سعید جلائیان | شهرآرانیوز، مثل هرشب چند دقیقه مانده به یک بامداد با همان شلوار، کاپشن و کلاه نقابدار مشکیاش از خانه بیرون آمد. چند وقتی بود که کارش را از دست داده و برای تأمین هزینههای مواد مخدرش به اموال مردم دست درازی میکرد. او وسیلهنقلیه نداشت به همین خاطر پای پیاده در همان محدوده زندگی خود، یعنی حد فاصل معابر محدوده بولوار سرافرازان تا دلاوران میگشت و با بازکردن کاپوت خودروهای پارک شده، باتری آنها را میدزدید. او با اینکه سارقی حرفهای بود تا سه ماه قبل هیچ تجربه دزدی نداشت و با مدرک مهندسی الکترونیک، در یک شرکت الکترونیکی مشغول به کار بود، تا اینکه در فاصله کوتاهی زندگیاش، شغل، آبرو و آزادیاش را یکجا باخت.
تا سه ماه پیش او هنوز تجربه دزدی نداشت، اما کوچهپسکوچههای محدوده بولوار سرافرازان و دلاوران را خوب میشناخت. میدانست کدام کوچهها، خانهها یا واحد تجاری کمتر دوربینهای مداربسته دارند یا تردد در کدام مسیر برایش امنتر است. در اولین دزدیاش هنوز تردید داشت، اما ننگ دزدی خیلی زود بر پیشانیاش نشست.
او اولینبار پیش از غروب خورشید در خیابانها پیاده حرکت کرد و از میان خودروهایی که پارک شده بودند آنهایی را که قفل کاپوت نداشتند، شناسایی کرد و به خانه برگشت. او ساعت یک بامداد از خانه بیرون آمد و بهسراغ خودروهایی که نشان کرده بود رفت و کاپوت اولین خودرو را بالا داد.
در عرض چند ثانیه دو سر باتری را باز کرد و آن را در یک کیسه مشکی انداخت. قلبش به تندی میزد. حتی جرئت نداشت اطرافش را نگاه کند. بهسمت انتهای خیابان نخل دوید و در حاشیه کوه، کیسهاش را پنهان کرد. علت اینکارش را هم خودش نمیدانست، اما از یک طرف شرم داشت مال مردم را به خانهاش ببرد و از طرفی با خودش میگفت اگر پلیس جلویم را گرفت مدرکی علیه من ندارند.
ساعت ۱۱ با مالخر درست همان جایی قرار گذاشت که باتری را پنهان کرده بود. پولی که مالخر از خرید باتری دزدی به او داد فقط ۳۰۰ هزار تومان بود، بهایی نزدیک به یکچهارم قیمت واقعی باتری. باوجوداین او از معاملهای که انجام داده بود راضی بود. اولین تجربه دزدی باعث شد ریسک کارش را بالا ببرد.
خیلی زود کار اصلی مهندس جوان بازکردن در کاپوت خودروها و برداشتن باتری آنها شد. او همچنان باتریها را به انتهای خیابان نخل میبرد و همانجا مخفی میکرد. مالخر رأس ساعت ۱۱ روز بعد به همان انتهای خیابان نخل میآمد و هر باتری را یکسوم تا یکچهارم قیمت واقعی، یعنی بین ۲۵۰ تا ۳۰۰ هزار تومان میخرید.
درست ۷۸ مالباخته پس از اعلام شکایت به پلیس ۱۱۰ برای پیگیری شکایتشان به خیابان سرافرازان ۹ رفتند و آمار سرقت اموال خود را به کلانتری شهید نجفی دادند تا سارق باتریهای خودرو در محدوده منطقه چهارچشمه و سرافرازان را دستگیر کنند. با رسیدن گزارش سرقتهای پیاپی در این منطقه، پلیس دست به تحقیقات میدانی گستردهای زد.
مأموران کلانتری شهید نجفی با رصد معابر پرخطر، نقشهای را که سارق یا سارقان به آنجا میروند آماده کردند. در گام بعد پلیس متوجه شد که تمامی دزدیها بین یک تا چهار بامداد انجام شده است. سرنخهایی که باعث شد دو تیم علاوهبر گشتهای پلیس، مأمور شناسایی و دستگیری عامل یا عاملان این سرقتها شوند.
سارق در هفتاد و هفتمین سرقتش با همان کلاه مشکلیاش سربالایی خیابان زیتون را به سوی بالا طی کرد. از میان خودروهای پارک شده، باتری یک وانت پراید را که قفل نداشت باز کرد. باتری را داخل کیسه مشکیرنگش انداخت. ساعت حدود چهار بامداد وقتی از خیابان زیتون پایین میآمد، ناگهان در برابر خود خودرو گشت پلیس را دید. در یک لحظه دستش سست شد و کیسه به زمین افتاد.
فوری شروع به دویدن کرد. از یک طرف ترس افتادن پشت میلههای زندان را داشت و از طرفی آبرویی که دیگر برای همیشه میریخت نگرانش کرده بود. او آنقدر میترسید که به پشت سرش نگاه نمیکرد، اما درنهایت با تیزهوشی و سرعت عمل مأموران کلانتری شهید نجفی دستگیر شد. مأموران پس از دستگیری بهسراغ کیسهاش رفتند و باتری دزدی را پیدا کردند.
فرمانده انتظامی مشهد درباره این پرونده گفت: با انتقال متهم به کلانتری با مدارک و مستندات کشفشده، متهم به انجام ۷۸سرقت باتری در محدوده سرافرازان، دلاوران و... اعتراف کرد.