سقوط مرگبار کوهنورد شاهرودی از کوه دختر جوان برای انتقام از مرد تبهکار اراذل و اوباش اجیر کرد واژگونی خودرو پراید در نزدیکی مشهد با یک کشته و سه مصدوم (۱۴ آبان ۱۴۰۳) نقشه تجاوز و قتل پسر نوجوان برای دخترخاله ۴ ساله نسخه طب سنتی برای درمان سرفه‌های مزمن «مرگ» پایان رابطه مخفیانه با مرد متاهل بارش باران در جاده‌های خراسان رضوی (۱۴ آبان ۱۴۰۳) مرگ زن جوان به‌خاطر سقط غیرقانونی جنین شیوه برگزاری کنکور ۱۴۰۴ تغییر می‌کند؟ کشف ۴ هزار عدد قرص مخدر و غیرمجاز در مشهد (۱۴ آبان ۱۴۰۳) استخدام ۱۰ هزار پرستار، به زودی سرقت از ساکنان پایتخت در پوشش پرستار سند «هوشمندسازی سلامت» تدوین شد ۱۳ درصد بزرگ‌سالان غربالگری‌شده مبتلا به دیابت هستند اضافه‌کاری پرستاران به ساعتی ۱۰۰ هزار تومان می‌رسد؟ اشتغال فارغ‌التحصیلان دانشگاه جامع علمی‌کاربردی تا چهار سال آینده تضمین می‌شود خطر پیشی‌گرفتن آمار «مرگ» بر میزان «تولد» در کشور بارگذاری مدارک رتبه‌بندی معلمان از فردا (۱۵ آبان ۱۴۰۳) آغاز می‌شود کارت آزمون وکالت ۱۴۰۳ آماده شد متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی در انتظار اعتبار و مجوز‌های قانونی (۱۴ آبان ۱۴۰۳) روند رسیدگی به پرونده‌های قصور پزشکی در کشور چگونه است؟ جداول متناسب سازی حقوق بازنشستگان کشوری اصلاح شد (۱۴ آبان ۱۴۰۳) انهدام شبکه بزرگ سارقان پراید در مشهد پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (دوشنبه، ۱۴ آبان ۱۴۰۳) | آغاز کاهش محسوس دما از چهارشنبه مهلت ثبت‌نام غیرحضوری پذیرفته‌شدگان کارشناسی پیام‌نور فردا (۱۵ آبان ۱۴۰۳) به پایان می‌رسد هلال احمر ایران، رتبه اول تعداد اعضای جوان در جهان اینترنتی‌شدن ثبت اعتراض به جرائم تا پایان سال ۱۴۰۳ تعیین تکلیف پروژه‌های نرگس منطقه ثامن مشهد تعویق پذیرش بدون کنکور در دانشگاه فرهنگیان واژگونی کوئیک در سبزوار ۳ فوتی و مصدوم بر جای گذاشت (۱۴ آبان ۱۴۰۳) سهم ارزی داروخانه‌ها و یارانه شیرخشک پرداخت شد افزایش ۵۰ درصدی حقوق و دستمزد فوق‌العاده ویژه مشاغل عمومی سازمان بهزیستی کشور
سرخط خبرها

شوق داشتن جوجه اردک زشت

  • کد خبر: ۲۳۲۷۰۳
  • ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۷:۱۵
شوق داشتن جوجه اردک زشت
از تاکسی که پیاده شدم مثل فشنگ پریدم بیرون و خودم را انداختم توی حیاط خانه برادرم. خودم را به سمانه و سمیرا رساندم و آن ها را از این موضوع مسرت بخش باخبر کردم.

 راننده تاکسی نوچ کرد و زیر لب با خودش غری زد. من اما قند توی دلم آب می شد. دوباره راننده اخمی کرد و از توی آینه نگاهی غضبناک به من انداخت. باز هم من بودم و کتابی که توی دستم گرفته بودم و با اشتیاق نگاهش می کردم. اصلا نمی فهمیدم علت این نوچ نوچش برای چیست؟ بار سوم گفت دخترجان چرا صندلی را هل می دهی؟ نشستم سرجایم و سرم را گرم کردم. توی عالم بچگی با پایم صندلی راننده را هُل می دادم از بس که دلم می خواست زودتر برسم و کادوی خانم معلم را نشان دخترهای برادرم بدهم و با غرور بگویم جایزه گرفتم.

از تاکسی که پیاده شدم مثل فشنگ پریدم بیرون و خودم را انداختم توی حیاط خانه برادرم. خودم را به سمانه و سمیرا رساندم و آن ها را از این موضوع مسرت بخش باخبر کردم.

بالاخره خطم آن قدری خوب شد که خانم معلم به جای کشیدن خط پررنگ روی دفتر مشقم طوری که کاغذ پاره شود! یک دفعه آخر کلاس اسمم را صدا زد. من جلو چشمان چهل دانش آموز رفتم پای تخته و جایزه گرفتم.

هر بار که مشقم را خط می زد می گفت مگر می شود یک نفر این قدر بدخط باشد؟ برو از فلانی یاد بگیر. کنار دست آن دوستت بنشین ببین چطوری می نویسد. تو چرا این قدر بدخطی؟ چرا توی هر سطر دفترت فقط سه کلمه جا می شود؟ چرا این قدر بزرگ می نویسی؟ راستش جواب این همه سؤال را خودم هم نمی دانستم. انگاردوست داشتم فکر کنم چهارصفحه مشق نوشته ام. هر چند تعداد کلماتش به بیست عدد هم نرسد.

اما بالاخره از خر شیطان پیاده شدم. آن قدر در خانه برایم خط و نشان کشیدند، آن قدر در باغ سبز نشانم دادند که کوتاه آمدم و قصد کردم رویه ام را تغییر دهم. مانند آن هم کلاسی ام که بالاخره یک بار نمره ۱۰ از ریاضی گرفت و همه بچه های کلاس برایش کف زدند. من هم دلم خواست تغییر کنم. آن جایزه جواب تغییرم بود و چقدر آن تشویق لذت بخش. تا سال ها وقتی انیمیشن «جوجه اردک زشت» را نگاه می کردم باز هم با افتخار به اطرافیان می گفتم این کارتن را که می بینید من کتابش را جایزه گرفته ام.

آن کتاب «جوجه اردک زشت» هنوز هم که هنوز است برایم نماد یک جایزه بزرگ است. در تمام این سال ها جوایز زیادی گرفته ام اما آن کتاب و آن تشویق برایم چیز دیگری بود و هست.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->