ادبیات سیاسی هر ملت عموما متأثر از دغدغههای حاکم بر روح آن جامعه است؛ در همین راستا، این گونه از ادبیات، اغلب، در راستای نقد نظام حاکم و آسیبهای موجود در ساختار اجتماعی و حاکمیتی آن تلاش میکند. اما شاخهای از ادبیات سیاسی، بنا به موقعیت، نه تنها تلاشی برای بیان کاستیهای موجود در جامعه نمیکند، بلکه با نگاهی ــ حتی سراسر اغراق ــ مردمان یک سرزمین را به دفاع از کیان خویش و فداکردن جان و مال خود ترغیب و تشویق مینماید؛ این نوعِ فرعی از ادبیات سیاسی «ادبیات مقاومت» نام دارد.
در این بین، ذکر چند نکته در باب ادبیات مقاومت ضرورت دارد:
۱- ادبیات مقاومت سابقهای به درازای تاریخ ادبیات دارد و بنا به تعریف محققان این حوزه، حتی در بسیاری از قصاید قدیم که مضمونی غیرجنگی دارند نیز میتوان رد پای ادبیات مقاومت را یافت.
۲- قراردادن ادبیات مقاومت زیر عنوان ادبیات سیاسی ناشی از تعریف آن در ادبیات دوره معاصر است که اغلب متأثر از تغییر و تحولات سیاسی، و مناسبات ایدئولوژیک میان کشورها شکل گرفته است.
۳- ادبیات مقاومت یکی از گونههای معدود ادبی است که رویکردها و مکاتب ادبی مختلف و گاهی متناقض را پوشش میدهد و ذیل آن هر ادیبی ــ اگرچه برای نیل به یک هدف واحد ــ از زاویه دید خود تجربه ادبی خویش را تبیین و تشریح میکند.
در این بین، یکی از موضوعهایی که همیشه موردتوجه بوده و البته غموض بسیار یافته است اندیشه جهانی فلسطین است که خود ابعاد سیاسی، فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و ادبی مختلفی دارد؛ بر همین اساس، ادبیات مقاومت، به ویژه ادبیات مقاومت فلسطین، از لایههای فکری متنوعی تشکیل یافته است که در ساحت عموم، و حتی پژوهشهای مرتبط با موضوع فلسطین، کمتر به آن پرداخته اند. در اینجا، و به عنوان مقدمه، چند نکته از دلایل اهمیت پرداختن به موضوع فلسطین را به صورت مختصر بیان میکنم:
۱- اگرچه ادبیات مقاومت عرب صرفا منحصر در موضوع فلسطین نیست، پربسامدترین موضوع ادبیات سیاسی عربْ فلسطین است.
۲- موضوع فلسطین، به واسطه بُعد تاریخی آن، خود، شاهد سیر تطور جریانهای فکری معاصر است که تأثیر آثار ادبی برگرفته از آن خط فکری بر ساحت مبارزاتی و میدانی مقاومت فلسطین بسیار مشهود است؛ نمونه این را در سلطه چپ سیاسی بر آثار ادبی دهه ۴۰ تا اواسط دهه ۸۰ قرن گذشته میلادی و تأثیر این متون بر جریانهای مبارز فلسطینی و بر نحوه مذاکرات با طرف اسرائیلی به وضوح میتوان دید.
۳- ادبیات مقاومت فلسطین را میتوان نمونه ساختارشکنانه ادبیات مقاومت در شکل عام آن تعریف کرد، چنان که اینجا ــ به عکس نمونههای مشابه آن در دیگر ملل ــ آنچه به عنوان یادبودها و نمادها بر روی آن تمرکز میشود شکست فلسطینیها در برابر دشمن است، و نه قهرمانیها و پیروزیهای مبارزاتی؛ همچنین، موضوع فلسطین ــ به واسطه خیانتها و جهالتها ــ مملو است از نقد سیاسی و آسیب شناسی فرهنگی و اجتماعی.
لذا، بیراه نیست، اگر موضوع فلسطین را فصلی جدا در نوع ادبی مقاومت در نظر بگیریم.