شهرآرانیوز | در یکی از شبهای سرد زمستان مشهد، وقتی باران تازه شروع به باریدن کرده بود، به کافه کتاب آفتاب رفتم تا چرخی میان کتابها بزنم. همین که وارد شدم، صدای لهجه آشنای هراتی به گوشم آمد. صدایی که سالها است صاحبش را میشناسم و او «محمدکاظم کاظمی» بود. کاظمی به دیدار «ولی شاه بهره» از چهرههای فرهنگی هرات آمده بود. مردی که این روزها در شرایطی که میتوان آن را زمستان زبان فارسی در افغانستان نامید، در هرات مانده و رئیس فرهنگسرای «استاد عبدالواحد بهره» است.
مسافر هرات در پاسخ به این سئوال که پس از بازگشت دوباره طالبان به قدرت در افغانستان و شرایط پیش آمده برای زبان فارسی وضعیت چگونه است؟ گفت: انسان موجودی است که با درک اصالت انسانی به ایفای رسالت انسانی خود میپردازد و هرگاه با تنگاها مواجه میشود با متدولوژی و روش جدید میتواند برای رسیدن به هدفی که برای خود مشخص کرده است، تلاش کند. زبان فارسی دری یکی از لایههای شئون و اعتبارات تاریخی و فرهنگی و از افتخارات مردم افغانستان است و جایگاه خود را دارد. در این حوزه ما پیشکسوتهایی داشتهایم که در برهههای مختلف زمانی برای حفاظت از این میراث تلاش کردهاند. من فکر میکنم که حفاظت، نگهداری و پاسداشت بازتاب و معرفی ارزشها یک وظیفه است، ما با درک اصالت فرهنگی و ادبی که داریم به ایفای رسالت میپردازیم. در عرفان داریم که، چون صوفی دارای حالاتی است به همین خاطر او ابن الوقت است. اما عارف که دارای مقامات است، ابوالوقت است. یعنی شرایط و فرازو فرودها را به رسمیت نمیشناسد. ما در طول ۴۵ سال گذشته با درک رسالت انسانی به ایفای وظیفه ادبی و فرهنگی خود پرداختهایم. در شرایط امروز هم از طریق فرهنگسراها با تدبیر محافل، کارهای آموزشی و فرهنگی را ادامه میدهیم و معتقدیم که این یکی از راههای پاسداری از زبان فارسی در شرایط امروز است. انجمنهای ادبی، فرهنگی و عرفانی در هرات هنوز نفس میکشند و این انجمنها هستند که:
غبارم لیک صد خورشید تابان در بغل دارم/ چراغ طورم و طوفان نخواهد کرد خاموشم
چراغهایی که تور گونه باشند، چراغهایی که جوششی باشند و الهی باشند، طوفان هم نمیتواند این چراغها را خاموش کند. هنوز نهضتهای علمی، فرهنگی، ادبی و عرفانی به لطف خدا در هرات فعالیت میکنند و، چون مالک این ارزشها هستند هرکدام به نوبه خود ادای دین میکنند.
ولی شاه بهره در پاسخ به این سئوال که مشهد در نگاه شما چگونه است، اظهارداشت: ما وقتی مشهد را میبینیم گویا در مقابل آینهای هستیم و خود را در آن میبینیم. به قول صاحب دلی:
بیگانگی ز مجلس میخوارگان نجو/ یاران هم پیاله به هم خویش میشوند