بیماری مزمن کلیوی، هشتمین عامل مرگ‌و‌میر در زنان در جهان ایجاد کتابخانه‌ای برای کودکان بلوچ توسط یک دختر دهه‌هفتادی بهروز آذر: رسیدگی به لایحه حمایت از زنان تسریع می‌شود عوامل کاهش ارتباط میان زوجین دریافت نشان جغرافیایی بین‌المللی برای خورش اصفهانی! لزوم گفتمان‌سازی و تبیین چهره زن انقلابی معرفی عوامل مؤثر در ایجاد اختلال مدیریت مالی بانوان دار‌الفیضش را گرفته تنگ در آغوش طراحی پروژه‌های اقتصادی و بهره‌مندی از تخصص بانوان میانگین مشارکت بانوان در ساخت مدرسه‌ ۲۵ درصد است تارت گلابی، میان‌وعده‌ای پرخاصیت برای دانش‌آموزان تولید برنامه‌های رادیویی با موضوع کتاب توسط بانوان دو بانوی مشهدی در نخستین رویداد ملی هوش مصنوعی برگزیده شدند نقش آفرینی بانوان در تولید علم و مهار تورم برگزاری اولین دوره مسابقات بانوان کاراته‌کار ایران در سبک ICKA مستندی متفاوت از مبارزات زن بلوچ با استعمارگران انگلیسی تجهیز اماکن ورزشی در جزایر سه‌گانه ایران ویژه بانوان روش‌های تمیزکردن وسایل برقی چرب یا زردشده منزل
سرخط خبرها
دار‌الفیضش را گرفته تنگ در آغوش

دار‌الفیضش را گرفته تنگ در آغوش

  • کد خبر: ۲۹۹۸۵۳
  • ۲۳ آبان ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۹
هوس کرده بودم سر صبح آبان گوشه دنجی از «دار‌الفیض» را برای خودم جور کنم و یک دل سیر حرف‌های تکراری‌ام را با امام رضا «ع» مرور کنم.

به گزارش شهرآرانیوز؛ هوس کرده بودم سر صبح آبان گوشه دنجی از «دار‌الفیض» را برای خودم جور کنم و یک دل سیر حرف‌های تکراری‌ام را با امام رضا «ع» مرور کنم. این را همان لحظه ورود به حرم برای خودم نسخه‌پیچ کردم.

راستی اسم رواق دار‌الفیض را تازه یادگرفتم با اینکه سال‌ها یک گوشه‌اش می‌ایستم و به ردیف گل‌های بالای ضریح حسودی می‌کنم!

همین چند روز پیش بود که زیارتنامه را تند تند تمام کردم و تا خواستم دل بکنم از حال خودم چشمم افتاد به دیوار روبه‌رو و تازه فهمیدم چه جایی ایستاده‌ام. راستش در زیارت بعدی دلم همانجا را خواست و تا پایم را گذاشتم در صحن آزادی، سلامی گفته و نگفته راهم را کشیدم به سمت رواق، اما چیزی نگذشت که صدای جاروی خادمان حرم مسیر نگاهم را تغییر داد.

وسط نوای «این طایفه یعنی اصلِ تکیه‌گاهی، خیر دو دنیا را دهند با یک نگاهی» دلم رفت پیش زنی با چادر سفید که مثل غنچه‌ای بین جمعیت روی زمین سرد جمع شده بود و قدم‌های خادمان جارو به دست و همهمه مردم هم، آسمان صبح و گنبد آقا را از او نگرفت. جمعیت دور شد، اما او بی‌آنکه تکان بخورد دارالفیضش را تنگ در آغوش گرفته بود و در هوای صبح پاییز دلش گرم بود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.