اول مرغ بود یا تخم مرغ؟ اولین بار خانم خانی این عبارت را روی تخته کلاس نوشت و گفت: این موضوع انشا امروز شماست. نیم ساعت هم وقت دارید که درباره اش بنویسد! کلاس سوم بودیم. هنوز اعراب گذاری روی کلمات از کلاس اول از سرمان نرفته بود و حتی اجازه نداشتیم با خودکار بنویسیم، چون احتمال غلط نوشتنمان بسیار بود و حالا باید با حرفها معنا و محتوا هم تولید میکردیم! اســـتـــــدلال میکردیم و پاسخ میدادیم!
پس مداد سیاه و گلی ام را برداشتم و نوشتم:
«به نام خدا. خانم خانی این سؤال شما که اول مرغ بود یا تخم مرغ خیلی ذهن من را درگیر کرده است. مثل وقتهایی که با خودم فکر میکنم مثلا خدا میتواند که کوهی بسازد که از خودش بزرگتر باشد؟ چون که من فکر میکنم کوه جزو بزرگترین چیزهایی است که خداوند آفریده است. یا مثلا شترمرغ چطور توی تخم جا شده به آن بزرگی؟ یعنی خدا شتر به آن بزرگی را چگونه داخل تخم جا داده است؟ درباره موضوع انشای شما که اول مرغ بوده یا تخم مرغ هم من ذهنم گیج میشود.
اگر اول تخم بوده آن تخم را چه کسی گذاشته و اگر اول مرغ بوده آن مرغ از کدام تخم بیرون آمده است؟ ولی من از آنجایی که مطمئن هستم این سؤال شما حتما جواب درستی دارد و شما قرار است بعد از اینکه انشاهای ما را خواندید به ما نمره بدهید؛ باید بگویم که اول مرغ بوده است. دلیلش را هم برایتان میگویم. خانم جلالیان معلم پارسالمان داستان کشتی حضرت نوح را برایمان تعریف کرده است. داستان آدم و حوا را هم تعریف کرده است. پس به این نتیجه میرسیم که اول مرغ بوده است بعد تخم مرغ بوده است.»
بعد که انشایم روی آن ورقهای بزرگ سربرگ آبی دار تمام شد، پایینش با مداد گلی یک پایان بزرگ نوشتم و بعد که کلی پایین صفحه جای خالی بود شروع کردم به کشیدن یک مرغ که یک پا داشت و یک تخم که مثلا بچه اش است و یک خروس که از دور به سمتشان میآید. خانم خانی برگهها را جمع کرد.
زنگ خورد و زنگ تفریح شد و ساعت بعدی هم ریاضی داشتیم. چند روزی گذشت. چند ماه، سال تمام شد... و حالا ۲۵ سال از آن موقع میگذرد. خانم خانی هیچ وقت نه پاسخ آن سؤال را به ما داد و نه نمرهای برای آن انشا توی دفتر نمره اش نوشت. حتی برگههای انشا را هم با خودش برد خانه.
من بعدتر فهمیدم که این یک سؤال جهانی است که دانشمندان هم از پاسخ نهایی به آن عاجز مانده اند! و بعد من در ۹ سالگی شک نداشتم که پاسخ درست را کشف کرده و برایش استدلال هم دارم!
از بچگی انگار آدمیزاد یک مدل رفتاری حق به جانبی دارد که فکر میکند آنچه که فکر میکند درست است. وقتی که بزرگ میشود این عادت هم بزرگتر میشود و ممکن است کار به جایی برسد که تاب نظرات مخالف را نداشته باشد! چه بسا آن نظر مخالف درست باشد!
باید اذعان کنم که بله! توی ذوقم خورد چند روز پیش که دانشمندان و محققان و ... دور هم جمع شدند و کلی سند و مدرک و استدلال رو کردند که احتمالا اول تخم بوده نه مرغ!