قانونی بدهد. با تصویب قطع نامه ۱۸۱ سازمان ملل در ۲۹ نوامبر۱۹۴۷ میلادی (۷ آذر۱۳۲۶شمسی) بریتانیا به این هدف خود رسید. بر این اساس، بیت المقدس که مکانی مقدس برای مسلمانان، مسیحیان و یهودیان است، تحت کنترل سازمان ملل قرار میگرفت.
یهودیان که منتظر چنین فرصتی بودند، خود را به تشکیل کشور اسرائیل نزدیکتر یافتند و طرح تقسیم سازمان ملل را پذیرفتند. در ۱۴ مه۱۹۴۸ که قیمومیت بریتانیا بر منطقه فلسطین به پایان میرسید، بیانیه اعلام استقلال یا بیانیه تأسیس رژیم غاصب صهیونیستی توسط سازمان ملل منتشر شد. صهیونیستها ۱۵ مه۱۹۴۸، یعنی روز تأسیس رژیم صهیونیستی را «روز زمین» نامیدند؛ اما فلسطینیان این روز را «روز نکبت» مینامند.