زائران خراسانی بیت‌الله الحرام با ۳۷ پرواز به مشهد بازمی‌گردند  امت اسلامی به وحدت، همگرایی و صلابت دینی در برابر کفر جهانی نیاز دارد خاکِ آستان رضا (ع) گشتن | گذری بر تاریخ دفن اموات در حرم‌مطهر‌رضوی که قدمتی هزار‌ساله دارد سرلشکر سلامی: مقاومت مردم در دفاع مقدس ریشه پیدا کرد موج‌ها می‌سوختند از اشتیاق پا شدن استقبال مشهد از عید غدیر با برپایی ۲ هزار موکب و گستراندن بزرگ‌ترین سفره اطعام در خیابان امام رضا(ع) پرچم غدیر در بیش از ۷۰۰ نقطه جهان برافراشته می‌شود | بیش از ۳ هزار مترمربع فرش جدید، زینت‌بخش حرم مطهر علوی شد یک نشدن تاریخی و دردناک غدیر، راه روشن تاریخ | درباره اهمیت حفظ عید غدیرخم به عنوان یک حادثه تاریخی هادی امت علمدار تبیین | مروری بر اقدامات و دستاورد‌های امام‌هادی (ع) در دوران امامت ایشان نخستین گروه حجاج مشهدی و خراسانی وارد فرودگاه مشهد شدند + فیلم (۲۱ خرداد ۱۴۰۴) استقرار ۳ تماشاخانه سیار کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در جشن مهمانی ۱۰ کیلومتری غدیر پایتخت مراسم بازآفرینی موزه قرآن حرم مطهر امام رضا(ع) برگزار شد معرفی کتاب «اسناد مشروح مذاکرات مقامات ایران و عراق پیرامون اسرا و مفقودین (۱۳۶۹_۱۳۸۱)» بزرگترین سفره اطعام علوی کشور امسال در مشهد گسترده می‌شود کارکرد اجتماعی و سیاسی دعا در سیره امام هادی (ع) چهار نفر از حجاج خراسان رضوی بر اثر ایست قلبی جان باختند تعداد زائران ایرانی فوت شده در حج به ۱۷ نفر رسید | برای انتقال پیکر زائران فوت‌شده نامه‌نگاری شده است (۲۰ خرداد ۱۴۰۴) نخستین بنای میدانی دائمی برای بزرگداشت غدیر در جهان اسلام در نجف افتتاح می‌شود
سرخط خبرها

بسپار و بگذر

  • کد خبر: ۳۰۹۷۰۲
  • ۱۹ دی ۱۴۰۳ - ۱۴:۲۵
بسپار و بگذر
زیارتنامه را که باز کردم نگاهم باز به دختر پیچیده شده در عطر گل و سفیدی چادر بخت افتاد که صدای خاله‌ام باز هم توی گوشم پیچید: دعا کن برای خودت و برای همه.

سکانس اول: پاییز ۱۳۸۱

ایام اعیاد شعبانیه در بین سلام و صلوات زائران که از شنیدن صدای عصر نقارخانه کیف می‌کردند در حال تعویض چادر مشکی با چادر سفید گل‌دارم بودم، خاله‌ام یک ریز به شانه‌ام می‌زد و می‌گفت برای همه و برای خودت دعا کن و چند اسم را ردیف و پشت سر هم می‌آورد. هنوز هم نمی‌دانم جواب خاله‌ام را داده‌ام یا نه؟ یادم نیست با چند نفر از فک‌و‌فامیل خودم و خانواده مردی که قرار بود از آن روز سوار بر یک بال رؤیا و مهر همراه شوم خوش‌و‌بش کردم، اما فقط می‌دانم در لحظه خواندن خطبه عقد لبریز از فکر بودم و آینده. نه صدایی می‌شنیدیم و نه چهره واضحی در ذهنم نقش می‌بست. یک چشمم به گنبد طلا بود و یک گوشم به دعای خیر بقیه. خاله‌ام که مسئول مدیریت احساسم بود در آن شرایط مدام به شانه‌ام می‌زد و برای دیده‌بوسی به سمت دیگران هدایتم می‌کرد. وقتی مراسم تمام شد تمام حرف‌های نگفته و گره شده‌ام را در همان گله جا بین گنبد و صدای نقارخانه بین جمعیت جا گذاشتم و با خانواده جدید و محارم جدید به سمت مسیر تازه‌ای هم‌قدم شدم.

سکانس دوم: پاییز‌۱۴۰۳

نزدیک به ایام ولادت حضرت علی «ع» وقتی پاییز خوش‌و‌بش‌کنان با برف و باران و برکت زودتر از شهر خداحافظی کرد و لبخند را به روی مردم آورد یک روز صبح خیلی زود دختر جوان چادر بختش را دورش گرفته بود و گاهی به دسته‌گلش نگاه می‌کرد و گاهی به ضریح. نور از بالای رواق افتاده بود روی صورتش. چنان در دنیای خودش غرق بود که حتی وقتی دوربینم را برداشتم و از اطرافش عکس گرفتم هم حضورم را متوجه نشد. انگار داشت به آینده و روز‌های بعد و رفتن از خانه‌ای به خانه دیگر فکر می‌کرد.

زیارتنامه را که باز کردم نگاهم باز به دختر پیچیده شده در عطر گل و سفیدی چادر بخت افتاد که صدای خاله‌ام باز هم توی گوشم پیچید: دعا کن برای خودت و برای همه.

سکانس سوم

پایم را که از رواق بیرون گذاشتم سوز برف به صورتم زد. گوشی‌ام صدا داد. پیام پسر هفده‌ساله‌ام با یک استیکر خنده روی صفحه نقش بست: مامان امروز مدرسه‌ها تعطیل شد نهار چی داریم؟

عکس: حمیده وحیدی/ شهرآرا

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->