این روزها که همچنان در حال و هوای روز خبرنگار هستیم، فرصتی است تا به یکی از ویژگیهای مهم و ارزشمند زبان فارسی نظری بیفکنیم، و آن قدرت واژه سازی این زبان است. اما ابتدا باید به این نکته بپردازم که هیچ زبان زنده و خالصی را نمیتوان یافت؛ بنابراین، اصرار به کاربست واژههای سره و حذف همه واژههای بیگانه از زبان کاری نامعقول و غیرعلمی است.
آنچه همیشه بر آن تأکید میشود این است که باید از ظرفیت زبانیِ زبان فارسی برای برابرگزینی آگاه بود و اصل را به استفاده از واژههای فارسی داد، چه آنچه از گذشته به ما رسیده است و هنوز زنده است و جانی دارد و چه واژههایی که امروز میتوان ساخت و بازتولید کرد.
زبان یک موجود زنده است و طبیعی است که امکان هرگونه رفت وآمد زبانی بین زبانها وجود دارد. عوامل مختلفی هم موجب این جابه جایی هاست که دست کم برای واژههای راه یافته از زبان انگلیسی باید بیش از هرچیز به عامل فناوری اشاره کرد. اما موضوع درباره زبان عربی کمی متفاوت است. در یک نگاه کلی، باید عامل آیینی و هم کیشی را درنظر گرفت که موجب ریشه دارشدن بسیاری از این واژهها در زبان فارسی شده است و به دلیل گذشت سدهها بر آنها و کاربرد فراوانشان در متون شاعران و نویسندگان امکان حذف و تغییر اغلب آنها نیست.
این است که زبان فارسی باید از امکان مهم و ذاتی خود بهره بگیرد و تهدیدها را به فرصت تبدیل کند که خوشبختانه چنین کرده است؛ به بیانی دیگر زبان فارسی با بهره گیری از این امکان به سرمایه زبانی خود افزوده و با استفاده از وام واژهها دست به تولید و آفرینش واژههایی جدید زده است. به تعبیر داریوش آشوری، دستگاه گوارش زبان فارسی امکان بی نظیری دارد که میتواند برپایه واژههای وارداتی واژههای فراوان دیگری بسازد. این واژه سازیها گاه با کمک «وند»ها انجام میشود و گاه به طریق مصدرسازی و گاه حتی در قالب کنایه.
یکی از آن واژهها واژه «خبر» است که در زبان فارسی و با کاربست همان امکانِ واژه سازی از آن بهرهها گرفتهایم، و به سرمایه و داشتههای زبانی خود افزوده ایم. کافی است به فرهنگ «سخن» سری بزنیم و تعدادی از این ساختهها را بشماریم: خبرآوردن، خبرافتادن، خبرافکندن، خبربازدادن، خبربردن، خبرپرسیدن، خبرپیچیدن، خبر چیزی را داشتن، خبر چیزی را گرفتن، خبردادن، خبرداشتن، خبرشدن، خبرکردن، خبر کسی را آوردن، خبرگرفتن، خبریافتن، خبری یا خبرهایی شدن، از کسی به دیگری خبری آوردن، از کسی به دیگری خبری بردن، از کسی یا چیزی خبری شدن، خبرآور، خبربر، خبرپراکنی، خبرجو، خبرچین، خبرچینی، خبرچینی کردن، خبرخوان، خبردار، خبرساختن، خبرشدن، خبرکردن، خبرده، خبررسان، خبررسانی، خبرساز، خبرسازی، خبرکش (مجاز از خبرچین)، خبرکشی (مجاز از جاسوسی)، خبرگزار، خبرگزاری، خبرگیر، خبرگیری، خبرنامه، خبرنگار، خبرنگاری و خبری.
ساخت همه این برساختهای زیبا و کاربردی، چه به صورت واژه مرکب و چه در قالب کنایه، تصویب شده هیچ سازمان و نهادی نیست، و این امکان در ذات این زبان نهفته است و برساخته نویسندگان و شاعران و حتی عامه فارسی زبانان است. ما در زبان فارسی وام واژههای فراوانی ــ به ویژه از عربی ــ داریم که از آنها از همین راه سود جسته ایم و انبار و ذخیره زبانی خود را فربه و غنی کرده ایم، به ویژه با «وند»ها که موهبت ارزشمندی برای زبان فارسی است و در فرصتی بیشتر درباره آنها خواهم نوشت.